کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۸۲۷۲
تاریخ خبر:

خیابان ولیعصر؛ بلندترین نوار خاطره

خیابان ولیعصر؛ بلندترین نوار خاطره

رگی ممتد از شمال تا جنوب، که همچون رشته‌ای نامرئی، پاره‌خطی از زندگی پایتخت را به‌هم دوخته است

بابک نبی دبیر گروه سیاسی

هفت صبح| بعضی خیابان‌ها فقط مسیر عبور خودروها و رهگذران نیستند؛ جاده‌های بی‌احساس و بی‌چهره‌ای هستند که فقط قرار است دو نقطه را به‌هم برسانند. بعضی خیابان‌ها اما، دفتر خاطرات شهری‌اند. هر سنگ‌فرش و هر درخت، راوی قصه‌هایی که در قلب‌شان ثبت شده و نام‌شان، با روزها و شب‌های یک شهر، گره خورده است. ولیعصر تهران، بی‌تردید پادشاه این خاطره‌هاست؛ رگی ممتد از شمال تا جنوب، که همچون رشته‌ای نامرئی، پاره‌خطی از زندگی پایتخت را به‌هم دوخته است.

 

بیش از هفده کیلومتر پیاده‌روی، با آن چنارهای همیشه‌سبز و گاهی پیر، با ویترین مغازه‌هایی که سال‌هاست از مد می‌روند و باز برمی‌گردند، با کافه‌هایی که صبح‌شان بوی نان سنگک و عصرشان عطر قهوه و شعر می‌گیرد و با آدم‌هایی که هر روز از کنار هم بی‌صدا رد می‌شوند اما گوشه‌ای از جان‌شان را همین جا، جایی بین میدان راه‌آهن و میدان تجریش، جا گذاشته‌اند.

 

ولیعصر، رودی است که از شمال سرشار و خرامان می‌آید، از پیچ‌وتاب‌ کوچه‌های فرعی‌اش هزار قصه به خیابان می‌ریزد و در هر قدم، طعم زندگی می‌دهد. گاهی انگار زمان میان این خیابان متوقف می‌شود: ظهرهای داغ تابستان، سایه‌های بلند چنار، بعدازظهرهای پاییز با صدای خش‌خش برگ، زمستان‌های مه‌آلود که بخار نفس‌ها در هوای سرد گم می‌شود و بهارهایی که گویی شهر دوباره در آن متولد می‌شود.

 

هرکس در این خیابان قصه‌ای برای خودش دارد. روزی دانش‌آموزی که از مدرسه تا خانه، مسیر را با هم‌کلاسی‌هایش به شوخی و خنده طی می‌کند، روزی دیگر پیرمردی که عصا به دست، به کافه‌ای قدیمی سر می‌زند و خاطرات جوانی‌اش را در بخار چای تماشا می‌کند. دو عاشق جوان، میان همهمه شهر، دستان‌شان را گره زده‌اند و در سایه‌روشن چنارها قدم می‌زنند. کسی شاید به امید رسیدن، در ایستگاه اتوبوس منتظر است، کسی دیگر با همان اتوبوس، جایی در مسیر زندگی پیاده می‌شود.

 

ولیعصر آینه هزار چهره شهر است. ترافیک، گاه نفس خیابان را بند می‌آورد اما همین توقف‌ها، بهانه‌ای برای نگاه‌کردن به پنجره‌ها و ویترین‌ها می‌شود. گاهی گذر یک نوازنده دوره‌گرد، موسیقی‌اش را میان شلوغی‌ها رها می‌کند. صدای فروشنده‌ای که از سر اجبار یا عادت، آواز می‌خواند یا مردمی که فارغ از هیاهو، در گوشه‌ای نشسته‌اند و برای خودشان زندگی را تماشا می‌کنند.

 

درختان چنار، پا به‌سن گذاشته‌اند اما هنوز ایستاده‌اند. شاهدند بر همه رفت‌وآمدها، بر اشک‌ها و لبخندها. آنها حتی در روزهای پرآلودگی، وقتی آسمان ابری‌تر از همیشه می‌شود، هوای خاطره‌ها را تازه نگه می‌دارند. کوچه‌های منشعب به ولیعصر، مثل صفحات یک دفتر خاطرات‌اند؛ گاه فراموش‌شده، گاه پرتردد و شلوغ، اما همیشه زنده.

 

هر شهری یک خیابان اصلی دارد، اما تهران، خوش‌اقبال است که خیابان اصلی‌اش، قصه‌دارترین است. ولیعصر، فقط یک مسیر طولانی نیست، خاطره‌خانه‌ای جمعی است برای نسلی که با آن قد کشیده، بزرگ شده و دنیای خودش را ساخته است. قدم زدن در ولیعصر، سفر به تاریخ معاصر تهران است. شهری که خنده و گریه‌اش، رفت‌وآمد و توقفش، همه در این خیابان موج می‌زند.

 

گاهی کافی است فقط چند دقیقه در سایه چنارهای ولیعصر راه بروی تا بفهمی هیچ کجای این شهر، مثل این خیابان، با تو حرف نمی‌زند؛ جایی که زندگی، بی‌وقفه جریان دارد و هر کس، پاره‌ای از جان خود را به آن سپرده است.


 

تازه‌ترین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۸۲۷۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر