قهرمانهای از یاد رفته| این داستان؛ سرگرد خلبان محمدرضا عطایی
شاید تنها کمتر از انگشتان یک دست بودند خلبانانی که هیچ اضطرابی نداشتند؛مردانی نظیر سرگرد محمود اسکندری
هفت صبح| یکی از اتفاقات غمانگیز زمانه ما فراموشی نقش قهرمانان جنگهای هوایی کشور است. در نیمه دوم قرن بیستم تعداد جنگهای هوایی بزرگ و طولانی چندان زیاد نیستند.جنگ کره(1950تا 1953)جنگ ویتنام(1964تا 1973)جنگهای اعراب و اسراییل و سرانجام جنگ فالکلند(1982).
سایر جنگها یا بسیار کوچک بودند یا درگیریهای هوایی کاملا یک طرفه بود مانند جنگ متحدین و ارتش عراق یا جنگهای صربها و ناتو.اما جنگ ایران و عراق در سالهای 59 تا 67( 1980 تا 1988)از همه نظر در نبردهای هوایی،یک استثنا بود.خلبانان دو کشور به دلیل شرایط خاص این نبردها مجبور به انجام کارهایی بسیار سخت شدند و 8 سال تمام در نبردمرگ و زندگی سعی کردند تا ضمن خنثی کردن تحرکات نیروهای هوایی طرف مقابل،سایر قوای نظامیرا نیز از کار بیاندازند.
در این میان بسیاری از رکوردهای جنگهای هوایی در این رخداد استثنایی توسط خلبانان ایرانی شکسته شد.خلبانان ایرانی اقدامات شگفت انگیزی انجام دادند،حتی با خلبانان آمریکایی، سعودی ،آلمان شرقی...سرشاخ شدند.اما افسوس که به این دلاوریها در حدی درخور پرداخته نشد.
متاسفانه دغدغههای مردم و تحرک غیر کافی نیروهای مسلح به ویژه روابط عمومیهای ارتش و نیروی هوایی سبب شده تا اقدامات نیروهای حرفهای کشور فراموش شود و خلبانان بزرگترین نبردهای هوایی دو دهه اخر قرن بیستم نا شناخته و یا حداقل کمتر شناخته شده بمانند.
سلسله مطالبی که در ادامه میخوانید بدنبال بازآفرینی صحنههایی از عملیاتهای هوایی کشور به شکلی روایی است.لازم به ذکر است که اینجانب طی 7 سال این فرصت را داشتم که با بسیاری از خلبانان بزرگ کشور از نزدیک به مصاحبه بنشینم و یا در میزگردهای برگزار شده توسط مرکز مطالعات راهبردی نیروی هوایی ارتش شرکت کنم.این فرصت استثنایی موجب شد تا به درک نسبی مشکلات خلبانان و مهارتهای آنها از نزدیک آشنا شوم.بیشتر خلبانان جنگی کشور مردانی بی ادعا و البته بسیار با هوش بوده و هستند که خیلی صادقانه اذعان داشتند هرچقدر هم شجاع باشید در یک ماموریت جنگی نمیتوانید اضطراب را کاملا از خود دور کنید. آنها میگفتند شاید تنها کمتر از انگشتان یک دست بودند خلبانانی که هیچ اضطرابی نداشتند.مردانی نظیر سرگرد محمود اسکندری که به گفته همرزمانش تقریبا عنصرترس در وجودش نبود.
ابرهای تیره جنگ
کم نیستند کسانی که دانسته و یا نادانسته ادعا میکنند ارتش در سال 59 برای جنگ آماده نبود و غافلگیر شد.بررسی تمام مدارک و شواهد نشان میدهد اینگونه نبوده است.هر 3 بخش زمینی ،دریایی و هوایی ارتش نه تنها احتمال آغاز یورش عراق به ایران را میدادند بلکه تقریبا آنرا حتمی میدانستند.صورت جلسه نشستهای فرماندهان ارتش در سالهای 58 و نیمه اول 59 این نکته را بخوبی نشان میدهد .
اما این تمام ماجرا نیست.نیروی هوایی ارتش علیرغم از دست دادن تقریبا تمامیفرماندهان خود(در اثر سیر بازنشستگی و اخراج و بازخرید)به دلیل برخورداری از افسران باهوش و لایق، بسیار سریعتر از سایرین حمله دشمن را حتمیالوقوع دانستند.بویژه خلبانان شناسایی که اصولا دورههای ویژه ای برای تصویر برداری از روندهای تحرک دشمن دیده بودند و یا افسران فاشا(فرماندهی اطلاعات و شناسایی ارتش)که با استفاده از سیگنالها و صداها زمان وقوع جنگ را میتوانستند حدس بزنند.
در حقیقت ارتش عراق از اوایل سال 59 اقدام به محکم کردن مرزهای خود از یکسو و تقویت مداوم واحدهای زمینی از سوی دیگر میکرد و این روند تا به آنجا ادامه یافت که خلبانان گشتی در مرزها به وضوح تقویت نیروهای دشمن را مشاهده میکردند.
اولین نبردها
نیروی هوایی عراق در ماههای تیر و مرداد در حرکتی تحریک آمیز و جسورانه حملات فراوان و دامنهداری را علیه شهرها و روستاهای مرزی ایران آغاز کرد و خلبانان ارتش نیز خیلی زود با برقراری پروازهای طولانی کپ(گشت رزمیمسلحانه)سعی کردند مانع دشمن شوند.همین اتفاقات سبب شد تا جنگ برای نیروی هوایی بسیار زودتر از سایر بخشهای کشور آغاز شود.این در حالی بود که 18 تیر 59 حرکت مشکوکی که بعدها عنوان کودتای نقاب(به اشتباه به کودتای نوژه معروف شده است)گرفت مسئولان سیاسی را به اشتباه انداخت و موجب صدمه جدی به نیروی هوایی ارتش،لشکر 92 اهواز و تکاوران ارتش شد.
با این وصف به دستور ستاد ارتش، افسران ناظر مقدم نیروی هوایی (موسوم به اف ای سی)که عمدتا خلبانان جوان بودند در مرزها مستقر شده و سعی کردند تا نقش رادارهای پیش اخطار را بازی کنند.تحرکات گاه و بیگاه هواپیماهای عراقی خیلی زود جای خود را به نبردهای هوایی با بزرگترین قدرت هوایی غرب آسیا داد. خلبانان اف 14 پس از مدتها بیمهری مقامات،مجدد ارج و قربی یافتند و کم کم پروازها آغاز شد.پروازهای اسکرمبل(پروازهای واکنش سریع) اف 4 ها و اف 5 ها نیز مجددا در سطح آماده باشهای ردههای بالا آغاز شد.صدام حسین تقریبا از همان روزها پی برد که از کار افتادگی نیروی هوایی ایران تنها یک افسانه بوده که آمریکا و اسراییل با دامن زدن به آن سعی کردند عراق را ترغیب به حمله به ایران کنند.البته صدام و فرماندهان عراقی گمان نمیکردند توانمندی این نیرو در سطح بالا باشد.آنها تنها زمانی به این امر واقف شدند که جنگ رسما آغاز شد.
ضربه تامکت
نیمه شهریور 59 کسی در تهران نمیخواست خطر جنگ را باور کند و هنوز عده ای در حال تصفیه حساب با خلبانان و باقیمانده نفرات زبده نیرو هوایی و عناصر فنی و اثر گذار لشکر 92 زرهی اهواز یعنی نگهبان اصلی خوزستان بودند.برای آن دسته از خوانندگان که آشنایی با بدنه ارتش در دهه 50 خورشیدی ندارند باید گفت که این لشکر با تانکهای مدرن چیفتن دارای توانی معادل 3 لشکر عراقی بود و از هم پاشیده شدن دو تیپ آن در سال 59 سبب شد تا عراق به طمع حمله به جنوب ایران بیافتد.
اما برای نیروی هوایی دیگر این چیزها مطرح نبود.خلبانان کار خود را آغاز کردند.آنها میدانستند که مسئولان دیر یا زود به اشتباه خود پی میبرند اما آنچه نباید از آن قافل شد نفوذ تدریجی دشمن به خاک ایران است.در 16 شهریور 1359 تامکت (نام دیگر اف ـ 14 )با رهگیری یک هلیکوپتر عظیمالجثه میل 24 (نوعی بالگرد بزرگ روسی)در داخل مرز، آن را به گلوله بسته و با توپ ولکان به آتش کشید.
قضیه از این قرار بود که در بعدازظهر 16 شهریور، 5 بالگرد عراقی از گردان یکم ترابری تیپ چهارم هوانیروز عراق به چند پاسگاه مرزی حمله کردند، این تحرک بلافاصله توسط رادار مرزی نیروی هوایی کشف و 2 فروند اف ـ 14 برای رهگیری متجاوزان به پرواز درآمدند. یکی از تامکتها با نشانهگیری بالگرد یک سایدوایندر به سمت آن فرستاد، اما بالگرد عراقی با گردشی شدید و حرکت به سمت زمین سبب برخورد موشک با زمین شد. اف ـ 14 که قصد رها کردن شکار خود را نداشت، به سرعت به بالگرد نزدیک شده و ظرف 10 ثانیه 600 گلوله به سمت آن شلیک کرد و بالگرد مذکور متلاشی شد.
اف ـ 14ها اولین قربانی عراقی خود را گرفته بودند. اما معروف ترین و اثبات شده ترین نبردهوایی اف 14 در 19 شهریور رخ داد.در آن روز سرگرد خلبان محمدرضا عطایی از خلبانان برجسته گردانهای اف 14 و از اساتید با سابقه نیروی هوایی که صدها ساعت پرواز با اف 5 را نیز در کارنامه خود داشت به همراه سروان خلبان بهروز پاشاپور در یک درگیری هوایی زیر نظر سایت راداری سوباشی، اولین فونیکس را از اف ـ 14 شلیک و سوخوی 22 عراق را درفضای میمک (ارتفاعاتی در غرب ایران)از فاصله دور سرنگون کردند.
سرتیپ عطایی درباره وقایع آن روز میگوید: 19 شهریور درحوالی بستان در حال پرواز بودیم که رادار اعلام کرد یک هواپیمای عراقی در حال ورودبه خاک ایران است آیا درگیر میشوید؟ ما در آن زمان دستور داشتیم به هواپیمای عراقی در خاک خودش حمله نکنیم بنابراین من عجله نکردم و گفتم بله اما سوخت کم دارم و به سمت او نمیروم. لحظاتی بعد 4 هواپیمای دیگر از کوت( جنوب شرق بغداد) بلند شدند. رادار گفت:آیا هنوز درگیر میشوی ؟ پاسخ من مثبت بود .
گویا آنها از برنامه من برای کشاندن آن یک فروند به داخل خاک ایران با خبر شدند بنابراین آن یک فروند به عراق بازگشت، من هم با تغییر مسیر به سمت اصفهان حرکت کردم که ناگهان پس از طی 25 مایل رادار هشدار داد : 4 فروند هواپیمای عراقی پشت سر شما هستند.مطابق محاسبات من و سروان پاشاپور (کمک خلبان) آنها باید اکنون داخل خاک ایران میبودند بنابر این من برگشتم و آماده درگیری شدم اما برخلاف انتظار هر 4 فروند بازگشتند غافل از اینکه یک سوخوی 22 با هدف غافلگیر کردن ما از سمت همدان در حال نزدیک شدن بود.
هواپیمای دشمن در ارتفاع پایین با سرعت درحال حرکت بود که ما اورا در رادار گرفتیم.در آن زمان هنوز خلبانان جنگنده اف-14 تجربه زیادی از نبردهای واقعی هوایی نداشتند.عطایی حتی نمیدانست که آیا فونیکس واقعا قادر به سرنگون سازی هواپیمایی با قدرت مانور و چالاک سوخوی 22 از فاصله دهها مایلی هست یا خیر.
زمان به سرعت میگذشت و عطایی تصمیم خود را گرفت.باید موشک هر چه زودتر شلیک میشد.سوخوی 22 در حال کم کردن فاصله خود با تامکت بود و دو خلبانان باید تصمیم میگرفتند.عطایی میگوید: اکنون موقع استفاده از موشک فونیکس بود و ما که هیچ کدام تا آن زمان فونیکس استفاده نکرده بودیم آن را روی هدف قفل کرده و موشک راشلیک کردیم. ابتدا گمان کردم موشک از دست رفته چون ارتفاع آن به شدت کاهش یافت اما آنگاه که اوج گرفت و با سرعت به سمت هدف رفت فهمیدم تا ثانیههای دیگر چیزی از هواپیمای متجاوز نمیماند .
کامپیوتر هواپیما شمارش معکوس را آغاز کرد و ثانیه ها به سرعت میگذشت . وی میگوید:چشمان من به کامپیوتر دوخته شد تا آنکه عدد صفر به نمایش درآمد، آنگاه هدف از روی رادار محو شد .مسوول رادار سوباشی و ما تقریبا همزمان اعلام کردیم که هواپیمای دشمن از بین رفته است. ما چون سوخت نداشتیم رفتیم و در دزفول نشستیم، البته واهمه داشتیم که دشمن پایگاه را بزند که البته عراق از شوک این ضربه کاری نکرد.
پیروزی سرگرد عطایی با موشک فونیکس همچنین اولین موفقیت این هواپیما با این نوع موشک در یک جنگ و شرایط واقعی جنگی بود و همان زمان سبب اعتباری بزرگ برای شرکت گرومن یعنی سازنده اف 14 شد.احتمالا سوخوی عراقی از فاصله بالای 40 مایل شکار شده بود.تا آن زمان معمولا شکارهای هوایی با فواصل کمتر از 10 مایل رخ میداد.