سوژه هفته، فانتزیبازها| کاشفان فروتن کوچههای بنبست!
از گل کوچیک تا فوتسال و جام رمضانی که علی کریمی کشف شد
هفت صبح| جمعههای قدیم با جمعههای الان که فقط به خواب و کسالت میگذرد کاملاً متفاوت بود. یک روز پر از شور و شعف و سرزندگی و تفریح بود که از صبح شروع میشد و تا شامگاه ادامه داشت. از برنامه صبح جمعه با شما و منوچهر نوذری و رفقا تا قصه ظهر جمعه و بعد از آن حیاط دبستان شرف و «گل کوچیک» و انتهای روز هم با صدای مسعود اسکویی و بخش ورزشی برنامه عصر جمعه با رادیو و گزارشهای کوتاه اکبر ارمنده از ورزشگاه آزادی و مسابقات قهرمانی باشگاههای تهران که به اعلام نتیجه بازی خلاصه میشد و نهایتاً گزارش دو سه دقیقه از بازی که از ساعتها پیش کریاش را در مسابقات گل کوچیک خودمان شروع کرده بودیم.
فوتبالی ۵ نفره با توپ پلاستیکی دو لایه و در برخی موارد حتی سه لایه که ساعتها میتوانست هم ورزش باشد هم سرگرمی! حامد با آن قیافه شبیه«شاهین بیانی»اش آنقدر به خود مطمئن باشد که حتی با ضعیفترین بازیکنان هم تیم مقابل را ببرد و با شوتهای از وسط زمینش که به تیر دروازه خورده و داخل دروازه میغلتید همه را شگفت زده کند و «قاسم» با آن «یه پا دو پا»های قشنگ و دریبلهای ریز همه را واله و شیدای فوتبالش کند و در یارکشی همه تلاش کنند که اول او را بردارند و بعد بروند سراغ گزینههای دیگر و البته حواس همه جمع باشد که هنگام شوت زدن جوری ضرب توپ زیاد نباشد که برود بیفتد به حیاط حاج اژدر یا آقای مولایی که ارتکاب این عمل هم وقفه زیادی در فوتبال ایجاد میکرد و هم باید ملامت و فحش و ناسزای صاحبخانه را به جان میخریدیم و معمولا برای حیاط آقای مولایی، حسن را به عنوان سفیر حسن نیت واسطه قرار میدادیم که به دلیل علقههای خانوادگی و معذوریتهای اخلاقی نمیتوانستند زیاد به او درشت بگویند و آن یکی هم حامد و من وظیفه بازپسگیری توپ را بر عهده داشتیم البته اگر میتوانست از آتش خشم حاجی جان سالم به دربرد.
ما کاشفان چنین کوچههای بنبستی بودیم و آنقدر هوش و ذکاوت داشتیم که فوتبال رسمی و مورد قبول تمام جوامع جهانی را به دلیل نداشتن امکانات، ساده سازی کنیم. جایی که استادیوم با زمین چمن و دروازههای ۷ متری و توپ چرمی چهل تیکه آدیداس در دسترس نبود، به راحتی میشد با دروازههای یک متری و توپ پلاستیکی دو لایه و زمینی اندازه کف دست هم که شده تیمهای ۵ نفره درست کرد و تا ساعتها «تیغی» زد و «برنده به جا» بازی کرد و بیست سی نفر نوجوان بی آرزو را سیراب نمود و شاید بیراه نباشد که اگر ادعا کنیم سنگ بنای اولیه فوتسال از همین بی امکاناتی گذاشته شد تا بعدها سالنهای سرپوشیده مخصوص فوتسال احداث شود و رفته رفته به یکی از زیر مجموعههای فوتبال اضافه گردد و مسابقات جهانی و آسیایی هم داشته باشد ولی باز هم همان دور و وریهای خودمان که عمری در گمنامی زیسته بودند چیزی از ستارگان کم نداشتند.
وقتی که داداش «اسلام» و«عبدالله» در مسابقات جام رمضان چشم بسته همدیگر را پیدا کردند و زوجی مخوف درست کرده بودند که سکونشینان به هوای دیدن هنرنماییشان افطاری را نصف کار رها کرده و خودشان را به سالن میرساندند تا این دو پسرخاله با توپ معجزه کنند و در حالی که بیرون از مسابقه هیچکس این دو را در یک قاب به خاطر ندارد روی آن کفپوش زوار در رفته به چنان شناخت عمیقی از بازی با هم دست یابند که برای پاسکاری و دریبل نفر مقابل نیازی به سر بالا کردن و یافتن رفیق نداشته باشند و حظی وافر به بیننده منتقل کنند یا «حسین» که هر وقت بازی گره میخورد و کسی در شکست تیمش شک نداشت یک باره نازل میشد و تیم مقابل را به خاک سیاه مینشاند.
آن بازی نیمه نهایی که یک دقیقه مانده به پایان تیمش سه گل عقب افتاده بود و در تمام اعضا و جوارح بدن بازیکنان رقیب جشن عروسی به پا بود اما حسین در همان یک دقیقه با سه لمس توپ و سه شوت از وسط زمین توپ را به تور دوخت تا مدیر اداره در حالی که نمیتوانست خوشحالیاش را پنهان کند از آن سو به حرف درآید و بگوید که به حسین بگویید کمی آرامتر بزند بابت آن توپ کلی پول دادهایم!
در اوایل دهه ۷۰ که قرار شد تیم ملی داخل سالن ایران در مسابقات جهانی شرکت کند هنوز تفکیک خاصی بین فوتسال و فوتبال وجود نداشت. محمد مایلی کهن که تنها سابقه مربیگریاش دستیاری علی پروین در تیم ملی بود تعدادی از بازیکنان تکنیکی باشگاههای مختلف را گرد هم آورد تا راهی مسابقات جهانی شوند. بازیکنانی چون بهزاد غلامپور، حمید بابازاده، صادق ورمزیار، محسن گروسی، سید مهدی ابطحی، مجید صالح، اصغر مدیر روستا، علی اکبر یوسفی و سعید رجبی که البته در دور مقدماتی حتی از وحید قلیچ، محمد حسن انصاری فر، حمید استیلی و محمد خاکپور هم استفاده شده بود یعنی تقریباً همان بازیکنان ملی پوش که البته تکنیک قابل ملاحظهای هم دارند.
چرا که به عنوان مثال سید مهدی ابطحی که در آن مسابقات به عنوان تکنیکیترین بازیکن انتخاب شد سالها در جناح چپ تیم ملی بازیکن زحمتکش و بیحاشیهای بود که تمام تلاشش را برای بیمه کردن جناح چپ با همکاری مجتبی محرمی انجام میداد و بعدها حتی به عنوان یار کمکی تیم استقلال در قهرمانی جام باشگاههای آسیا در ترکیب این تیم قرار گرفت و جام قهرمانی را بالای سر برد یا سعید رجبی که آقای گل مسابقات شد در ترکیب تیم چمنی سایپا حضوری دائمی داشت و صادق ورمزیار دفاع چپ استقلال که سالها در تیم ملی پشت خط مجتبی محرمی مانده بود فضای جدیدی برای اثبات شایستگیهای خود یافت و این چنین بود که در کمال ناباوری این تیم در مسابقات جهانی به رتبه چهارم رسید تا از آن روز به بعد مسئولان فدراسیون فوتبال حساب دیگری روی این رشته باز کنند.
حالا دیگر مسابقات جام رمضان تبدیل به یکی از مهمترین و پرتماشاگرترین رخدادهای ورزشی ایران شده بود و در غیاب فوتبال چمنی و تعطیلی یک ماههاش به خاطر ماه رمضان فرصتی بود که تیمها در مسابقات سالنی شرکت کنند و جامعه ورزشی و هواداران از رخوت یک ماهه در بیایند. همه تیمها با بهترین بازیکنانشان راهی مسابقات میشدند و فضای کری خوانی مسابقات چمنی به جام رمضان هم راه یافته بود و استقلال و پرسپولیس هم با تکنیکیترین بازیکنانشان سعی میکردند که هوادارانشان را راضی به خانه بفرستند. ویژهنامه روزانه کیهان ورزشی تمام متن و حاشیه مسابقات را پوشش میداد و هر روز برای رسیدن شماره جدید این ویژه نامه ۸ صفحهای لحظه شماری میکردیم. اینکه من علیرضا منصوریان، فرهاد مجیدی، محمدرضا مهرانپور، حمید استیلی، اکبر یوسفی، مهدی ابطحی و.... با دریبلها و شوتهای خوشگلشان هواداران را سورپرایز کنند کم چیزی نبود.
یکی از مهمترین اتفاقات جام رمضان در سال ۷۶ رخ داد و بازی فینال بین استقلال و فتح مسیر زندگی ورزشی علی کریمی اعجوبه فوتبال آسیا را تغییر داد. در حالی که استقلال با ترکیبی از بازیکنان کم نام و نشانتر تا مرحله فینال مسابقات راه یافته بود در بازی پایانی دست به ریسک بزرگی برای جلب رضایت هواداران زد و برای بازی فینال فرهاد مجیدی و علیرضا منصوریان را هم به ترکیب اضافه کرد تا با همکاری محمدرضا حیدریان جوان و محمد نوری پر تجربه و مهرانپور شوتزن شانس بالاتری برای کسب جام داشته باشند اما علی کریمی جوان در ترکیب تیم فتح هرگاه اراده کرد نظم تیمی آبی پوشان را به هم ریخت تا در پایان مسابقه این تیم فتح باشد که با نتیجه ۷ بر ۳ پیروز میدان لقب گیرد و درخشش کریمی تبدیل به سوهان روح هواداران کم طاقت آبی شده و شروع به فحاشی و تحریک بازیکن برای نشان دادن واکنشهای شدیدتر کرده غافل از اینکه چند روز قبلتر همین استعداد ناب میانه میدان قرارداد داخلی سه ساله با آبیپوشان به امضا رسانده و به زودی به جمع استقلالیها خواهد پیوست.
میانجیگری منصوریان هم نتوانست آتش خشم هواداران را خاموش کند و هر لحظه بیشتر از پیش به میزان شعارهای بالای ۱۸ سال اضافه شد و از آن سو علی کریمی هم کم نگذاشته و از خجالت طرفداران درآمد تا همان لحظه پرونده حضورش در استقلال برای همیشه بسته شود و به دلیل درخشش فوق تصورش در آن بازی باشگاه رقیب به سرعت وارد عمل شده و به او پیشنهاد همکاری داده و فردای همان روز قراردادش با سرخ پوشان به امضا رسید تا آبیها برای همیشه مغموم از دست دادن سهل و آسان این جواهر باشند و آن را دو دستی تقدیم باشگاه رقیب کنند تا تبدیل به یکی از پر افتخارترین و مهمترین بازیکنان تاریخ این باشگاه شود.