کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۲۸۹۱
تاریخ خبر:

۱۰۰ قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| اختلاف احمد و جلال

100 قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| اختلاف احمد و جلال

با رفتن آل‌احمد وزن شاملو به تدریج بیشتر شد. او دیگر به صراحت از کتاب غربزدگی و خدمت و خیانت روشنفکران انتقاد می‌کرد...

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو |  با انزوای تدریجی ابراهیم گلستان از جامعه روشنفکری پس از مرگ فروغ فرخزاد، آل‌احمد به قطب اصلی جامعه روشنفکری ایران بدل شده بود. روشنفکری که از خانواده‌ای روحانی زاده شده بود و به حزب توده گراییده بود

و بعد عضو نیروی سوم خلیل ملکی شده بود و در انتها به مهم‌ترین منتقد حرکت‌های روشنفکرانه در ایران بدل شده بود و با تاثیر پذیرفتن از حسین نصر و احمد فردید ایران را تحت تاثیر جریان غربگرا می‌دانست و به ستایش از شیخ فضل‌الله نوری می‌پرداخت و به ملاقات آیت‌الله خمینی می‌رفت و مراسم حج را به‌جا می‌آورد و در تمام این سال‌ها اعتیادش به خوردن مسکرات را نتوانست کنار بگذارد.

او روح پرتکاپویی داشته و شاید آن توصیف عجیب که نمی‌دانم متعلق به کیست توصیف درستی از آل احمد باشد: ‌عصب شعله‌ور. بعد از مرگ فروغ که خانه‌اش یکی از پاتوق‌های اصلی جمع شدن روشنفکران بود، خانه قشنگ آل‌احمد و دانشور کمی بیشتر به سمت شمال تهران،‌ در منطقه دزاشیب (در 500 متر زمینی که از طرف دولت و شخص پهلبد وزیر فرهنگ در سال 1340 به او ونیمایوشیج به شکل جداگانه اهدا شده بود)

به محل اصلی اجتماع روشنفکران بدل شده بود و همگی سیادت آل‌احمد را به نوعی پذیرفته بودند. آل احمد در میانه دهه چهل خروش یک چهره جوان دیگر عرصه روشنفکری و ادبیات را  کنار گوش خود می‌شنید.

احمد شاملو سه سال از آل‌احمد کوچک‌تر بود. شاعر سرگردان چند پیشه که با تجربه کار روزنامه‌نگاری آن هم به‌عنوان سردبیر هم ذوق سیستماتیک خود را نشان داده بود و هم بیش از پیش با ذائقه عامه آشنا شده بود. او برخلاف اشرافزاده‌ای مثل ابتهاج، ‌مدام با کابوس معیشت در جدال بود هرچند ازدواج دومش این فرصت را در مقطعی کوتاه به او داد که از سخاوت همسرش برخوردار شود اما بعد از جدایی او باز هم به تکاپو افتاد.

به عنوان یک روزنامه‌نگار یاد گرفته بود با جریانات همسو در افکار عمومی با تردید نگاه کند. آماده بود تا بدیهیات و قوانین مقدس عالم روشنفکری را به جدال بطلبد اما شجاعت و پشتوانه مطرح کردن این دیدگاه‌ها را نداشت.

در دهه چهل هنوز وزن اجتماعی مطلوبی نداشت و کیفیت اشعارش هنوز به خوبی درک نشده بود و در سایه عمارت مجلل نیما یوشیج در دنیای شعر نو و چهره‌هایی مثل فروغ فرخزاد قرار داشت و یامهدی اخوان ثالث. دو دهه بعد در دهه شصت بود که وقتی جایگاهش به عنوان مهم‌ترین چهره ادبی و روشنفکری معاصر تثبیت شده برخی از این ایده‌ها را در مورد فردوسی و موسیقی سنتی جرات کرد که مطرح کند!

به هرحال روایت است که در دهه چهل همین ضدجریان بودن آل‌احمد موجب شده بود تا شاملو هم او را تحسین کند و هم به عبارتی از او حساب ببرد. به‌خصوص که شاملو کینه گلستان را هم با خود داشت و آل‌احمد مهم‌ترین منتقد و خصم گلستان در فضای روشنفکری بود.

آل‌احمد در اتفاقاتی مثل درگذشت تختی و بعد هم صمد بهرنگی و همین‌طور سال‌ها قبل در فوت نیما یوشیج قلم برنده و قدرت مرگبار آن را به رخ همگان کشیده بود و کسی حوصله در افتادن با چنین اعجوبه‌ای را نداشت.

حتی گلستان هم ترجیح داده بود حملات خانمان برانداز آل‌احمد را به تدریج نادیده بگیرد و از پاسخ دوری کند.  نقطه عجیب ماجرا این‌جاست که در مراحل تاسیس کانون نویسندگان که در سال‌های 46 تا 47 رخ داد و در مجموعه‌ای از نشست‌ها در کافه فیروز و خانه‌های سپانلو و بیضایی و داریوش آشوری و البته آل‌احمد شکل گرفت حرفی از شاملو نیست.

به‌هرحال وقتی جلال آل‌احمد در سال 1348 فوت کرد احمد شاملو چند روز بعد در خانه دانشور و آل‌احمد حاضر شد و یک قطعه شعر مشهور و حماسی را با بغضی در گلو در رثای آل‌احمد خواند. برای مرد روشن که به سایه رفت. بعدها در سال 1358 شاملو این‌که آن شعر مشهور را برای آل‌احمد خوانده بود بالکل کتمان کرد در حالی که محمد محمد علی و مسعود خیام به صراحت شهادت داده‌اند که این شعر سوگواره‌ای برای آل‌احمد بوده است.

به هرحال با رفتن آل‌احمد وزن شاملو به تدریج بیشتر شد. او دیگر به صراحت از کتاب غربزدگی و خدمت و خیانت روشنفکران انتقاد می‌کرد و در سال‌های پس از انقلاب با دیدن ارادت بخشی از انقلابیون مذهبی به آل‌احمد این خط‌کشی را پررنگ‌تر هم کرد. دوستان شاملو این ماجرا را این‌گونه ترسیم کرده‌اند:

‌به گفته خیام، تا قبل از روشن شدن اشکالات غربزدگی شاملو از علاقه‌مندان و طرفداران آن بود. اصولا شاملو هر نوع بت‌شکنی و انکار و نفی را به شدت دوست می‌داشت. یکی از شاخصه‌های اصلی شاملوی اجتماعی، بت‌شکنی بود.«غربزدگی» نوشته آل‌احمد در سال ۱۳۴۱ به چاپ رسید و کتابی بود که در محافل روشنفکری بحث‌برانگیز شد.

شاملو بعدها به لحاظ تاریخی این کتاب را دارای ایرادات جدی می‌دانست.خیام معتقد است که راه شاملو و آل‌احمد جدا از هم نبود زیرا «هردو تا بن دندان ضد رژیم شاه بودند، گیرم یکی از زاویه‌ روشنفکر مذهبی و دیگری از زاویه‌ روشنفکر لائیک به صحنه نگاه می‌کردند.»شاملو در جایی گفته بود که بین جهان‌بینی او و آل‌احمد «خط مشخصی» وجود داشت و مناسبات آنها در حد ائتلاف سیاسی بود.

در دهه پنجاه در فقدان آل احمد و انزوای گلستان‌، شاملو به تدریج  پرچم روشنفکر پیشرو را برداشت و در دهه شصت در این منصب بی‌رقیب بود. 

کدخبر: ۵۵۲۸۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر