سوژه هفته، طعم ایرانی | سفر طعم
صحبت از «قرمه سبزی های ظهر جمعه خانه مادربزرگ» است
هفت صبح| اصلا دلم نمیخواهد یادداشتهایم شبیه عکسهای قدیمی باشد که در اینستاگرام پخش میشود یا یک نفر بعد از خواندنش فکر کند در حال خیره شدن به یک کارت پستال قدیمی است اما وقتی صحبت از طعم میشود ناگزیر باید ماشین زمان را روشن کرد و به دل خاطرهها زد و یادهای قبلی را به یاد آورد. پس میشود و باید از گذشته گفت، از قورمه سبزیهای ظهر جمعه خانه مادربزرگ که مشابهاش را هیچ وقت دیگر هیچ جای جهان نخوردیم.اصلا میشود مطمئن بود به تعداد تمام مادربزرگهای جهان طعم قورمه سبزی روز جمعه وجود دارد و میشود عطر و طعم آن را جایگزین اثر انگشت برای شناساییشان قرار داد آن قدر که هر کدام خاص و یونیک و بیتکرار هستند.بزرگترین سکوی مقام اول مسابقات آشپزی هم میرسد به تمام مادربزرگهایی که هیچ نوهای حاضر نیست اندکی در مورد کیفیت غذاهایش کوتاه بیاید و بپذیرد یک نفر بهتر و یک طعم بهتر از آن در جهان وجود دارد.
برای ما که سالهای کودکی را با سفر یک و نیم روزه آخر هر هفته به روستای پدری گذراندیم و بارها و بارها نشستن پای این سفره را تجربه کردیم باز هم موضوع تکراری نشده بود و هر هفته با همان اشتیاق قبلی غذا را تا آخرین دانه برنج و آخرین لوبیای درون خورشت میخوردیم و عطر سبزیهای درون آن را با آخرین سلولهای ریه حس میکردیم و البته کنارش پیاز را هم اضافه میکردیم تا لذت غذا خوردن دو چندان شود و این موضوع بارها و بارها تکرار شد ولی هیچ وقت تکراری نشد.
حالا که از آن خانه قدیمی خبری نیست و یک ساختمان نوساز با قیافه شهری جایگزینش شده،مادربزرگ و پدر بزرگ هر دو سفر کردهاند و از جای خالیشان در خانه سوزی میآید که قلب آدم را نوازش میکند بیش از همیشه دلتنگ قورمهسبزی با پیاز و دوغ مادربزرگ هستم.بیش از همیشه خاطره شان را مرور میکنم،مثل کسی که جای خالی دندان افتاده را زبان میزند تا مطمئن شود چیزی سر جایش نیست و هر وقت سرما میآید درست از همان نقطه دهانش سوز میکشد و چهرهاش مانند یک کاغذ مچاله میشود. من جای خالی مادربزرگ را دندان میزنم،عطر قورمه سبزیاش را از صندوقچه خیال بیرون میآورم و رویش ها میکنم و دستمال میکشم،هر جمعه هر هفته خیال میکنم که بار دیگر میشود با یک طعم به آن روزها سفر کرد و هنوز آفتاب به نیمه آسمان نرسیده که مطمئن میشوم اشتباه میکنم،آن طعم و آن لحظه دیگر تکرار نخواهد شد و این منم که در دشت خیال دست و پای اضافه میزنم.
کاش یک بار دیگر یک قورمه سبزی دیگر در جهان پیدا شود که آن طعم را بدهد.همانقدر اصیل همانقدر روح نواز همانقدر خوشمزه...