کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۶۲۳۰
تاریخ خبر:

قصه‌های گمشده - ۵۷ | پشت سر جهنمه‌؟

قصه‌های گمشده - 57 | پشت سر جهنمه‌؟

فرهاد و داریوش و فریدون فروغی روی این موج موازی با حرکات چریکی خونین، آوازهای خود را سردادند

هفت صبح| پیوند موسیقی پاپ ایران با جریان اعتراضی که در انتهای دهه چهل و در طول دهه پنجاه در ایران شکل گرفت پدیده‌ای عجیب و شگفت‌انگیز است. این که چگونه در یک صنعت قدرتمند به اسم موسیقی پاپ این حجم ترانه غمگین و آخرالزمانی با کلید واژه‌های خاص که به شکل مشخص به ادبیات چپ تعلق داشتند تولید می‌شدند واقعا یک معمای بزرگ است. این حس آخرالزمانی این انعکاس بن بست، این اشاره مستمر به مردن  و تباه شدن‌، این شکایت مستمر از شرایط زندگی و این تلخی جانکاه در هیچ رسانه دیگر آن دوران در این حجم منتشر نشده است. نه سینما و نه حتی ادبیات و نه تئاتر.

 

این موسیقی اعتراضی سیاه نه فقط در اشعار که در صدای خواننده و نوع موسیقی و تنظیم هم منعکس می‌شد. حوادثی مثل سیاهکل، ‌اعدام رهبران مجاهدین و فدایی در سال‌های 50 و 51‌، محاکمه خسرو گلسرخی و اعدام او و کرامت‌الله دانشیان و اعدام جزنی و 9 نفر دیگر در تپه‌های اوین و وفور زدوخوردهای جوانان اسلحه به دست سیانور در دهان، در کوچه پس‌کوچه‌های تهران با ماموران ساواک، منبع محرکه این ترانه‌ها بود. همه این‌ها را تجمیع کنید با مجموعه‌ای از حوادث سیاسی آن دوران. انقلاب کوبا و جنگ ویتنام و استقلال الجزایر و جنبش آزادیبخش فلسطین و مبارزات چریکی در آمریکای جنوبی و...

 

سه ترانه‌سرای مهم آن دوران یعنی شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز در چنین بستری پای به دهه پنجاه گذاشتند و جلوتر از سینما و تئاتر، ‌نسل جوان همدوره خود را درک کردند و برای آنها و سوگ‌های عمیق و همه امیدهای پژمرده‌شان، شعر سرودند. فرهاد و داریوش و فریدون فروغی روی این موج موازی با حرکات چریکی خونین، آوازهای خود را سردادند. آهنگسازان این طور ترانه‌ها هم از راه رسیدند. 

 

اسفندیار منفردزاده و بابک بیات و واروژان... موسیقی پاپ ایرانی در دهه پنجاه مطمئنا از استانداردهای بسیار بالایی برخوردار است که حتی می‌تواند موسیقی پاپ همدوره خود در فرانسه و ایتالیا و یونان را هم به چالش بکشد و برتری کهکشانی خود را نسبت به موسیقی پاپ مثلا ترکیه و یا مصر به راحتی به رخ بکشد. با این حال این موسیقی پاپ در ایران عموما با ملودی‌های غم‌انگیز و افسرده و اشعار نمادین اعتراضی و صداهای مردانه و بم همراه شده‌اند. وقتی ترانه‌های فریدون فروغی روی تصاویر سیاه و چرکین امیر نادری از جنوب شهر تهران همراه شدند و یا صدای ژوست و قدرتمند فرهاد ترانه «یه مرد بود یه مرد» را بر تصاویر آخرالزمانی و تراژیک رضا موتوری نجوا می‌کرد، ‌تماشاگر همزمان با بهترین ضمیمه تصویری این ترانه‌ها روبه‌رو می‌شد.

 

 شاعران و خواننده‌های دهه پنجاه به نوعی تکمیل کننده جنگ‌های چریکی دهه پنجاه بودند. کیست که ترانه جنگل با صدای داریوش و اشعار جنتی عطایی و موسیقی بابک بیات را نشنود و ماجرای سیاهکل برایش تداعی نشود؟‌ یا ترانه عجیب شبانه که  توسط اسفندیار منفردزاده تنظیم شد: کوچه‌ها باریکن، دکونا بسته‌س، ‌خونه‌ها تاریکن، طاقا شکسته‌س، ‌از صدا افتاده تار و کمونچه، ‌مرده می‌‌برن کوچه به کوچه!

 

این شعر شاملو را داریوش و فرهاد خوانده‌اند. یا ترانه مشهور جمعه:‌ داره از ابرسیاه خون می‌چکه، جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه... این ترانه‌ها شاید انعکاس طبیعی شرایط اجتماعی باشد اما مگر کسی می‌تواند بن‌بست سیاه و برانگیزاننده این ترانه‌ها را که به شدت در جامعه شیوع پیدا می‌کردند کتمان کند؟ یا ترانه مشهور داریوش: ‌پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه/ روبه‌رو، روبه‌رو/ قتلگاه آدمه. 

 

شما تاثیر این ترانه‌ها و ملودی‌های جاودان را بر ذهن جوانان آن دوران ارزیابی کنید. حالا پس از نیم قرن هنوز این ترانه‌ها مملو از سیاهی و دهشت هستند. ساواک به تدریج به تاثیر این نوع ترانه‌ها واقف شد و از سال 53  این جریان را با زور و تهدید متوقف کرد اما رگه‌های این غم و نارضایتی عمیق را هنوز می‌شد در ترانه‌های به ظاهر عاشقانه ابی و گوگوش جست‌وجو کرد. پادزهر این ترانه‌ها و امثال شهره و لیلا فروهر و نوش آفرین خیلی دیر وارد عرصه موسیقی پاپ ایرانی شده بودند.

 

دیگر کار تمام شده بود‌. دیگر فرهنگ عمومی به‌خصوص در قشر جوان کلمات و واژه‌ها و ملودی‌های خاص خود را انتخاب کرده بود. بی‌جهت نیست که مثلا ترانه‌ای مثل بوی گندم چنین تاثیر شگفت‌انگیزی بر جوانان، ‌حتی جوانان بخش مذهبی جامعه ایرانی داشته است (نگارنده شخصا از چندین فرد سیاسی چه طیف اصلاح‌طلب و چه اصولگرا درباره تاثیر نوستالژیک و برانگیزاننده چنین ترانه‌ای روایت‌های مستقیم و صریح  شنیده است.) می‌توانید حالا نگاهی انتقادی به این حرکت داشته باشید اما هرچه بود این ترانه‌ها با شاعران و آهنگسازان و آوازه خوان‌های درجه یکشان، بخشی از فرهنگ معاصر ایران را رقم زده‌اند. یک بخش تاثیرگذار و مبهم!

 

کدخبر: ۵۶۶۲۳۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر