آقای رستمی از شما بعید بود | درباره ادبیات پرخاشگرانه و یوزپلنگها و قاتل زنجیرهای شهر بروات
گلایههای یک شهروند خسته از قطعی برق مکرر در این روزها
هفت صبح| یک: ادبیات پرخاشگر گروههای رادیکال اصولگرا نوعی آنتی تز مقابل ادبیات پرطمطراق اصلاحطلبان بوده است. همان ماجرای «حفظ کرامت» و این نوع جملات پرطمطراق بیهوده که متاسفانه دوباره از سوی برخی چهرهها در حال تکثیر است. اما بحث ما همان ادبیات پرخاشگرانه جناح روبهرو است.
این ادبیات پرخاشگر که توسط بزرگوارانی چون سعید قاسمی و حسن عباسی و رائفیپور به کار برده میشد و در کانالهای تلگرامی شیوع پیدا کرد، به تدریج در کلام چهرههای آکادمیک اصولگرایان رادیکال هم سروکلهاش پیدا شد و به آنجا رسید که رئیس یک دانشکده علوم اجتماعی در یک دانشگاه بزرگ کشور که باید ملاک و معیار مسائل مربوط به علوم انسانی در کشور باشد، در مورد حساسترین پرونده قومیتی کشور بیمحابا و بدون فکر از عبارت نفله شدن یک دختر سنی کُرد استفاده کند.
او خودش این اشتباه را درک کرد. اما عجیب متن حجتالاسلام رستمی است که در انتقاد از بازگشت اساتید اخراجی به شکلی دوپهلو سعی کرد این اشتباه کلامی رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی آن هم روی آنتن زنده را کمرنگ جلوه دهد. من در مورد اساتید اخراجی کاری ندارم و پروندهاش میتواند از مجرای دیگری پیگیری شود اما اعتراض به سخنان آقای انتظاری اول باید توسط خود آقای رستمی انجام میشد اگر ایشان به اندازه کافی بصیرت داشتند.
دو: 130 میلیارد تومان بودجه حفاظت از یوزپلنگها لحاظ شده است. چه چهارپایان خوشبختی.
سه: حضور پسر آقای عارف در تودیع و معارفه وزیر صمت از همین حالا پرحاشیه شده است. درک این حاشیهها برمیگردد به یک پرونده طول و دراز قدیمی که الان حوصلهاش نیست. انشاءالله اوضاع طوری پیش برود که پسر عزیز دکتر عارف به یک سوژه جنجالی دیگر بدل نشود.
چهار: بروات جایی است در استان کرمان و جنوب بم. کلا 22 هزار نفر جمعیت دارد. این قدر کوچک و جمع و جور. حالا خبرآمده که یک مرد میانسال در این شهر مفقود شده است. بعد معلوم شد که این نوع مفقودیها در چند سال گذشته چندین بار دیگر نیز تکرار شده و از سرنوشت چند نفر کلا اطلاعی در دست نیست! پلیس تحقیقات را از سر گرفته و به یک کارمند شاغل در ادارات شرق استان رسیده است.
این مظنون اعتراف میکند که در سالهای 1391 و 1393 و 1397 هم سه نفر را (دو مرد و یک زن) با گلوله کشته است و نفر چهارم همین مفقودی مردادماه امسال بوده. از قرار این کارمند محترم در کار قاچاق مواد مخدر بوده و شغل کارمندیاش پوششی برای این حرفه و قتلهایش هم به خاطر اختلافات مالی شکل میگرفته. یعنی استاد از سال 91 تا الان در حال آدمکشیهای زنجیرهای بوده. جسد دو نفر از مقتولین پیدا شده و تلاش برای پیدا کردن دو جسد دیگر در جریان است. حیفم آمد این خبر از چشمتان دور بماند.
گلایههای یک شهروند خسته
هرروز از صبح که بیدار میشویم اولین پدیدهای که با آن مواجه میشویم قطعی برق است . از سوی دیگر، به دلیل فرسودگی و کهنگی لولهها و سیستم آب شهری، فشار آب با مشکل مواجه است و همه در خانههایمان پمپ گذاشتهایم.(اینها را از خودم درنیاوردهام؛ مامور آب گفت.) در نتیجه هروقت برق میرود پمپ هم قطع میشود و آب هم نداریم! اینها را ما میگوییم که در پایتخت در ناز و نعمت مثلا نشستهایم اگرنه که وای به حال اهالی جنوب کشور.(کلی خبر از بوشهر آمده در این باره )
کولر نداریم. آب نداریم. کارهای روزنامه و خبرها مانده. میگویم عیب ندارد با اینترنت خط و گوشی مطلب مینویسم؛ نگاه میکنم کلا نت ندارم. همراه اول میگوید خب برق دکل هم قطع شده! من سر در نمیآورم. اینها برای روز چهارشنبه است. بعد روز پنجشنبه هم همین است. بعد جمعه صبح بیدار میشوم. هنوز برق قطع نشده خوشحالم. یکهو یک نوسانی میآید و میرود و فاجعه از راه میرسد. کولر هیچ صدا و حرکتی ندارد.
بله پمپ کولر بر اثر نوسان برق سوخت! چند دقیقه بعد میبینم پمپ آب شیهه میکشد و پت پت میکند. تعمیرکار میگوید نیمسوز شد. خب عالی شد. ... برق قطع میشود تا 4 بعدازظهر! .... خدا را شکر وزیر نیروی جدید مهندس علیآبادی که در وزارت صمت خدمتشان ارادت ویژه داشتیم برایمان به عنوان وزیر نیرو نسخه خوبی پیچیدند؛ از پنکه استفاده کنید به جای کولر! و خب حتما برق پنکه را هم به خودمان وصل کنیم ....