یادداشتهای روزانه| سلام آقای بازیگر؛ درباره سبک بازی پارسا پیروزفر
ظهور ناگهانی پارسا پیروزفر در یک سریال و کمی هم تحسین ژاپنیها
هفت صبح| یک: سریال پربیننده در انتهای شب به رغم شروع متفاوتش به سمت راههای همیشگی و مرسوم حرکت کرده، هرچند در هر قسمت نکتههای ریزی وجود دارد که به یادمان بیاورد کارگردان تی تی پشت این سریال قرار دارد. لحظات ملودرامیک و موقعیتهای آشنا در سریالسازی ایرانی و فیلمهای ملودرام اجتماعی در هرقسمت بیشتر از قبل در این سریال دیده میشود و انتظارات ما را با بن بست روبهرو میکند.
نکته مهم در این سریال بازی خوب دو بازیگر اصلی یعنی پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین است. خانم زینالعابدین همیشه نشان داده که ظرفیت تبدیل شدن به یک ستاره مهم را دارد و پرکاری دو سه سال گذشتهاش این فرصت را ایجاد کرده تا تبدیل به بازیگر بهتری شود. نوعی سعی و خطای اجباری که حالا حاصلش را در سریال در انتهای شب میبینیم. اما برای شخص من این سبک بازی پارسا پیروزفر است که در گذر از شش قسمت سریال کاملا بدون غلط بازی کرده و یکی از فرازهای غیرمنتظره عرصه بازیگری در سینما و سریال ایران را رقم زده است.
راکورد احساسی او در تمام قسمتها حفظ شده و او برای نقش خود و برای بروز احساساتش از تمام آن قید و بندهای گذشته رها شده است. شاید این موفقیت را باید پای آیدا پناهنده نوشت که در تی تی از ظرفیت احساسی مغفول پیروزفر به خوبی استفاده کرد و حالا در سریال خود، پارسا را در قله و سقف بازیگری سینمای ایران میبیند. راستش معمولا بازی پیروزفر به بالاترین سطح خود نمیرسید (حتی در تئاترهایش) و معمولا بازیاش با جرقههایی همراه بود که در فراز و فرودهای احساسی و به خاطر خشکی مرسوم بازی پارسا، از دست میرفتند و خاموش میشدند.
در حدود سی سال بازیگری پیروزفر شخصا تنها استفاده غیرمنتظره مهرجویی از او در نقش یک معتاد اشرافزاده آسمان جل در مهمان مامان را تحسین میکردم و برخی لحظات فیلم تی تی را. عادت کرده بودم که با او به عنوان یک بازیگر خوش چهره که انگار زیاد نمیخواهد در مغاک هولناک بازی کردن پیش برود، روبه رو بشوم.
بازیگری که به نظرش لازم نیست در دریای بازیگری خیلی خطر کرد و همان خیس کردن نوک پا کافی است. اما در این سریال او بیمحابا گارد خودش را در برابر تجربههای جدید بازیگری باز گذاشته است و بیپروا نقش بهنام افشار را بازی میکند. با شجاعت و ظرافت. این یک پارسا پیروزفر جدید است.آن هم در 52 سالگی. سلام آقای بازیگر.
دو: شنبه شب بعد از افتضاح مهندسی ورزشگاه دورتموند و وقفه در بازی آلمان و دانمارک، این فرصت دست داد که بروم و بازی مهم نیمه نهایی والیبال بین ژاپن و اسلوونی را ببینم. و چه توفیقی بود. چه بازی پرهیجانی. انگار در حال تماشای انیمههای ژاپنی بودیم. بازیکنان این تیم آسیایی چنان باانرژی بودند و چنان در توپگیری فداکار و چنان بر حریف بزرگشان (که در مرحله گروهی لیگ جهانی والیبال به مقام اول رسیده بودند) عرصه را تنگ کردند که در سه ست بسیار فشرده و در یک رقابت فوقالعاده پرهیجان حریف را شکست دادند و به فینال رفتند. بازی ژاپنیها همان چیزی بود که از یک والیبال ایدهآل در ذهن ما هست.
سه: خواستم کلی نکته انتخاباتی بنویسم که ترجیح میدهم امروز را وقفه بیاندازم و از فردا نیش و کنایههای خود را دوباره شروع کنم!