کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۷۰۷۵
تاریخ خبر:

کتاب‌های نخوانده، سند آرزوهای ناتمام ما

کتاب‌های نخوانده، سند آرزوهای ناتمام ما

کتاب نخریده، یعنی به فردای روشن‌تر ایمان نیاورده‌ایم

آزاده ابوطالبی روزنامه نگار

هفت صبح| گاهی به قفسه‌های کتابم نگاه می‌کنم و حس می‌کنم میان برگ‌های بی‌ورق‌خورده، خانه‌ای از رویاهای نیمه‌تمام ساخته‌ام. قفسه‌هایی که گاهی در عصرهای بی‌حوصله، بی‌هدف جلوی‌شان می‌ایستم، با انگشت جلدها را لمس می‌کنم، غبار بعضی‌شان را می‌زدایم و اسم نویسنده‌ها را، بی‌آنکه به یاد بیاورم دقیقا چرا و کی، با صدای آهسته زیر لب زمزمه می‌کنم: «این را روزی باید بخوانم.»

 

اما آن «روزی» را هیچ تقویمی نشان نمی‌دهد. عجیب است. ما آدم‌ها، کتاب‌هایی می‌خریم که شاید هرگز به خواندن‌شان نرسیم. در راهروی کتاب‌فروشی‌ها، میان قفسه‌های رنگارنگ یا حتی با یک کلیک، جلدها و اسم‌ها وسوسه‌مان می‌کنند. هر خرید، شبیه شروع یک رابطه تازه است؛ هیجان‌انگیز، سرشار از آرزو، پر از قول و قرار. اما همانطور که دوستی‌هایی هستند که هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسند، کتاب‌هایی هم هستند که سرنوشت‌شان، خاک خوردن در قفسه‌های ساکت خانه است.

 

شاید فکر کنید آدمی که کتاب می‌خرد و نمی‌خواند، تنبل است یا کمی اهل تظاهر. اما نه. واقعیت پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. ما کتاب نمی‌خریم تا نخوانیم، بلکه می‌خریم تا رویا ببافیم. خریدن کتاب، وعده دادن به آینده‌ای است که قرار است بهتر از امروزمان باشد؛ آینده‌ای که در آن بالاخره فرصت خواهیم داشت آرام روی صندلی بنشینیم، چای بخوریم و بی‌دغدغه، کلمات را مثل دانه‌های نقل بر زبان بچرخانیم.

 

کتاب نخریده، یعنی به فردای روشن‌تر ایمان نیاورده‌ایم. این کتاب‌های نخوانده، در حقیقت سند امیدواری‌های کوچک ما هستند. سند اینکه ما هنوز تسلیم روزمرگی نشدیم، هنوز ته دلمان فکر می‌کنیم روزی می‌رسد که زمان و ذهن‌مان آرام‌تر می‌شود. برای همین، سراغ رمان‌های کلاسیک می‌رویم، فلسفه می‌خریم، شعرهای سنگین یا حتی کتاب‌های آشپزی‌ای که شاید حتی یک دستور ازشان امتحان نکنیم. هر کدام تکه‌ای از زندگی‌ای هستند که آرزو داریم، یا تصویری از خودمان که دوست داریم یک روز باشیم.

 

گاهی، کتاب نخریدن خیلی ترسناک‌تر است. یعنی دیگر حتی خیال ساختن هم نداریم، حتی به خودمان هم قولی نمی‌دهیم. کتاب نخریده، یعنی پذیرش بی‌هیجانی و تکرار.

 

این وسط اما یک وسوسه پنهان هم هست: کتاب‌های نخوانده، تصویری شکیل و دل‌فریب از ما به دیگران نشان می‌دهند. مهمان که می‌آید، قفسه‌ها داستانی می‌گویند از سلیقه و علایق ما؛ از جاه‌طلبی فکری تا لطافت روح. شاید حتی کمی تظاهر باشد، اما مگر آدمیزاد چند بار فرصت دارد خودش را دوباره بسازد، حتی به ظاهر؟ قفسه کتاب، شاید صحنه تئاتری‌ست که هر بار نقش تازه‌ای در آن بازی می‌کنیم.

 

این کتاب‌های نخوانده، شاید همان دوستان ساکتی باشند که باید حضورشان را پذیرفت و دوست‌شان داشت. هیچ‌کس همه کتاب‌هایش را نمی‌خواند. هر کدام سهمی در شکل دادن به ما دارند؛ حتی اگر باز نشوند، حتی اگر فقط بخشی از یک آرزوی بزرگ‌تر باشند.

 

شاید کتابی، روزی از قفسه برداشته شود؛ شاید هم نه. اما همین که هست، یعنی ما هنوز می‌خواهیم امید داشته باشیم، هنوز دوست داریم انتخاب کنیم، هنوز به فردا ایمان داریم. کتاب‌های نخوانده، بخشی از زندگی نخوانده ما هستند. و مگر نه اینکه زندگی، همیشه قصه‌هایی دارد که هنوز نوبت خواندن‌شان نرسیده است؟

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۷۰۷۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر