ظهور تئاتر ویروسی
شبکههای اجتماعی، گیشهای جدید و غیررسمی برای نمایشهای معاصر ساختهاند
هفت صبح| وقتی در دهههای گذشته از «مخاطب تئاتر» سخن به میان میآمد، تصویر مردمی در ذهن نقش میبست که روی صندلیهای سالنها نشستهاند و در تاریکی محض، به صحنهای نورانی چشم دوختهاند. مرز میان اجراگر و تماشاگر روشن و خطکشیشده بود اما امروز، در زمانهای که استوریها زودتر از پرده بالا میروند و پستهای اینستاگرامی گاه بیش از خود اثر در ذهن میمانند، این مرزها بهنرمی شکسته شدهاند. تئاتر دیگر محصور صحنه نیست؛ مخاطبش میتواند در موبایلش زندگی کند، صدایش از یک لایو شنیده شود و معرفیاش با یک هشتگ جان بگیرد.
اجرای زندهای به نام «تبلیغ»
برای سالها، معرفی یک نمایش محدود به پوسترها، گفتوگوهای مطبوعاتی و تبلیغ در اطراف سالن اجرا بود. سالنهایی که عموماً مخاطبشان از یک حلقه ثابت فراتر نمیرفت. امروز، با ظهور شبکههای اجتماعی – از اینستاگرام و توییتر گرفته تا تیکتاک و یوتیوب – بازی تغییر کرده است. کارگردانی که پیشتر تمام انرژیاش را صرف هدایت بازیگر روی صحنه میکرد، حالا گاهی ناگزیر است روایت نمایش خود را از مسیر استوریهای بازیگران، ویدیوهای تمرین و یادداشتهای هشتگدار مدیریت کند.
این تغییر مسیر تبلیغاتی، محدود به معرفی زمان و مکان اجرا نیست. گاهی روایتِ بیرون صحنه از خود صحنه قویتر میشود. مثلا وقتی یک بازیگر جوان از سختی تمرین در هوای سرد مینویسد یا کلیپی از خندههای پشتصحنه منتشر میکند، نوعی پیوند انسانی با مخاطب شکل میگیرد که هیچ بروشوری قادر به ایجاد آن نیست. شبکه اجتماعی، دیوار چهارم را پیش از اجرا فرو میریزد.
تئاتر و الگوریتم؛ سازگاری یا تناقض؟
اما آیا همه نمایشها از این بستر نو سود میبرند؟ پاسخ، پیچیدهتر از آن است که در یک جمله بگنجد. شبکههای اجتماعی با الگوریتمهایی هدایت میشوند که توجه را کالایی ناپایدار میسازند. در چنین فضایی، نمایشی با چهرهای شناختهشده، شوخیای ویروسی یا تصویری بحثبرانگیز، شانس بیشتری برای دیده شدن دارد. در مقابل، آثاری که روی متن متمرکزند یا دغدغهای غیرعامهپسند دارند، در این رقابتِ نور و صدا بهسختی مجال بروز مییابند.
این نکته را نباید نادیده گرفت که برخی آثار نمایشی در لایههای عمیقتری از ذهن مخاطب ریشه میدوانند؛ جایی که فضاهای سریعمصرف مجازی بهندرت به آن راه مییابند. برای همین هم هست که گاهی نمایشی موفق، بدون آنکه دیده شود، تمام میشود و نمایش متوسطی با موجی از تبلیغات دستبهدست میچرخد. توجه در فضای مجازی، معیار وفاداری یا درک عمیق مخاطب نیست، اما ابزار مهمی است که در صورت استفاده هوشمندانه میتواند مسیری تازه برای آثار هنری باز کند.
بازیگرانی که در پشت دوربین هم اجرا میکنند
یکی از تحولات چشمگیر سالهای اخیر، نقش فعال بازیگران در معرفی آثارشان در فضای مجازی است. در گذشته، مسئولیت تبلیغ بر دوش روابط عمومی بود، اما اکنون بازیگران با پستکردن عکسهایی از تمرین، انتشار دیالوگهایی از متن و نوشتن روایتهای شخصی از نقش خود، هم اثر را معرفی میکنند و هم برای آن شخصیت میسازند.
مخاطب امروز به بازیگری که در استوریاش از فرسودگی روز سوم تمرین حرف میزند، بیشتر اعتماد میکند تا بیانیهای رسمی از گروه اجرایی.در مواردی، حتی گاه دیده شده که حضور بازیگرانی با تعداد فالوئر بالا، برگ برنده فروش یک نمایش بوده است؛ نه بهخاطر قدرت بازی آنها، به دلیل قدرت انتشار محتوایی که نمایش را زنده نگه میدارد. اینجاست که رسانه بودن با بازیگر بودن همنشین شده و مرز میان هنر و رسانه محو میشود.
میان تئاتر مستقل و تئاتر ویروسی
مسئلهای که این میان پررنگ شده، شکاف میان دو جریان تئاتری است. از یکسو تئاتر مستقل که بر متن، کارگردانی و تجربهگری تاکید دارد و از سوی دیگر نمایشهایی که بیش از هر چیز به دیده شدن در فضای مجازی فکر میکنند. این دوقطبی در عمل باعث شده گاهی آثار جدی و تجربی، جایگاهی در پلتفرمهای اطلاعرسانی نداشته باشند و تئاتر ویروسی – حتی با محتوای متوسط – بیش از آنچه سزاوارش است دیده شود.
در عین حال، این اتفاق فرصتی هم در خود نهفته دارد. بخشی از مخاطبانی که از مسیر شبکههای اجتماعی با یک نمایش آشنا میشوند، ممکن است پیشتر هرگز به سالن تئاتر نرفته باشند. این ورود، گرچه با نیت تماشای چهره محبوب یا صحنهای پرحاشیه شکل میگیرد، میتواند به آغاز مسیری جدیتر برای ارتباط با هنر نمایش منجر شود.
از بلیتفروشی تا فرهنگسازی
شبکههای اجتماعی فقط ابزار معرفی نیستند؛ بخشی از زیست فرهنگی تئاتر شدهاند. پلتفرمهایی که پیشتر برای فروش بلیت استفاده میشدند، حالا به رسانههایی تبدیل شدهاند که در آن گفتوگو، نقد، مستند پشتصحنه و حتی دعوای کارگردان با تهیهکننده شکل میگیرد! این حضور چندلایه باعث شده تئاتر به بخش پررنگتری از زندگی روزمره مخاطب تبدیل شود؛ چیزی فراتر از یک رویداد شبانه.
با اینهمه، آنچه اهمیت دارد، «چگونه دیدن» است، نه «چند بار دیده شدن». برای آنکه شبکههای اجتماعی به ابزار ارتقا تبدیل شوند، نه صرفا ابزاری برای دیده شدن، گروههای نمایشی باید روایت حضور خود را با دقت و مسئولیتپذیری بسازند. قرار نیست هر پستی جذب مخاطب کند اما هر روایت صادقانهای میتواند دل مخاطبی را که آنسوی صفحه نمایش نشسته، به صحنه بیاورد.
پرده آخر
تئاتر در جهان شبکهای امروز، فقط با بلیت و صحنه زنده نمیماند. حضور دیجیتال آن، مکمل حیات واقعیاش شده است. فضای مجازی، اگر با شناخت، خلاقیت و احترام به مخاطب استفاده شود، میتواند معبری تازه برای دیده شدن تئاتر باشد. مسیری که تئاتر را از انحصار سالن بیرون میکشد و آن را وارد زیست روزانه مردم میکند؛ بیآنکه از هویت و عمق خود چیزی کم کند. هنر، همیشه راهی برای دیده شدن مییابد؛ گاهی در تاریکی سالن، گاهی در نور آبی گوشیهای ما.