کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۴۲۶۴
تاریخ خبر:

سوژه هفته؛ درس و تجدید و تابستان| سبقت از زندگی

سوژه هفته؛ درس و تجدید و تابستان| سبقت از زندگی

اینجا سال‌هاست غول دیگری به دنیا آمده و بزرگ و بالنده شده، غولی به نام ...

هفت صبح| یک:‌ از همان روزهای اولی که معلم شدم خوشبختانه یا شوربختانه پایم در دبیرستان‌های تیزهوشان باز شد و اساسا از مفاهیمی همچون تجدیدی و اینها دور شدم. اینجا اغلب با دانش‌آموزانی مواجه هستم که در رقابت رتبه برتر شدن سال‌ها زحمت کشیده‌اند و می‌کشند و به همین دلیل کمتر پیش می‌آید که کسی گذرش به امتحانات شهریور و… بیفتد و دردسرهای طرح سوال و تصحیح برگه برای ما ایجاد کند.

 

تا اینجا شاید خیال کنید که چه موهبتی نصیب ما شده اما واقعیات این نیست. اینجا سال‌هاست غول دیگری به دنیا آمده و بزرگ و بالنده شده، غولی به نام کلاس‌های پیش‌خوانی تابستانه! یعنی بچه‌ها هنوز خستگی امتحانات خرداد را از تن بیرون نکرده‌اند که باید در کلاس‌های جدید شرکت کنند، در گرمای تابستان زیر باد کولرهایی که رمق‌های آخرشان است و میان حجم گسترده تبلیغات کلاس‌های ورزش و موسیقی و … باید همه آنها را غلاف کنند و در مدرسه به حرف‌های تکراری گوش کنند.

 

هرچند انتهای مسیر اغلب‌شان روشن است اما یکی از معادلاتی که هیچگاه نمی‌توانم حلش کنم این است که اصلا چنین درس خواندنی خوب است؟ می‌ارزد؟ روزهای هفده و هجده سالگی که می‌تواند در شادی‌های تابستانه بگذرد به چه بهایی در کلاس‌ها ذبح می‌شود؟ نمی‌دانم می‌ارزد یا نه؟ نمی‌دانم بعدها به دخترم چنین مدرسه‌ای را پیشنهاد می‌کنم یا نه اما هر چه هست من تابستان‌ها با انبوهی از دانش‌آموزان در این رنج هم دردم…

 

دو: تابستان سال ۸۱ برای من سال ویژه‌ای بود، وقتی دلم خواست سال دوم راهنمایی را در تابستان بخوانم و سال بعد یک کلاس بالاتر باشم…آن نوع درس خواندن معروف بود به جهشی خواندن و بچه‌ها می‌توانستند یک پایه را در تابستان بخوانند و من هم که در ابتدایی توفیق چنین جهشی نصیبم نشده بود در تابستان سال ۸۱ هوس کردم از زندگی جلو بیفتم(چه تصور احمقانه و کودکانه‌ای!) 

 

تابستان آن سال بدون هیچ کلاس تقویتی  درس‌های دوم راهنمایی گذشت،کشف فرمول‌های ریاضی و علوم گاهی باعث می‌شد دچار فهم ناقصی از آنها شوم اما به تلاش‌هایم ادامه دادم، فوتبال را کنار گذاشته بودم و کمتر پلی‌استیشن بازی می‌کردم و در عوض احساس مفید بودن بی‌حدی داشتم. از اینکه سال بعد بچه‌ها من را در یک کلاس بالا ببینند و حسادت کنند قند توی دلم آب می‌شد و تصور اینکه از هفده سالگی دانشجو شوم لذت درس خواندن را بیشتر می‌کرد.

 

زمزمه‌های خیرخواهانی که در لاله گوشم از اینکه از زندگی جلو افتاده‌ام (!) و به نیکی یاد می‌کردند انرژی‌ام را بیشتر می‌کرد…القصه تابستان تمام شد و پرونده دوم راهنمایی بسته شد و پروژه خانوادگیِ سبقت از زندگی با موفقیت به انجام رسید و سال‌ها طول کشید که یک خانواده بفهمد هیچ وقت نمی‌شود از زندگی سبقت گرفت، زندگی همان لحظات است، همان‌هایی که می‌شد با بازی و فوتبال بگذرد اما نگذشت، زندگی با ما می‌آید و نمی‌شود از زندگی جلو افتاد. زندگی همین لحظه است، زندگی همان لحظات بود…

 

کدخبر: ۵۶۴۲۶۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر