داستانهای عامهپسند| رنجهایی که ما را میسازند یا نابود میکنند
درباره فیلم درخشان و قدرنادیده «پنجه آهنی»
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| تا دلتان بخواهد در دنیای امروز بحران است که پیدا و کشف میشود؛ از بحران هویت جنسی بگیرید تا خطر گسترش استفاده از هوش مصنوعی. چیزی که این وسط معمولا نادیده گرفته شده، بحران مردانگی در دنیای مدرن است. خیلی از مفاهیم و ارزشهای قدیمی با مناسبات امروزی جور درنمیآید و آنچه که زمانی عامل جذبه و قدرت بود، مسموم و مضر جلوه میکند.
در نتیجه خیلیها از یاد میبرند که بیشترین آمار افسردگی و خودکشی متعلق است به مردانی که دارند زیر فشار جامعه لِه میشوند و صدایشان هم در نمیآید، چون باور عمومی رنجکشیدن را سهم و حق جنس مذکر میدانند. یکی از مهمترین فیلمهای امسال که در فصل جوایز زورش به رقبا نرسید، «پنجه طلایی» (با عنوان اصلی The Iron Claw) است که روی همین موضوع دست گذاشته است.
ظاهرا با درامی ورزشی سروکار داریم درباره خانوادهای که کشتی به کسبوکارشان تبدیل شده و سایهای سنگین روی زندگی بچهها انداخته، اما در عمل با اثری روانشناسانه درباره مفهوم خانواده و بلوغ طرفین که صاحب سلیقه بصری منحصر بهفرد و اجرایی حسابشده است. داستان زمینهای واقعی دارد و براساس سرگذشت خانواده فون اریش (کشتیگیرهای اهل تگزاس در دهه هشتاد میلادی) ساخته شده که سالها دغدغه ذهنیشان دورکین، سازنده فیلم، بوده است.
پدری که آرزو داشته تا قهرمان کشتی باشد و به این خواسته نرسیده، بهزور میخواهد از پسرانش کشتیگیرهای تراز اول بسازد. همین اراده جنونآمیز، بچهها را به قهرمانهایی سختکوش و محکم تبدیل میکند، اما ناخواسته از درون همه را به پوچی میرساند و تکتک بچهها را به مسلخ میفرستد.
«پنجه آهنی» بدون اغراق کشف غیرمنتظره امسال و یکی از بهترین تولیدات A24 است که گرچه روی موجهای رسانهای سوار نشده و برای درخشش در محفلهای سینمایی زور کافی نداشته، همسو با روح زمانه پیش میرود و بهدلیل بداعت و ظرافت در متن و اجرا، احتمالا سرنوشتاش مشابه «جواهرات تراشنخورده» (ساخته محبوب و قدرنادیده برادران سفدی در سال 2019) خواهد بود.
تعریف ما از هویت و موجودیت به مفهوم «رنج» گره خورده. تحمل رنج و غلبه بر آن بخش جداییناپذیری از فرآیند زیستن است و بیشتر ارزشهای انسانی در واکنش به هر شکلی از درد، محرومیت و فقدان معنا پیدا میکند.
نکته اینجاست که خیلی اوقات دقیقا نمیدانیم چرا داریم رنج میکشیم؛ برای اثبات خودمان به بقیه یا در تلاش برای فرار از فرضی که والدین و جامعه در قالب نقش یا شیوه زندگی به ما تحمیل کردهاند؟ احتمالا بلوغ زمانی اتفاق میافتد که به تفاوت نوع رنج پی ببریم و توانایی پذیرشاش را بهدست بیاوریم. «پنجه آهنی» همین ایده را وسط رینگ کشتی و از دل یک تراژدی خانوادگی بیرون میکشد.
فیلم پر است از لحظات تکاندهنده که در نگاه اول شاید کیفیت خلاقانهشان چندان به چشم نیاید. کل فیلم را میشود در یک صحنه تماشایی خلاصه کرد. کوین (زک افران) در مسابقه نمایشی با قهرمان سنگینوزن کشتی روی یک حرکت بدون برنامهریزی به بیرون از رینگ پرتاب میشود؛ شدت ضربه و آسیب فراتر از انتظار است و کوین جان میکَنَد تا به رینگ بازگردد و مبارزه را ادامه دهد.
چند بعد، پدر (هولت مککالِنی) به رختکن میآید و پسرش را در کمال خونسردی شماتت میکند که زیادی طولش داده و معلوم نیست مثل سابق شانس کافی برای حضور در مسابقات را داشته باشد یا نه. انگار «پنجه آهنی» ساخته شده تا احساسات متناقضی را که در این صحنه تجربه میکنید، تعمیم بدهد به یک روایت تراژیک که کاملا آشنا و فراگیر بهنظر میرسد.
طبعا ایراد گرفتن سخت نیست و در متن و اجرا عیب و ایراد هم پیدا میشود. مثل هر مبارزهای که زد و خورد دارد، ارزش و قدرت «پنجه آهنی» را باید در ضربات سنگیناش به تماشاگر پیدا کرد؛ ظرافتی که در نمایش احساسات و آسیبپذیری مردانه پنهانشده پشت بدنهای زمخت پر از زخم به خرج دادهاند؛ بنابراین فرصت تماشای یکی از بهترین فیلمهای 2023 را نباید از دست داد و البته باید در نظر داشته باشید که با درام ورزشی متعارف و مفرح طرف نیستید و تلخی ماجرا شاید تا مدتها گرفتارتان کند.