جای تو در قلب ماست
درباره اشکان دژآگه و سیل دوبی
هفت صبح| ۱- وداع اشکان دژآگه از فوتبال آن هم در سکوت، آزردهمان کرد. او دوست داشتنیترین فوتبالیست دو دهه گذشته فوتبال ایران بود. پسر دورگه ایرانی آلمانی که وقتی به تیم ملی آمد از همه ایرانیتر بود. از همه متعصبتر و از همه بیکلکتر. رد پایش در صعود بزرگ تیم ملی به جام جهانی 2014 اندازه رضا قوچان نژاد است. دو لژیونری که دل از فوتبالدوستان ایرانی بردند و شکلی از فوتبال و تعصب و تلاش را نشان دادند که در فوتبال نیمه دولتی و خو کرده به پولهای آسان از یاد همه رفته بود.
دورانی که خسروحیدری و احسان حاجصفی در بهترین فرم و در بهترین سن فوتبالشان لاقیدانه به پیشنهادهای اروپایی نه میگفتند چرا که پولهای دولتی در همین تهران و اصفهان در اندازههای بیشتر و در طریقهای بسیار سادهتر به سمتشان سرازیر بود و تمام آن جاهطلبی سازنده و بزرگ را در وجودشان کشته بود. ورود اشکان و قوچاننژاد یادآوری دوباره تلاش و تعصب به این بااستعدادهای راحتطلب بود. اشکان حقش بود نامش در فوتبال ایران جاودانه شود. اگر آن داور صرب نامرد آن پنالتی آشکار اوتامندی روی او را در بازی بزرگ با آرژانتین میگرفت و یا سرخیو رومرو آن سوپر واکنش شگفتانگیز را مقابل ضربه سر دلاورانه او نشان نمیداد. دژاگه جام جهانی 2018 را هم تجربه کرد اما نه او و نه قوچان نژاد فرصتی برای درخشش پیدا نکردند. با این حال اشکان لب به شکایت نگشود و آن ستاره جنگجوی ولفسبورگ و فولام با نجابت این بیاعتنایی شگفتانگیز را قبول کرد و قبول کرد که در پستش بازیکنانی مثل شجاعی و جهانبخش و وحید امیری فیکس بازی کنند.
دژآگه لایق یک بازی خداحافظی است. او یک جنگجو است با سابقه 59 بازی ملی. فدراسیون باید برای بزرگداشت این چهره کم نظیر فوتبال ایران تدارکی ببیند. این کمترین انتظار ماست .
2- خود ما در تهران اخبار سیل دوبی را با جزئیات و تفصیلات نقل میکردیم و این که این ابرشهر دنیای سرمایهداری چگونه در تسخیر یک بلای آسمانی گرفتار شده. اما روا نبود که با 37 میلی متر باران، 8 نفر در دومین شهر ایران در عرض چند دقیقه کشته شوند. روا نبود.