نسل زد، نسلی که نه میجنگد، نه جارو میزند

۴۵ درصد از نسل زد ترجیح میدهند در ترافیک بمانند تا خانهتکانی کنند و سالانه ۱۱هزار نفر از این نسل از خدمت نظامی استعفا میدهند
هفت صبح| نسلی که در میانه بحرانهای جهانی بزرگ شد، حالا در برابر همهچیز ایستاده است؛ نه فقط در خیابانها و شبکههای اجتماعی که در خانه و پادگان هم. نسل زد، فرزند اینترنت و اضطراب، امروز نه میل به اطاعت دارد، نه علاقهای به گردگیری گوشههای تاریک خانه.
آنها با جهان معامله نمیکنند مگر بر پایه معنا و نظم برایشان تا زمانی قابلقبول است که محصول گفتوگو باشد، نه فرمان. دو نظرسنجی تازه منتشر شده در اروپا و آمریکا، پرترهای کنجکاویبرانگیز از این نسل ترسیم میکند: از گریزشان از نظمهای سفتوسخت نظامی گرفته تا نفرتشان از تی کشیدن کف آشپزخانه.
بیمیلی به خدمت، تمایل به معنا
در سوئیس، ارتش با بحران جذب نیروی جوان روبهروست. با وجود جنگ طولانی در اوکراین و افزایش ناامنی در جهان، سالانه بیش از ۱۱هزار سرباز خدمت را نیمهکاره رها میکنند و اغلب به جای آن به خدمت غیرنظامی روی میآورند؛ چون از نظر آنها، «مفیدتر» است. این روند در آلمان و ایتالیا نیز مشاهده شده است.
بر اساس گزارش «سونتاگز تسایتونگ»، نسل زِد نه با اجبار که با انگیزه شخصی تصمیم میگیرد. آنها برای تجربه شخصی و معنادار ارزش قائلاند و فرمانبرداری کورکورانه را نهتنها بیمعنا، بلکه امری مذموم و تحقیرآمیز میدانند. افسران نظامی میگویند بسیاری از جوانان دیگر تحمل سبک رهبری سختگیرانه و ساختارهای عمودی قدرت را ندارند.
حتی با تغییراتی مانند ملایمتر کردن زبان فرماندهی، برگزاری کارگاههای گفتوگو و تدوین «میثاق احترام متقابل» توسط سربازان، هنوز دیوار میان ارتش و نسل جدید فرو نریخته است. چنانکه مارک شیبلی، از افسران ارتش میگوید: «نسل زد باید بداند که در موقعیتهای اضطراری، دموکراسی جای فرمان را نمیگیرد.»
زندگی در خانههای ناتمام
اما نافرمانی این نسل فقط در برابر ارتش نیست؛ بلکه حتی به فضای خصوصی و سبک زندگی آنها نیز کشیده شده. در آمریکا، نظرسنجیای با مشارکت ۲ هزار نفر از افراد متعلق به نسل زد و هزارهها نشان میدهد که ۴۵ درصد آنها از وضعیت فعلی خانهشان شرمندهاند و ترجیح میدهند هیچ مهمانی را به خانه دعوت نکنند.
در این میان، ۳۱ درصد گفتهاند اتاقی در خانه دارند که شش ماه یا بیشتر است تمیز نشده و بیش از ۷۰ درصد حاضرند تن به تجربههای ناخوشایندی چون گپ زدن با غریبههای احمق یا ماندن در ترافیک بدهند، ولی هرگز جاروبرقی نکشند. شاید این آمارها در نگاه اول تنها نشانه تنبلی باشد، اما از زاویهای دیگر، میتوان آن را واکنشی به اضطراب مزمن این نسل دانست؛ نسلی که دائم زیر بار فشار بهرهوری، خودسازی، استانداردهای زیباییشناختی رسانههای اجتماعی و ناپایداری اقتصادی است، بهجای نظم، به تأخیر و اجتناب پناه میبرد.
خانههای بیمهمان، ارتشهای بیسرباز
این نسل، نه اهل جنگ است، نه اهل میهمانی. نه برای پرچم صف میکشد، نه برای چای ریختن در استکان پذیرایی. آنان بیشتر به فرار متمدنانه میاندیشند؛ از لباسهای نظامی، از تیهای خیس، از جا افتادن در ساختارهای ازپیش تعریف شده. برخلاف نسلهای پیشین، خانه برایشان پناه است، نه صحنه نمایش و جهان برایشان جای زندگی آزادانه است، نه محلی برای فرمانبرداری و اطاعت.
وقتی نیمی از نسل زد از ترس داوری دیگران کسی را به خانهاش راه نمیدهد و وقتی خدمت سربازی را هم فاقد معنا میداند، شاید زمان آن رسیده که پرسش بنیادینتری را مطرح کنیم: آیا نسل زد، واقعاً «بیمسئولیت» است؟ باید در پاسخ بگوییم که در میان هجمههایی که نسل زد را به بیتفاوتی، تنبلی یا بیمسئولیتی متهم میکنند، شاید بد نباشد به روایت جایگزین آنها هم گوش کنیم؛ آنها نسلی هستند که مسئولیت را نه در اجرای بیچونوچرای دستور، بلکه در جستوجوی معنا، ارتباط برابر و زیستن درونیتر تعریف میکند. آنها شاید فرمانبردار خوبی نباشند اما وجدان جمعی تازهای دارند که ما هنوز آن را درست نفهمیدهایم.