امپراتوری صداها | پادکست؛ عرصه نو سیاست و تبلیغات

در جهانی که تیراژ روزنامهها نصف شده و مخاطبان تلویزیون رو به افولاند، پادکستها با بیش از نیم میلیارد شنونده، به تاجوتخت رسانهها چشم دوختهاند
هفت صبح| سال ۲۰۰۴، بن همرزلی، ستوننویس گاردین، در جستوجوی واژهای برای توصیف نسل نوینی از برنامههای صوتی آنلاین بود که بهجای استودیوهای رسمی، در اتاقخواب و گاراژ ساخته میشدند. او واژه «پادکست» را از ترکیب «آیپاد» و «برودکست» (پخش وسیع) ساخت و بیآنکه بداند، آغازگر انقلابی رسانهای شد.
دیری نپایید که آدام کیوری و دیو وینر با پادکست «متنباز» نام خود را بهعنوان پیشگامان این موج نو ثبت کردند. همان سال، «این هفته در فناوری» اولین جایزه پادکست سال را برد. کمی بعد، جورج بوش از این مدیوم برای ارتباط مستقیم با شهروندان آمریکایی بهره گرفت و استیو جابز هم با افزودن قابلیت پادکستسازی به نرمافزارهای اپل، آن را به دست میلیونها نفر رساند. واژه «پادکست» آنقدر جدی گرفته شد که آکسفورد در همان سال آن را واژه سال معرفی کرد.
صدای پادکست، صدای مردم
پادکستها در سکوت، قارهها را درنوردیدند. بنابر آخرین گزارش ادیسون ریسرچ، بیش از ۵۲۰ میلیون شنونده ثابت در جهان بهصورت منظم به پادکست گوش میدهند. آمریکا با حدود ۱۷۵ میلیون شنونده، پرچمدار این جریان است؛ بهطوریکه ۶۰ درصد بزرگسالان آمریکایی گفتهاند در ماه گذشته دستکم یک پادکست شنیدهاند. در قیاس با دیگر رسانهها، این ارقام خیرهکننده است. تنها در بازه ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۴، تعداد شنوندگان پادکست در آمریکا دو برابر شده، حال آنکه تیراژ روزنامهها در همان دوره به نصف رسیده و مخاطبان تلویزیونهای سنتی نیز سقوطی بیسابقه را تجربه کردهاند.
امپراتورهای اسپاتیفای
پلتفرمهای شنیداری نقشی محوری در محبوبیت پادکستها ایفا کردند. اسپاتیفای اکنون محبوبترین بستر پادکست در آمریکا است؛ جایی که نزدیک به ۴۰ میلیون شنونده آمریکایی از آن برای دنبال کردن برنامههای صوتی استفاده میکنند. پس از آن، اپل پادکست و گوگل پادکست در رتبههای بعدیاند. در صدر جدول پرشنوندهترینها، همچنان جو روگن ایستاده است.
پادکست گفتوگومحور او، با حضور مهمانان جنجالی چون دونالد ترامپ، کامالا هریس، ایلان ماسک، ادوارد اسنودن، برنی سندرز و تالسی گابارد، به طور متوسط ۱۱ میلیون شنونده زنده دارد و گاه تا ۵۰ میلیون بار در هفته بازپخش میشود اما روگن تنها چهره این امپراتوری نیست. پادکستهای دیگری چون «قاتل محبوب من» (ژانر جنایی)، «معتادان جنایت» (واقعی-تحلیلی)، «برنامه بن شاپیرو» (سیاسی)، «او را صدا کن بابا» (کمدی-اجتماعی) و «کلاب شیشی» (ورزشی) هر کدام میلیونها مخاطب وفادار دارند.
پادکست؛ عرصه نو سیاست و تبلیغات
در رقابتهای انتخاباتی اخیر آمریکا، پادکستها به رقیب اصلی تلویزیون تبدیل شدند. در حالی که شبکههایی مانند سیانان و پیبیاس برای مصاحبه با کامالا هریس و ترامپ ناکام بودند، این پادکستها بودند که به خانه جدید چهرههای سیاسی تبدیل شدند. هریس در «او را صدا کن بابا» از زندگی شخصیاش گفت، ترامپ با پادکست «فلاگرنت» درباره دیدگاههایش صحبت کرد و در اقدامی جنجالی، هر دو به گفتوگو با جو روگن تن دادند.
برخلاف مصاحبههای سنتی، پادکستها فضایی غیررسمی و صمیمی دارند و مجریها گاه بیپروا وارد زندگی شخصی، رسواییها یا باورهای مهمانان میشوند. همین آزادی در ساختار و لحن است که پادکستها را به بستری محبوب برای سیاستورزی تبدیل کرده؛ بستری که به نامزدها امکان میدهد بیواسطه با گروه هدف خود ارتباط برقرار کنند.
چه کسی خرج این پادکستها را میدهد؟
درآمد پادکستها بر دو پایه استوار است: تبلیغات و حامیان مالی. هرچه پادکست پرمخاطبتر باشد، پول بیشتری جذب میکند. نرخ استاندارد درآمد از تبلیغات در آمریکا بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ دلار بهازای هر ۱۰هزار شنونده است. این یعنی پادکستی مانند «قاتل محبوب من» با حدود ۳ میلیون شنونده، میتواند هفتهای بیش از ۲۰۰هزار دلار فقط از تبلیغات کسب کند. اما این پایان ماجرا نیست. چهرههایی مانند جو روگن از قراردادهای اختصاصی و اسپانسرهای خصوصی نیز سود میبرند. طبق گزارش فوربز، درآمد روگن از هر قسمت پادکست به بیش از ۱۰۰هزار دلار میرسد و تخمین زده میشود سالانه بیش از ۳۰ میلیون دلار از این برنامه به دست آورد.
صدای فردا از اسپیکر میآید، نه از تلویزیون
پادکستها امروز فقط رسانه نیستند، پدیدهاند؛ بازتابی از خستگی مخاطب از فرمهای خشک و بسته تلویزیونی و عطش جامعه برای روایتهای بیواسطه، صداهای مستقل و گفتوگوهای بیسانسور. اگر دهه ۲۰۱۰ عصر اوج شبکههای اجتماعی بود، دهه ۲۰۲۰ بیتردید به عصر امپراتوری صداها تبدیل شده است.از جوانان پرشور حاشیهنشین تا نخبگان آکادمیک، از محافظهکاران خشمگین تا لیبرالهای رادیکال، همه اکنون در پادکستها میکروفن دارند و این برای رسانههای سنتی که روزی تنها مرجع بودند، زنگ خطری جدی است.