تعصب
حوریه پورعلی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی| امسال تعطیلات هنگام دیدوبازدید از اقوام و دوستان موضوعی نظرم را جلب کرد ،دختر کوچکی بودم که از طرف پدر و مادرم و حتی اولیاء مدرسه برای انجام فرایض دینی مثل نماز خواندن و روزه گرفتن تشویق میشدم و حتی ملزم به رعایت اینها بودم و اینکه روزه باشم و یا سایر فریضهها را بجا بیاورم باعث فخر و مباهات من بود و جز این هم انتظار نمیرفت؛ اما اتفاق جالب امسال این بود که دختر کوچکم به تشویق معلم مدرسه بسیار مشتاق بود که روزه داشته باشد و من هم بنابه خواست خودش او را برای سحر بیدار کردم و آن روز را روزه گرفته بود، عکسالعمل بزرگترها و پدر و مادرم خیلی برایم غیرمنتظره بود! خیلی از اینکه دخترم روزه بود استقبال نشد میگفتند هنوز کوچک هست و برایش سخته، آن باورهای سفت و سختی که قبلا داشتند تعدیل یافته بود و تعصب واصرار گذشته در آن دیده نمیشد، موقعی که من همین سن بودم اگر خلاف این رفتار میکردم قبح زیادی داشت و برایشان قابل پذیرش نبود، اینگار حالا با گذشت سالها برای نوهشان جز این فکر میکردند.
این خاطره را نقل کردم تا توجه شما را به این مطلب جلب کنم که شما چه عقاید و باورهایی و باید و نبایدهایی را در خود و یا دیگران سراغ دارید که در زمان و مکانی دیگر این بایدها و باورها رنگ میبازند و آن تعصبی که قبلا نسبت به آنها داشتید را ندارید؟
تعصب به معنای اعتقاد و باور شدید و غیرمنطقی نسبت به یک چیز است حتی اگر آن چیز اشتباه و نادرست باشد ولی فرد کاملا بر درستی آن اعتقاد دارد و جز آنرا قبول نمیکند.این باورها و عقاید اغلب برای خود فرد و یا اطرافیان او دردسرساز میشوند مثلا فردی را در نظر بگیرید که سر وقت و به موقع سر قرار حاضر شدن بسیار برایش مهم است و اینگار همیشه باید همینگونه باشد و این را نشانه ادب و تشخص برای خودش میپندارد و از نظر او دیگران هم باید به موقع سر قراری که با او دارند حاضر شوند و غیر از این را نشانه بیادبی میداند و نمیتواند تحمل کند، حال اگر روزی به هر دلیلی دیرتر به قرارش برسد ممکن است بسیار احساس شرمندگی کند، احساس گناه میکند و یا به شدت عصبانی شود و دیگران را برای این تأخیر مقصر بداند و شروع به پرخاش کند، همچنین اگر طرف مقابل دیرتر از موقع حاضر شود اینگار که به او توهین شده و ممکن است با قهر و یا رفتاری پرخاشگرانه ناراحتی خود را نشان دهد، حال اگر این فرد این باید سفت و سخت را برای خودش نمیگذاشت و کمی با اعتدال بیشتری به قضایا نگاه میکرد و به جای گفتن اینکه باید همین باشد، میگفت بهتر است اینگونه باشد که به موقع به قرار برسم و گاهی هم خلاف این خواستهی من اتفاق میافتد دیگر شروع به فاجعهسازی نمیکرد و این احساسات و هیجانات منفی را تجربه نمیکرد.
البته این مثالی از یک موضوع ساده بود اکثر افراد باورهایی دارند که کاملا به درستی آن اعتقاد دارند در حالیکه اگر فقط کمی به تاریخ بشریت نگاه کنید متوجه میشوید که چه بسا عقاید و باورهایی که زمانی سفت وسخت مورد قبول بودند و زمانی دیگر حتی به سخره گرفته میشوند، هرجایی که تعصب باشد نتیجه آن جز بدبختی نخواهد بود چه جنایات هولناکی که در طول تاریخ بشریت به واسطه باورهایی که مردم قبول میکردند علیه بشریت رخ نداده زمانی اعتقادات مذهبی جنگهای صلیبی را به انداخت و زمانی باور به نژاد برتر جنگ جهانی و زمانی هم برتری سفید پوستان بر ساهپوستان حاکم بود و...
هیچ چیز مطلق نیست و اگر شما هم باوری دارید که مطلقا باور دارید که همین درست است، سریع به آن شک کنید و بایدها و نبایدها را از افکار و زندگی خود دور کنید،حتی والدینی که بایدها و نبایدهایی برای فرزندان خود وضع میکنند که باید همین باشد و جز این نیست و همین که من از تو میخواهم درست است باعث میشوند علاوه بر اینکه زندگی هم برای خودشان و هم فرزندشان سخت شود، اگر هم روزی فرزندشان خلاف این باید و نباید و عقیده والدینش رفتار کرد میترسد که حتی آنرا با والدینش در میان بگذارد و سعی در مخفیکاری دارد که ممکن است پیامدهای بدتری برای او به همراه داشته باشد، در حالیکه والدینی که معتدلتر میاندیشند در رفتار هم افرادی منعطف هستند که فرزندانشان به بخشش آنها امید دارند و فکر نمیکنند که فاجعهای رخ داده است.
همیشه در هنگام بررسی افکار و عقاید خود هر جا که متعصبانه باور داشتید سریع آن فکر و عقیده را به شکل معتدلتر و میانهروتری برای خود بازسازی کنید.