۱۰۰قصه دیگر از لابهلای تاریخ| مادام ژوئل آلزایمر گرفت
داستان معلم و پرستار فرانسوی رضا پهلوی به اسم مادام ژوئل فویه.
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در مثلث روسیه و انگلیس و آمریکا که بر تاریخ صد ساله کشور ما سایه افکندهاند فرانسویها نادیده گرفته میشوند. این واقعیتی است که بخشی از آنچه امروز هستیم و در این صد سال- چه خوب و چه بد- بر ما گذشت ناشی از تاثیر عظیم فرهنگ فرانسه بر جامعه ایرانی است. فرانسه تا دهه بیست هدف اصلی دانشجویان ایرانی بود.
دانشجویان عموما اشرافزاده بودند که با بورسهای تحصیلی به اروپا میرفتند.چه حقوق میخواندند و چه پزشکی و چه نظامیگری هدف اصلی فرانسه بود و گاه کشورهای اقماریاش یعنی بلژیک و بروکسل و بخش فرانسوینشین سوئیس. زبان فرانسه زبان اشراف بود.
از نفوذ فرهنگ فرانسوی به عنوان فرهنگ ارجح و فرهنگ مبنا همین بس که رضا شاه در اوج روابط حسنهاش با انگلیسیها و بهرغم چرخش بعدیاش به سمت آلمانها از یک خانم فرانسوی به اسم مادام ارفع برای تربیت فرزندانش استفاده کرد.انتخاب یک پرستار و معلم فرانسوی از سوی رضاخان برای فرزندانش قابل فهم بود.
او پرچم تجدد را بلند کرده بود و تجدد در سالهای ابتدایی قرن بیستم معنای فرانسه میداد و خب مادام ارفع در شیفته ساختن محمدرضا و اشرف به فرهنگ فرانسوی سنگتمام گذاشت. رضاخان بعد پسر خود محمدرضا را نیز به یک مدرسه شبانهروزی فرانسوی زبان در سوئیس فرستاد.
یعنی محمدرضا وقتی در سال 1317 به تهران بازگشت یک دوره غوطهوری کامل در فرهنگ فرانسوی را تجربه کرده بود و خب همسرش فوزیه از مصر هم با حال و هوای اروپایی تربیت شده بود اما با آداب انگلیسیها. حیرت فوزیه از روابط خارج از ازدواج محمدرضا (آنهم با کمترین احساس گناه از سوی او) ناشی از همین تفاوت تربیت فرهنگی بود.
یورش فرهنگ فرانسوی هیچوقت از بین نرفت و نشانههای مثبت و منفی خود را در رویکرد متفاوت سیاستمدارانی که در موعدهای مختلف به قدرت میرسیدند نشان میداد (حتی در رویکرد خاص دکتر مصدق که حقوق را در سوئیس خوانده بود). آیا تزلزل مشهور محمدرضا در مرداد 32 و دی ماه 57 ناشی از همین تربیت فرانسوی او بوده؟ فرضیهای است که قابل اثبات نیست.
موج دوم فرهنگی فرانسه در سال 1338 از سر گرفته شد. همزمان با استیلای گامبهگام آمریکاییها. با ورود فرح به دربار نسیم فرانسویها به شدت وزیدن گرفت. نگاه فرانسوی و رادیکال فرح که جوانیاش را در پاریس گذرانده بود در سیاستهای فرهنگی کشور سایه افکند و تلاش برای جذب و به کارگیری روشنفکران چپ ناراضی از همین نگاه نشات گرفت.
(و در نیمه دهه پنجاه این نگاه حوزه سیاست را نیز در برگرفت). حتی در روابط خصوصی و خارج از خانواده محمدرضا و فرح این تربیت فرانسوی قابل تشخیص است. در سال 1341 فرح برای تربیت رضا، یک معلم و پرستار فرانسوی به اسم مادام ژوئل فویه را به دربار آورد و با تکیه بر اعتماد بینهایت به این زن جوان بسیاری از خدمه در ارتباط با پسرش را اخراج کرد.
نفوذ این خانم فرانسوی به حدی بود که فریاد خدمه ایرانی و گروه محافظین را بلند کرد. آنها اعتقاد داشتند شیوه فرانسوی خانم ژوئل بیش از حد زنانه و ظریف است و رضا پهلوی را مردی متزلزل بار میآورد.
ماجرا آنچنان بالا گرفت که مثلا سرهنگ شهبازی فرمانده گارد ویژه محافظت از محمدرضا، مادام ژوئل را یک جاسوس فرانسوی میخواند (او حتی فرح و قطبی و لیلی امیرارجمند را هم مشتی کمونیست فرانسوی خطاب میکرد).
علی شهبازی مینویسد: «ژوئل یک فرانسوی بود با روحیه ضدایرانی و دچار عقدههای روانی و بسیار پولپرست و سودجو. اصلا یک زن تعلیمدیده بود برای اینکه رضا را منزوی کند و اطلاعات موردنظر کشورش را بهدست بیاورد.»
روایتی نقل میکند از تعویض تمام درها و دستگیرههای قدیمی و ارزشمند کاخهای سعدآباد با درها و دستگیرههایی که از فرانسه وارد میشدند با همدستی فرح و پرویز بوشهری (برادر شوهر اشرف) و مادام ژوئل و در این میان منافع مادی سرشاری که به جیب زن فرانسوی و دلال ایرانی رفت.
در طول دهه چهل، علم و فرح در کشمکش مدام بودند. علم به عنوان نزدیکترین فرد به محمدرضا نماینده نوعی تلقی سنتی از اختیارات (نامحدود) محمدرضا بود. شاه در جایگاه خان و مردم در جایگاه رعیت و با نگاهی سنتی به ارتباط شاه با مراجع مذهبی.
نگاهی که ریشه در سنتهای قاجار داشت و تربیت علم به عنوان یک ملاک بزرگ بیرجند و قائنات و فرح که دلش میخواست نقش روشنفکرانهای برای خود و همسرش تعریف کند و نگاهش به سنتها تحقیرآمیز بود و در عوض شیفته جنبههای فرعی و اگزوتیک این سنتها و آئینها بود. از معماری و لباس تا داروهای قدیمی. در این میان دستبهدست شدنهای قدرت در کاخ سفید میان جمهوریخواهان و دموکراتها؛توازن قدرت را در میان این دو قطب دربار ایران عوض میکرد.
خب این را هم بگویم که مادام ژوئل ارتباطش را با دربار تا سال57 حفظ کرد و بعدها هم در اقامتهای فرح و رضا در پاریس با آنها در تماس بود و در کهنسالی دچار آلزایمر شد و به خانه سالمندان فرستاده شد و در نهایت یکسال پیش در اثر کرونا در همان خانه سالمندان درگذشت.