کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۰۵۱۶
تاریخ خبر:

بیهودگی یک سریال پلیسی و پوچی جناب همستر!

بیهودگی یک سریال پلیسی و پوچی جناب همستر!

یادداشت «ستون یکشنبه» روزنامه امروز هفت صبح

‌‌هفت صبح| برای من رمزارز مفهوم پیچیده‌ای است که از آن سردرنمی‌آورم. کلا پولی که ندانم چطور به دست می‌آید و فیزیکی نباشد برایم عجیب است. یکی از رفقا این همستر را برایم فرستاد که تعداد کاربرانش از ۱۰۰ میلیون نفر در جهان گذشته و برایم جالب بود ببینم چیست که همه‌ عالم اسیرش شده‌اند. از فرط پوچی به‌نظرم حیرت‌انگیز بود. به رفیقم پیام دادم این را فرستاده‌ای که پوچی اگزیستانسیال این روزهایم را به رویم بیاوری؟ دائم ضربه زدن روی صفحه گوشی که با هر ضربه تعداد سکه‌هایت بالا می‌رود. همین‌قدر بی‌معنی. همین‌قدر غیرجذاب. همین‌قدر بیهوده. و واقعا اگر آخر کار هیچ پولی در کار نباشد آن‌هایی که ساعت‌ها وقت‌شان را صرف ضربه زدن روی صفحه‌ گوشی‌شان کردند، چه حسی پیدا می‌کنند؟ به‌نظرم بازی کردن کندی کراش منطقی‌تر است. حداقل یک برد و باختی در کار است. این همستر لعنتی یکی از بیهوده‌ترین چیزهایی بود که در کنار سریال «سایه‌ طولانی» در روزهای اخیر تجربه کردم.

 

‌کمی نگرانم که چه فکری درباره‌ام می‌کنید اما از کودکی، شب امتحان‌های سخت تنها چیزی که اضطرابم  را کم می‌کرد خواندن داستان‌های کارآگاهی آگاتا کریستی و آرتور کانن دویل و همراه شدن با هرکول پوآرو و خانم مارپل یا تماشای سریال‌هایشان از تلویزیون بود. این عادت هنوز هم با من است. روزهای سخت زندگی، اگر بخواهم مغزم آزاد شود یا کتاب پلیسی می‌خوانم یا سریال جنایی می‌بینم منتها این روزها هیجان سریال‌های جنایی کم شده است.
دیگر یک قاتل درست و حسابی و جذاب پیدا نمی‌کنید. البته وقتی سریالی مثل «سقوط» (THE FALL) را با بازی گیلیان اندرسون و جیمی دورنان دیده باشید و رابطه‌ جالب میان پلیس و قاتل، کمتر سریال پلیسی دیگری را پیدا می‌کنید که چشم‌تان را بگیرد. اما این مینی‌سریال خسته‌کننده‌ «سایه‌ طولانی» واقعا شور بیمزه بودن را درآورده است.
محصول سال گذشته در شش اپیزود براساس یک داستان واقعی مربوط به قاتلی سریالی در دهه‌ ۷۰ در لیدز انگلستان، تا اپیزود چهارم عملا هیچ اتفاق خاصی به جز کشته شدن زن‌ها رقم نمی‌خورد. نه پلیس کار خاصی می‌کند نه سرنخی از قاتل داریم. ریتم کشنده، بازی‌های معمولی، هیچ نکته‌ دراماتیک خاصی هم ندارد.
تماشایش باعث شد باز افسوس بخورم که چرا دیوید فینچر به‌خاطر هزینه‌های زیاد از ساخت فصل جدیدی برای سریال «شکارچی ذهن» منصرف شد. سریالی که بیشتر روانشناختی جنایی بود تا جنایی صرف و به همین دلیل هم آهسته پیش می‌رفت و هیجانش مربوط به اتفاقاتی که رخ می‌داد، نبود. فینچر با آن استادی همیشگی‌اش در کارگردانی و البته سیاه کردن جهان درامش، یک اضطراب درونی به سریال داده بود که مخاطب حس‌اش می‌کرد. تعلیقی نفس‌گیر و ترسناک.
خلاصه اینکه «سایه‌ طولانی» تنها سریال جنایی جدیدی بود که توصیه‌اش کرده بودند («ریپلی» را در نظر نمی‌گیرم چون ‌آن‌قدر نسخه‌های سینمایی متعددی از آن دیده‌ایم که راستش سریال چیز زیادی به آن اضافه نکرد به جز بازی خوب اندرو اسکات) و عطش دیدن یک سریال پلیسی هیجان‌انگیز را برطرف نکرد. نه قاتل کاریزماتیکی، نه طرح قتل هوشمندانه‌ای و نه پلیس کاردرستی. همه چیزش متوسط بود و راستش چیزی بدتر از میانمایگی نیست. لااقل سریال ضعیف را همان اپیزود اول رهایش می‌کنید.

 

 

کدخبر: ۵۶۰۵۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر