کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۶۵۸۵
تاریخ خبر:
قسمت اول- آشنایی در صف مرغ

مردی که با تورم ازدواج کرد

مردی که با تورم ازدواج کرد

اگر قرار باشد اسکار «پایدارترین رابطه» را به چیزی بدهند، قطعاً ازدواج با تورم، شایسته آن خواهد بود

مهدی خاکی‌فیروز دبیر گروه اقتصاد

هفت صبح| هیچ‌کس دقیق نمی‌داند اولین جرقه چه زمانی خورد. بعضی‌ها می‌گویند آن‌روز که قیمت نان بالا رفت، بعضی‌ها هم معتقدند وقتی اسکناس‌های پانصدتومانی ناگهان بی‌ارزش شدند. اما خودش می‌گوید لحظه‌اش را خوب به خاطر دارد.

 

ایستاده بود در صف مرغ یخ‌زده، با شماره ۷۳ در دست. هوای زمستانی، بوی انجماد و اعصابی که شبیه گوشت‌ها، یخ زده بود. وسط تمام این بی‌نظمی، احساس عجیبی به او دست داد. نه از آن احساس‌هایی که آدم را به خریدن دو کیلو مرغ تشویق کند، نه. احساس نوعی دلبستگی. یک جور حضور مداوم و ناپیدا. انگار یک‌چیز همیشه کنارش بوده، اما تا آن لحظه متوجهش نشده بود.

 

تا شامگاه همان روز، ذهنش درگیر بود. وقتی در سوپرمارکت دید که قیمت دستمال کاغذی دو برابر شده، حس کرد آن حضور ناپیدا، هنوز کنارش است. وقتی فهمید سهمیه بنزین‌اش تمام شده، شکش تبدیل به یقین شد. مدتی بعد که قیمت تخم‌مرغ هم پرواز کرد، دیگر مطمئن شد. او عاشق شده بود. نه عاشق انسان، نه عاشق شغل، نه حتی عاشق یک سبک زندگی. عاشق تورم شده بود.

 

عشقی غیرمعمول، اما واقعی. تورم، همیشه با او بود. با هیچ پیامکی غیب نمی‌شد، با هیچ محدودیتی ناپدید نمی‌شد، هرجا می‌رفت، او هم همراهش بود. این‌که نام این رابطه را چه بگذاریم، شاید زیاد مهم نباشد. مهم این است که از یک جایی به بعد، زندگی او بدون تورم تعریف نمی‌شد. مثل زنی که ناگهان بفهمد سال‌هاست با مردی زندگی می‌کند که هر روز کمی از پولش را می‌دزدد، اما شب‌ها کنار او می‌خوابد.

 

در این رابطه، سورپرایز معنای تازه‌ای پیدا کرده بود. مثلاً صبح بیدار می‌شد، قیمت چای بالا رفته بود. بعدازظهر نوبت ماکارونی می‌رسید. شب، ناگهان قبض آب با اعداد عجیب ظاهر می‌شد. این روند دیگر بخشی از زیست روزمره او شده بود. کسی بابت این ازدواج به او تبریک نگفت، کسی برایش جشن نگرفت، اما خودش می‌دانست وارد فصلی تازه از زندگی شده است.

 

او حالا آدمی بود که با تورم ازدواج کرده. عقدی نانوشته، اما ناگسستنی. رابطه‌ای که مدرک نمی‌خواست، اما همه چیز را تغییر داده بود. از خریدهای روزمره تا نوع نگاه به آینده. حتی معنی ساعت هم برایش عوض شده بود.

 

دیگر زمان را با دقیقه نمی‌سنجید. حالا همه‌چیز با نرخ دلار و قیمت برنج معنا پیدا می‌کرد. در روزگاری که خیلی‌ها دچار بی‌ثباتی عاطفی، شغلی و اجتماعی هستند، تورم تنها موجودی بود که هیچ‌وقت جا نمی‌زد. هیچ‌وقت ناپدید نمی‌شد. هیچ‌وقت کم‌رنگ نمی‌شد. اگر قرار باشد اسکار «پایدارترین رابطه» را به چیزی بدهند، قطعاً تورم شایسته آن خواهد بود.

 

تازه‌ترین تحولاتاسلایدررا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۶۵۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر