ستون فقرات| چند وقت است که در زمان سفر نکردی؟
یادداشت ستون فقرات امروز روزنامه هفت صبح
هفت صبح| در فیلم نیمهشب در پاریسِ وودی آلن، نویسنده گمنام بعد از سفر در زمان، در کافهای سر میز فرمانروایانِ جهان سورئالیسم مینشیند و برای سالوادور دالی و لوئیس بونوئل و من رِی توضیح میدهد که در وضعیت پیچیدهای قرار دارد؛ «حتماً به نظرتون مسخره میاد و فکر میکنین عقلم سر جاش نیست، ولی من از یک زمان دیگه اومدم. سوار یک ماشین شدم و در زمان حرکت کردم.»
مردها با خونسردیِ کسانی که هفتهای یکی دوبار با مسافران زمان روبهرو میشوند به حرفهایش گوش میدهند: «کاملاً درسته. تو توی دو دنیای مختلف زندگی میکنی. چیز عجیبی نیست.»
نویسنده ادامه میدهد: «شماها سورئالیست هستین ولی من یه آدم معمولیام که توی یک زندگیم با زنی نامزد کردم که فکر میکنم عاشقشم و توی این زندگی محوِ زن دلربایی شدم که نمیتونم دست از فکر کردن بهش بردارم»
من ری با لحنی تحسینآمیز میگوید: «مردی که عاشق زنی از یک زمان دیگه شده… من این رو شبیه یک عکس میبینم.» بونوئل ادامه میدهد: «من یک فیلم میبینم» دالی با شگفتی میگوید: «من یک کرگدن میبینم!»
فکر میکنم به کل این پکیج نیاز دارم؛ به نیمه شبی در پاریس و ماشینی که جلوی پاهایم توقف کند و مرا به گذشته ببرد. به نشستن سر میز فراواقع گرایانی که بلدند یکنواختی و ملال همیشگیِ واقعیت را بگیرند و دیوانگیهایی غیر مرسوم به جا بگذارند. به ملاقات با آدمهایی نیاز دارم که دست کم هفتهای دوبار با مسافری از زمان روبهرو میشوند.