یادداشت| چرا مادرها هنوز غذا را در ظرف ماست میفرستند؟

ظرف ماست حق اعتراض ندارد. نه غر میزند که چرا دوباره آش رشته یا شلهزرد ریختی توی من!
هفت صبح| هیچ ظرفی در تاریخ زندگی ایرانیها به اندازه ظرف خالیِ ماست، خاطرهساز نبوده و نیست. از همان ظرفهای پلاستیکیِ پر از چربی که اسم شرکت لبنیاتیاش با سیم ظرفشویی محو شده، تا آنهایی که با وسواس با آبجوش شسته شدهاند تا بوی خورش سبزی با تهمانده ماست مخلوط نشود. ظرف ماست، در خانه ایرانیها فقط ظرف نیست. خاطره است، سنت است، زبان بیکلامِ مهر است.
مادرها هنوز غذا را در ظرف ماست میفرستند، چون این ظرفها از قوانین بشقابهای مجلسی پیروی نمیکنند. ظرف ماست حق اعتراض ندارد. نه غر میزند که چرا دوباره آش رشته یا شلهزرد ریختی توی من! نه لبهاش طلایی است که بخواهی نگران لبپریدگیاش باشی. او آمده که برود. به خانه خواهر، همسایه، پسر مجرد یا پدربزرگی که دیگر مادربزرگ کدبانو را کنار خود ندارد.
گاهی میپرسیم، مگر چند تا ظرف دردار مناسب در کابینت نیست؟ چرا از آنها استفاده نمیکنی مادر جان؟ او با نگاهی مطمئن میگوید: «چون اینها اگر برنگردد، دلم میسوزد!» و این جمله رمز ماجراست. ظرف ماست فلسفه دارد؛ ظرفی برای بخشیدن بیتوقع، ارسال بیاضطرابِ بازگشت،ما در جامعهای زندگی میکنیم که به «ظروف بازگشتی» بیشتر از «عشقهای بازگشتی» باور داریم. تا آنجا که رسم شده با غذا، شیرینی، دسر یا حتی دو تا قاشق سالاد کلم، ظرف بفرستی و بعد، طرف مقابل موظف باشد ظرفش را با چیز دیگری پس بفرستد.
ظرف خالی، بیاحترامی است؛ انگار دست خالی به خانه کسی رفتهای. اینجاست که ظرف ماست وارد بازی میشود. قهرمان بیادعایی که چرخهای از مهربانی بیپایان را میچرخاند.ظرف ماست، خاطره کودکی هم هست. همان ظرفهایی که باقیمانده آش نذری، تهدیگ و قیمه یا چند قاشق اضافه لوبیاپلو را با آنها به خانه میآوردیم و بعد مادر، با لبخندی از پشت در آشپزخانه میپرسید: «دوباره چی آوردی؟» و ما میگفتیم: «آش خاله سهیلا است...خوشمزه است و نمیشد بیخیالش شد.»
مگر میشود از ظرف ماست گفت و یاد لیستهای عجیب و غریب کنار یخچال نیفتاد؟ «ظرف مامان ربابه- قرمه سبزی»، «ظرف مهتاب خانم - کیک هویج»، «ظرف سمیه – ترشی»… فهرستی که انگار صندوق امانات مهربانیست، تا مبادا ظرفی در این چرخه عشق، جا بماند.حالا که زندگی دارد مدرن میشود، ظرفهای شیشهای، پیرکسهای لاکچری و جعبههای غذای لیمون آمدهاند، هنوز مادرها میدانند که هیچکدام از اینها حس ظرف ماست را ندارند. هیچکدامشان «خورش قورمه» را آنطور در آغوش نمیگیرند که بشود برد در خانه همسایه و با لبخند گفت: « هنوز داغه، مواظب باش!»
در جهانی که سرعت همهچیز را بلعیده، ظرف ماست همچنان آرام، ساده و صبور است. نماد فرهنگ بخشش بیتشریفات، مهربانی بیمنت و یادآورِ نسلی است که مهر را در همین چیزهای ساده میریخت و مطمئن بود راهش را پیدا میکند. حتی اگر با درِ قرمز، بدنه نیمهکدر و اثر انگشت مادر همراه باشد.