برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید
با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئوهای اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.
یکی دیگر از چیزهایی که در زمان جنگ خیلی فکرم را مشغول کرد، این بود که ما که خارج نرفتهایم ولی ...
آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب
رمردها و پیرزنهای پارک، قصهگویانیاند که روزی روزگاری، شهر را ساختهاند
رگی ممتد از شمال تا جنوب، که همچون رشتهای نامرئی، پارهخطی از زندگی پایتخت را بههم دوخته است
ظرف ماست حق اعتراض ندارد. نه غر میزند که چرا دوباره آش رشته یا شلهزرد ریختی توی من!
ترسی بیکلام، اما عمیق؛ ترس از سقوط، از زخم شدن زانوها، از خنده همسالان یا حتی از فریاد ناامیدی پدر
مگر نه اینکه من جز مرغ سرخ کردن و غذای آماده درست کردن کار دیگری بلد نبودم؟
تو که خودت از بارون خوشت نمیاد. اگه راست میگی چرا الان خودت رو جمع کردی. چشمات ریز شدن؟