کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۶۶۸۳
تاریخ خبر:

قصه های گمشده - ۶۱ ‌| سرنوشت با تاجر یزدی خوب تا نکرد

قصه های گمشده - 61 ‌| سرنوشت با تاجر یزدی خوب تا نکرد

وقتی بهمن 57 یک دستگاه تلویزیون مدار بسته به محل اقامت آیت‌الله خمینی هدیه کرد

هفت صبح| روایت است که رضا نیازمند معاون عالیخانی در وزارت اقتصاد‌، حاج تقی برخوردار تاجر 38 ساله یزدی‌الاصل را به وزارت اقتصاد فراخوانده بود تا او را به  ورود به دنیای تولید صنعتی ترغیب کند. برخوردار به او می‌گفت آخر چرا باید سرمایه‌ام را به خطر بیاندازم وقتی که می‌توانم همه چیز را وارد کنم. آنجا بود که زبان تشویق نیازمند به تهدید تبدیل می‌شود. او می‌گوید که اگر برخوردار پیشقدم نشود، وزارت اقتصاد از تاجر دیگری حمایت می‌کند و به او وام خواهد داد و به نفع تولیدات آن شخص، برای واردات امثال آقای برخوردار تعرفه‌های سنگین وضع خواهد کرد. حالا خود دانی‌! برخوردار بلافاصله تغییر عقیده می‌دهد و پیشقدم تاسیس کارخانه باتری ری او واک در ایران می‌شود. 

 

برخوردار متولد 1303 در یزد بود و در سراچه پدر در تهران و روبه‌روی مسجد شاه به واردات وسایل کشاورزی می‌پرداخت. اما با مرگ پدر برخوردار مثل دیگر تاجران باهوش آن زمان بازار تهران، متوجه رونق بازار واردات اجناس مصرفی و رفاهی آمریکایی و ژاپنی در ایران شد. از ۲۲سالگی کالاهای زیادی مثل برنج، نخ، رنگ، چای، شکر، کاغذ، باتری، رادیو، ماشین‌حساب، پنکه، پارچه، لیوان و سم د.د.ت از شرکت‌های خارجی یا نمایندگان آنها می‌خرید و در بازار ایران توزیع می‌کرد... آن موقع کسی حدس نمی‌زد که این مرد پرجنب و جوش بازار تهران تاثیری این چنین عمیق بر سبک زندگی مردم  داشته باشد.

 

او در دهه سی به واردات انواع باتری از ژاپن می‌پرداخت و نمایندگی  محصولات توشیبا را نیز گرفته بود تا این که با تهدید مستقیم دولت روبه‌رو شد مبنی بر این که باید به حوزه تولید روی بیاورد و در عوض از وام‌های کم بهره و سنگین در جهت ارتقای کسب و کار خود استفاده کند. و این آغاز مرحله‌ای شگفت‌انگیز از ثروت و توسعه بود. مثل همان اتفاق غریبی که برای خاندان لاجوردی، ‌خاندان خسروشاهی، ‌خاندان اخوان و ‌برادران خیامی و فاتح یزدی  در دهه چهل رخ داده بود. یک مورخ نقل می‌کند که مجوزهای صادر شده برای  تاسیس کسب و کارهای صنعتی در سال1336، فقط‌ 46 عدد بوده و در سال 1345 به  750 عدد می‌رسد.

 

این همان ماجرای شکوفایی صنعتی با تکیه بر سرمایه‌داران رانتی و انتخابی از سوی وزارت اقتصاد و تدبیرهای عالیخانی بود. حرکت برخوردار در دهه چهل سریعتر و سریعتر شد... کارخانه‌های پارس‌ الکتریک را تاسیس کرد و به تولید و البته مونتاژ لامپ و پریز و سیم رابط و دو شاخه و چراغ قوه و این طور چیزها پرداخت. کارخانه‌ای  را در رشت برای مونتاژ محصولات توشیبا راه انداخت که بعدها به پارس خزر تغییر نام داد و درآن چرخ گوشت و زودپز و پلوپز و جاروبرقی تولید و مونتاژ می‌کرد. واردات تلویزیون‌های توشیبا و شاوب لارنس را در دهه پنجاه کنار گذاشت و در پارس الکتریک به مونتاژتلویزیون‌های پارس پرداخت. او سلطان لوازم خانگی برقی و ابزار و آلات الکتریکی شده بود .

 

کم کم کارش را به بخش‌های دیگر هم توسعه داد:‌کاشی و کارتن و مقوا و فرش ماشینی و ... در تمام این دوران مقید به مسائل مذهبی باقی مانده بود و نمازخوان بود و روزه دار. هرچند کراواتی شده بود و ریشش را سه تیغ می‌کرد و عینک ذره‌بینی گران سوئیسی بر صورت می‌زد و  شیک‌پوش و ثروتمند شده بود. برادرش از هواداران حزب توده در خارج از کشور بود اما خودش با تمام قوا به کسب و کار خود چسبیده بود. در دهه پنجاه قدم جاه طلبانه‌ای برداشت و با مشارکت خانواده لاجوردی بنیان مرکز مطالعات مدیریت  هاروارد در تهران را بنا نهاد. هرکدام از دو خانواده 5 میلیون تومان سرمایه گذاری کردند. این مدرسه بعدها تبدیل شد به دانشگاه امام صادق. 

 

در سال‌های 55 و 56 او دیگر به یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران ایران بدل شده بود و برای  توسعه کسب و کارش ایده‌های جدیدی داشت. در هنگامه انقلاب برخوردار به شکل عجیبی خیالش راحت بود. شاید به خاطر رضایت کارگرهایش از او و همین‌طور حساب شفاف مالیاتی‌اش و این که به نسبت برخی از سرمایه‌دارهای معروف کمتر به دربار نزدیک شده بود. سابقه مذهبی‌اش هم این آرامش را بیشتر کرده بود. مشهور است که او در همان بهمن 57 یک دستگاه تلویزیون مدار بسته به محل اقامت آیت‌الله خمینی هدیه کرده بود.

 

اما ملی شدن صنایع موجب شد تا او ناگهان همه اموالش را بربادرفته ببیند. در این مورد چندین بار نوشته‌ایم. ملاقات‌های او با لاجوردی و بازرگان و سحابی و بهشتی و بنی‌صدر فایده‌ای نکرد و او در بهت و حیرت شاهد از دست دادن اموالش بود. او که پنجاه و پنج ساله بود مدام برای بازگرداندن این حکم در تکاپو بود اما وقتی در سال 59  در اتفاقی مشکوک برادرزاده اکبر لاجوردی دوست و همنشین برخوردار، ترور شد و پس از آنکه  اکبر لاجوردی به فکر رفتن از ایران افتاد، برخوردار هم ترجیح داد چشم از احیای اموال خود بپوشد و برود به فرنگ. او 10سال بعد در سال 1370 دوباره به ایران آمد تا اموالش را بازیابی کند اما فقط توانست چند قطعه زمین در رفسنجان را احیا کند. او در سال 1390 و در 87 سالگی و بعد از گذراندن دوره‌ای از آلزایمر درگذشت. 

 

کدخبر: ۵۶۶۶۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر