منطق جادو | مسحور انیمیشنهای تولید استودیوی گیبلی
گیبلی عجیب است. شبیه خود ژاپن. جهانی که شبیهاش را نمیشود پیدا کرد
هفت صبح| به لحاظ بصری همیشه مسحور انیمیشنهای تولید استودیو جیبلی (گیبلی) شدهام. جالب اینکه محبوبترین انیمه عمرم که متعلق به این استودیوست از فیلمهای موسس و استاد بزرگ، هایائو میازاکی نیست بلکه شیفته اندوه و قصه فولکلور «شاهزاده خانم کاگویا» هستم که ایزائو تاکاهاتا کارگردانی کرده اما هرچند این یکی به لحاظ احساسی به من نزدیکتر است نمیتوانم منکر عظمت سینمایی و تصویری و روایت جادویی یک سری از کارهای میازاکی مثل «قلعه متحرک هاول»، «شهر اشباح» و حتی «شاهزاده خانم مونونوکه» بشوم.
این قیافههای عجیب و غریب و وهمآور کاراکترها، این جهانهایی که حتی در متر و معیار انیمیشنهای فانتزی هم زیاده از حد غیرعادیاند، اگر اهل تخیل باشید جایی در مغز و قلبتان حک میشود. مشکل من با انیمیشن «باد برمیخیزد» که قرار بود آخرین انیمیشن میازاکی باشد، این بود که میزان جادو و تخیلاش کمتر از بقیه کارها بود. به هر حال انیمیشن بیوگرافیکی درباره سازنده جنگندههای ژاپنی در جنگ جهانی بود که بخش رویایش به خوابهای او محدود میشد.
اما بهنظرم همین باعث شده بود که به جز کارگردانی، در روایت هرچند قصه مناسبی برای خداحافظی به نظر میرسید اما آن کشش بقیه انیمیشنهای هایائو میازاکی را برایم نداشت. حالا «پسر و مرغ ماهیخوار» حتی اگر انیمیشن آخر میازاکی باشد چه به لحاظ احساسی و چه تصویری باشکوه است. البته همچنان برایم در حد بهترینهای میازاکی نیست. دلیلش آن ۴۵ دقیقه اول است که خیلی خستهکننده پیش میرود.
و مشکل همان است که یک سوم اول شبیه «باد برمیخیزد» داستانی با منطق همین جهان خودمان را دارد که کمی چاشنی خواب و فانتزی با آن ترکیب شده. البته که حداقل یک مرغ ماهیخوار داریم که چهرهاش آنقدر عجیب است که تماشاگر را شوکه کند. با آن کلهای که از وسط منقار بیرون آمده. اما به محض اینکه ماهیتو پا به جهان جادویی زیرین میگذارد میازاکی به حوزه قدرتش برمیگردد. داستانی که هیچ منطقی ندارد به جز تخیل بیحد و حصر که کمتر کارگردان معاصری جرأت میکند تا این حد بیپروا منطقش جادویی باشد.
«پسر و مرغ ماهیخوار» شبیه «قلعه متحرک هاول» در روایت جزو کارهای پیچیده و تاریک میازاکی قرار میگیرد. داستان فقدان، جستوجو و رنج و حتی آن سرنوشت محتوم مرغهای ماهیخوار غمانگیز است. فکر میکنم میازاکی در این انیمیشن در درجهای از استادی به لحاظ روایت و تصویر قرار گرفته که میتواند با خیال راحت از فیلمسازی کنارهگیری کند.
هرچند گیبلی بعد از کنارهگیری میازاکی دچار فقدانی خواهد شد شبیه منچستر یونایتد بعد از الکس فرگوسن. ممکن است به لحاظ تکنیکی انیمیشنسازهایی در حد میازاکی یا حتی با پیشرفت تکنیکها فراتر از او داشته باشیم اما هیچکس را نداریم که به اندازه او بتواند تخیلش را پرواز بدهد و در عین حال جهانی قابل درک با شخصیتهایی احساسبرانگیز خلق کند.
«پسر و مرغ ماهیخوار»، برنده اسکار بهترین انیمیشن سال گذشته، تقریبا همزمان با «اینساید اوت ۲» و فقط کمی قبلتر از آن در دسترس قرار گرفت. جرأت نمیکنم سراغ انیمیشن پیکسار بروم که قسمت اولش را خیلی دوست داشتم. بهنظرم رقیبش خیلی قدر است. گیبلی و پیکسار دو استودیوی انیمیشنسازی که به سلطه سالیان طولانی دیزنی بر جهان انیمیشن پایان دادند. پیکسار البته در دیزنی حل شد اما گیبلی عجیب است. شبیه خود ژاپن. جهانی که شبیهاش را نمیشود پیدا کرد.