ماجرای عشق مشهور رهی به شاهزاده سرخ
این جوان در آنوقت تریاکی بوده، جوانی در حدود 30سال، خوشگل، خوشاندام، جذاب، شاعر و عاشقپیشه، تصنیفساز، غزلسرا و...
هفت صبح| برگی از تاریخ امروزمان به رهی معیری اختصاص دارد؛ از شاعران و غزلسرایان خوشقریحه مشهور معاصر که تصنیفها و ترانههایش با آهنگسازی اسطورههای تکرارنشدنی موسیقی و صدای خوانندگان بیهمتایی همچون غلامحسین بنان و محمدرضا شجریان به عالم موسیقی عرضه شدهاند.

از او چه میدانیم؟
محمدحسن معیری با تخلص «رهی» ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران به دنیا میآید. رهی فرزند محمدخان موید خلوت و از نوادگان دوستعلیخان نظامالدوله بود. پدرش قبل از تولد رهی فوت میکند. رهی پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در دستگاه دولتی استخدام میشود و مشاغل مختلفی را تجربه میکند.
آخرین سمت شغلی رهی، ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر در سال ۱۳۲۲ بود. پس از آن، رهی دوران بازنشستگی خود را در کتابخانه سلطنتی سپری میکند. رهی تا آخر عمر خود هیچ وقت ازدواج نمیکند. او با مریم فیروز مدتی در رابطه بود که در ادامه داستان این ماجرای عشقی را به نقل از دیدبان ایران برایتان نقل میکنیم.
عشق نافرجام رهی
عشق از مضامین اصلی آثار رهی است، برخی معتقدند عشق نافرجامی که رهی در اشعارش از آن سخن میگوید، یکی از زنان نامآشنای عرصه سیاست بوده. دکتر قاسم غنی در خاطرات خود از مریم فیروز، چهره فعال حزب توده بهعنوان معشوق رهی یاد میکند. مریم فیروز، اشرافزاده ایرانی از زنان مشهور محافل چپ در دوران پهلوی که روزنامههای خارجی به او لقب «شاهزاده سرخ» داده بودند. او دختر بزرگ عبدالحسین میرزا فرمانفرما، دختردایی دکتر محمد مصدق، خواهر نصرتالدوله فیروز (وزیر مالیه رضاشاه) و همسر نورالدین کیانوری (رهبر حزب توده) بود. او بعد از انقلاب، چند سال از عمرش را در زندان گذراند.
جذاب و آزادمنش و مودب
دکتر قاسم غنی در یادداشتهایش در ماهنامه حافظ، مریم فیروز را اینچنین معرفی کرده: سواد مدرسهای خوب داشت، فرانسه خوب میدانست، اطلاعات عمومی وسیع داشت، از هر دری حرف میزد. بسیار خوشصحبت و جذاب بود و البته زیبایی او هم در آنوقت که 29 ساله بود، برقرار. رفیق بود، آزادمنش بود، مودب بود و آداب معاشرت را با کوچکترین دقایق مواظب بود. کتاب میخواند، میفهمید، میگفت، میپرسید.

ازدواج ناموفق مریم فیروز
او در ادامه یادداشتهای خود به ازدواج ناموفق مریم فیروز با سرتیپ اسفندیاری پسر حاج محتشمالسلطنه اسفندیاری (رئیس مجلس شورای ملی) که به لحاظ سنی اختلاف فاحشی داشتند، اشاره کرده و مینویسد: «تصور میکنم در مهر 1320 بود، روزی مریم به من تلفن کرد و وقت ملاقات خواست و بعدازظهر آمد به منزل من.
در آنجا شرح حال خود را گفت که با شوهر خود نمیسازد و زندگی او سخت است.چندی قبل تفریق کرده، حاج محتشمالسلطنه بین پسر و عروس خود را التیام داده ولی طولی نکشیده باز بههم زدهاند و فعلا چندماه است مریم در خانه مادر خود بهسر میبرد و خیال دارد به هر شکلی هست طلاق بگیرد. من خیلی او را نصیحت کردم که حالا تو دو دختر از سرتیپ اسفندیاری داری باید وسایل التیام فراهم شود.بالاخره از تمام حقوق خود صرفنظر کرد و طلاق گرفت.
در این بین در تجریش شمیران در باغی که داشت، اضافه بر عمارت قدیمی، عمارت تازهسازی در آن ساخته بود، آنجا ساکن شد و تک و تنها با یک کلفت و زن باغبان و دو سه نفر نوکر در آن باغ بهسر میبرد. غالبا مرا به آنجا میبرد. آنجا گوشه راحت من بود. عیب کار مریم این بود که جنزده و لغزنده بود. حکم جیوه سیال را داشت. به هر کسی نزدیک میشد، با هرکسی نشست و برخاست میکرد.
آشنایی رهی و مریم
دکتر غنی درباره آشنایی رهی و مریم فیروز مدعی شده است: «شبی در منزل مصطفی فاتح مهمان بوده، در آنجا جوانی را دعوت کرده بودند بهنام بیوک معیری که شاعر است. متخلص به رهی، پسرعموی معیرالممالک فعلی. این جوان در آنوقت تریاکی بوده، جوانی در حدود 30سال، خوشگل، خوشاندام، جذاب، شاعر و عاشقپیشه، تصنیفساز، غزلسرا، گوینده خوب، موسیقیدان با دودانگ آواز خوب.آن شب مریم دلداده او میشود. پسر هم کذا و با هم روابط دوستانه و عاشقانه پیدا میکنند و بعضی از بهترین غزلیات و قطعات بیوک معیری در وصف مریم است. بیوک تحتتاثیر عشق و علاقه به مریم، تریاک را ترک میکند، سیگارکشی را ترک میکند. بهواقع و از روی دل عاشق دلباخته مریم میشود.»
پایان آشنایی مریم و رهی
دکتر غنی در ادامه درخصوص پایان این آشنایی مینویسد: «موقعی که مریم میخواهد منزل شمیران خود را بسازد، برادرش عبدالعزیز که مهندس ساختمان بود، دکتر نورالدین کیانوری را به خواهرش معرفی میکند که او نقشه بکشد و سرکاردار باشد. خانم با این پسره مزخرف آشنا میشود و رفتوآمد میکند.
او این مریم را تبلیغ کرد و پاک معتقد کرد. کتب مارکس و لنین و استالین به او داد. توضیح و تشریح داد. مریم افتاد توی این کتابها. کار تعصب او در این فرقه زیاد شد. مجلهای داشتند زنان بهنام «ما هم در این خانه حقی داریم» که زهرا بیات اسکندری مینوشت. مریم در آن مقالاتی مینوشت و تحریک به قیام زنان میکرد. دائما در خانهاش همین برو بچههای کمونیست جمع میشدند. علاقه تازهاش با شور حزبی مناسبات او را با کیانوری محکم کرد.
بالاخره زن دکتر کیانوری شد و با او به مسکو رفت؛ بهعنوان مطالعه در فرهنگ و وضعیت زنان روسیه و شنیدم تشریفات رسمی عروسی خود را در سر قبر لنین بهجا آورده است.» رادیوصبا در برنامه «ماجرا» در گفتوگویی با رهی معیری که احتمالا در سال 1339 انجام شده است، وقتی مجری برنامه از رهی میپرسد: «چرا آدم عاشقپیشهای مثل شما که غزلهای عالی و تصنیفهای عاشقانه ساخته، هرگز ازدواج نکرده است؟»، رهی در پاسخ میگوید: «من همیشه عاشق بودهام اما هرگز ازدواج نکردهام!»
درگذشت
رهی پس از تحمل درد و رنج بیماری ناشی از سرطان در سن ۵۹ سالگی در ۲۴ آبان ۱۳۴۷ درگذشت و در ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.