تا ماه اوت...
آخرین کتاب گابریل گارسیا مارکز، برخلاف میل او و ۱۰ سال پس از مرگش روانه بازار نشر شد
روزنامه هفت صبح| گابریل گارسیا مارکز، فرزند خانوادهای بود که ادعا میکردند با معجزه روغن جگر ماهی کاد در زمان بارداری مادرش، این فرزند خانواده با دو مغز و حافظهای به اندازه یک فیل به دنیا آمد. او در آراکاتاکا، کلمبیا و در سال ۱۹۲۷ به دنیا آمد، اگرچه خودش اغلب بر سال ۱۹۲۸ اصرار داشت چراکه در آن سال کشتار بدنام کارگران اعتصابی مزارع موز در سواحل کارائیب رخ داد و او بسیار خوش داشت که تولدش با جنبش کارگری عجین باشد.
اسطوره گابریل گارسیا مارکز، جادوگر رئالیسم جادویی، برنده جایزه نوبل که حقیقت و داستان را درهم آمیخت تا با واقعیت بزرگ زندگی آمریکای لاتین تلفیق شود، اینگونه آغاز شد. وسعت کار او به عنوان یک نویسنده بزرگ، بسیار وسیع بود. در سیاهه آثار مارکز، تا هفته گذشته نام ۲۴ کتاب، شامل رمانها، مجموعه داستانها و آثار غیرداستانی و طیف وسیعی از جنایات و رمانهای عاشقانه تا تفسیر سیاسی و داستانهای تاریخی به چشم میخورد.
مارکز اهل زندگی آرام نبود و جنجال همیشه در پی او میدوید. دوستی نزدیک و صمیمانه او با فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کمونیستی کوبا، همواره موجب بروز خشم مقامات آمریکایی، به ویژه ماموران سیا و افبیآی را برمیانگیخت. البته او در دورههایی چهره برجستهای برای جنبش چپ به حساب میآمد و در دههای پایانی عمرش، بخشهایی از چپگراها به او و نیات درونیاش بیاعتماد شدند.
علاقه مارکز به دیکتاتورهای کمونیست به اندازهای بود که در دهه ۱۹۹۰، او دیگر در کشور خود هم امنیت نداشت و با یک خودروی لانچیای ایتالیایی طرح تما که مجهز به شیشههای ضد گلوله و شاسی ضد بمب بود، در خیابانهای کلمبیا رفت و آمد میکرد. او سرانجام به مکزیکو سیتی رفت و در سال ۲۰۱۴ در آنجا درگذشت.
یک دهه پیش، زمانی که گابریل گارسیا مارکز، نویسنده و برنده جایزه نوبل ادبیات، درگذشت تنها یک رمان منتشرنشده از خود به جا گذاشت؛ رمانی که نوشتن آن در جریان بیماری فراموشی او با مشکل روبهرو شد. به همین دلیل، او در آخرین روزهای زندگیاش از پسرانش خواسته بود این کتاب را از میان ببرند. اما فرزندان این نویسنده، حرف پدر را گوش نکردند و در اقدامی که خودشان اسمش را «خیانت» گذاشتهاند، آن را منتشر کردهاند.
انتشار کتاب که «تا ماه اوت» نام دارد، واکنشهای ضدونقیض داشته است. منتقدان ادبی روزنامه گاردین بریتانیا آن را «پیشنویسی» خواندهاند که «مثل همه پیشنویسها، مبهم و ایراددار است.» لوسی هیو هالت، منتقد این روزنامه، میگوید: «از پیشنویسی که از یک استاد رسیده باشد، استقبال میکنیم.» به گفته او این کتاب 100 صفحهای «به یک یادگاری قدیمی میماند که شکننده است. اما به خاطر ارتباطش با دنیای درخشان خیالی، که مارکز در دوران اوج خود ساخته، ارزشمند است.»
این نویسنده کلمبیایی که در سال ۲۰۱۴ درگذشت، به دلیل پایهگذاری سبک رئالیسم جادویی در نویسندگی مشهور است. او نویسنده رمانهایی چون عشق سالهای وبا و 100سال تنهایی است که بیش از ۵۰ میلیون نسخه آنها در جهان فروخته شده است. گونزالو، از پسران آقای مارکز، در توجیه تصمیم خود برای انتشار کتاب به رادیو چهار بیبیسی گفته نویسنده در نهایت در شرایطی نبود که بتواند درباره کتاب خود قضاوت کند و تنها ایرادهای آن را میدید و نه بخشهای جالب توجه آن را.
او گفته است بعد از خواندن دوباره متن، «آن را آنقدر که گابو گفته بود فاجعهبار ندیده است.» به گفته او این کتاب افزوده باارزش به مجموعه آثار اوست، چرا که جنبه تازه و منحصربهفردی از دنیای او را نشان میدهد.» گونزالو افزود: «شکی نبود که ما کتاب را از بین نخواهیم برد. در سال ۲۰۲۲ یکی از نسخههای آن را برداشتیم و خواندیم و تقریبا شکی برایمان نماند.
متوجه شدیم که کتاب کامل است و لازم نیست ویراستاری زیادی انجام بدهیم. لازم نبود چیزی به آن اضافه کنیم و تغییر چندانی نمیخواست. کلا به اندازه سه ثانیه به آن فکر کردیم، آیا این خیانت به والدین است؟ به خواسته پدرمان؟ بعد به این نتیجه رسیدیم که بله خیانت است! اما بچهها به درد همین کار میخورند.»
این رمان درباره زنی میانسال است که تابستان به تابستان بهتنهایی به جزیرهای سفر میکند تا سر مزار مادرش برود و با اینکه ازدواجی موفق دارد، در هر سفر دلدادهای تازه برمیگزیند. گفتنی است، این تنها رمان مارکز است که شخصیت محوریاش زن است.
به جز کتاب تازه، اقتباسی از کتاب صد سال تنهایی مارکز هم برای تهیه سریال تلویزیونی اسپانیاییزبان در دست کار است. به گزارش نیویورک تایمز، مارکز در طول زندگیاش پیشنهادهای متعددی برای تبدیل کتابهایش به فیلم دریافت کرد اما آنها را رد میکرد چون که میخواست آثارش تنها به زبان اسپانیایی باشند.
این را هم میتوان خیانت دیگر فرزندان به گابو دانست. البته مارکز تنها نویسندهای نیست که یک کتابش برخلاف خواسته نویسندهاش، بعد از مرگ منتشر میشود. فرانتس کافکا، پیش از مرگ به مرض سل در سال ۱۹۲۴، به دوست خود، ماکس برود، گفت همه کارهایش را بسوزاند. اما برود در سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۳ مجموعه آثار او از جمله محاکمه، قصر و آمریکا را منتشر کرد.
ولادیمیر ناباکوف، نویسنده رمان لولیتا نیز از همسر خود خواسته بود اگر نتوانست آخرین رمانش، اصالت لورا را تا قبل از مرگش به پایان برساند آن را از میان ببرد. در سال ۲۰۰۹ ، سی سال پس از مرگ ناباکوف، پسرش این اثر نیمهتمام را که با مداد روی کارتهای یادداشتبرداری نوشته شده بود، منتشر کرد. (نیویورک تایمز، نیویورکر و بیبیسی)