کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۸۴۲۴
تاریخ خبر:

نور بدون تاریکی معنی ندارد

نور بدون تاریکی معنی ندارد

یادداشتی به بهانه شکایت آموزش و پرورش از سریال افعی تهران

حوریه پورعلی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی| این روزها شاهد شکایت وزارت آموزش و پرورش از دست اندرکاران سریال افعی تهران هستیم در همین ارتباط امید رضاوند، مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی وزارت آموزش و پرورش گفته است: «علیرغم این مهم که معلم به عنوان مهمترین و اصلی‌ترین رکن نظام تعلیم و تربیت، از نقش و جایگاه منحصر‌به‌فردی در جامعه برخوردار بوده و نقش وی در هدایت آینده‌سازان این جامعه غیرقابل انکار است، چندی پیش در یکی از سریال‌های نمایش خانگی نسبت به این قشر فرهیخته، توهین و اهانت و هتک حرمتی صورت گرفته که این رفتار ناشایست موجب جریحه‌دار شدن احساسات عمومی جامعه به ویژه فرهنگیان شده است.»

 

این قبیل صحبت‌ها چقدر برایم آشنا‌ست سریال‌ها و فیلم‌های زیادی بوده که با پخش آنها صنفی و گروهی مدعی این شده اند که به آنها توهین شده است و احساساتشان جریحه دار گشته.

 

این رویداد را از دو جنبه می‌شود دید، نگاه اول:

 

صحبتهای آقای امید رضاوند را دوباره بخوانید کلماتی از قبیل جایگاه منحصربفرد، مهمترین و اصلی ترین رکن نظام تعلیم وتربیت، قشر فرهیخته و... با خواندن اینها چه حسی دارید؟ به نظر می‌رسد از موجودی مقدس و ماورایی صحبت شده که هیچ اشتباه و قصوری ندارد، اینگونه ادبیات را در ارتباط با خیلی از موضوعات و اشخاص در کشور و جامعه مشاهده می‌کنیم .تفکر خوب وبد و یا سیاه و سفید دیدن نه تنها تفکری غلط است که در روانشناسی اینگونه تفکردر اختلال بردرلاین دیده می‌شود. تفکری به غایت کودکانه، به عرش و فرش بردن آدمها ناشی از نگاه و برداشتی کودکانه و ساده لوحانه است، بله معلمان گرامی در هر جامعه ای پرچم‌دار هدایت و آموزش به آینده‌سازان آن مملکت هستند ولی آیا معصوم و پاک هستند؟ آیا قبل از معلم بودن انسان نیستند و آدمی بری از هرگونه خطایی هست؟  در همین سریال افعی تهران درمانگر سریال ، برداشت‌های کلیشه ای از ماجراها دارد و این نقش با ایراداتی همراه هست که نشانی از تخصص و یا اتاق درمان واقعی درآن دیده نمی‌شود ، آیا  قشر روانشناس هم مدعی شود و شکایت به دادگاه ببرد از خامی و نپختگی این نقش؟ عاقلانه‌تر نیست که قبول کنیم افراد در هر سمتی که هستند متعلق به هر قشر و ارگان و سازمانی که هستند در آن جایگاه مرتکب اشتباهاتی می‌شوند که با بیان و نشان دادن این اشتباهات زمینه اصلاح و پیشرفت را بوجود می‌آوریم.

 

قبلاٌ در مقاله ای با عنوان" متکلم را تا کس عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد" به داشتن روحیه نقدپذیری اشاره کردم که خود تاییدی بر این گفتار است.

 

نگاه دوم، نگاهی به مقوله طنز و شوخی است که آن هم کم برای سازندگان فیلم و سریال و نویسندگان دردسرساز نبوده است. وقتی که در سریالها و فیلمها، مجلات و... با افراد شوخی می‌شود باز هم عده ای هستند که صدایشان در می‌آید که احساساتشان جریحه دار گشته و... جامعه ای که هر حرفی،عقیده ای و یا رفتاری را تحمل نمی‌کند، شوخی را هم بر نمی‌تابد و آشفته می گردد این جامعه سالم نیست، تفکری بچه گانه و نابالغ بر آن حاکم است، برای اینکه متوجه رشد و بالندگی یک جامعه شوید دقت کنید که در آن چقدر می‌توانید با افراد شوخی کنید چقدر مجله فکاهی و کاریکاتور چاپ می‌شود بدون اینکه دائم به قشری و یا افرادی بر بخورد.

 

از این دو منظر اگر به موضوع نگاه کنیم متوجه می‌شویم که در جامعه ما نه تنها تفکر نقادانه حاکم نیست و افراد نقد‌پذیر نیستند، حتی تحمل شوخی را هم ندارند و به قول معروف باید همیشه دست به عصا راه بروی که مبادا به کسی بربخورد؛ این جامعه با این اوصاف جامعه ای بسته و نابالغ است .

 

مسئولین محترم آموزش و پرورش که داعیه و دغدغه رشد فرزندان این مرزوبوم را دارید بهتر نیست متوجه این مسئله باشید که وقتی از معلم موجودی قدیس می‌سازید که اگر در سریالی معلمی خاطی را هم نشان دهند صدای اعتراضتان بلند می‌شود نه تنها عرصه را برای معلمها تنگ می‌کنید او حتی جرأت‌مندی لازم برای اینکه خودش باشد را ندارد و فرصت دیده شدن خطا و رفع و بیان مشکلاتش را هم از او می‌گیرید، علاوه بر این دانش‌آموزان را هم مقابل خود و معلمانشان قرار می‌دهید؛ دانش‌آموزان وقتی که شاهد خطایی از سوی معلم خود هستند و جایی برای بیان آن پیدا نمی‌کنند، کسی هم قرار نیست خطایی راجع به این مقام قدسی را بپذیرد و نشان دهد نسبت به مسئولین و معلمان خود خشمگین می‌شوند، علاوه بر این دانش آموزان هم یاد می‌گیرند که مانند شما زودرنج و کم تحمل باشند و از هر موضوعی و نقدی و یا شوخی ناراحت می‌شوند با تفکر سیاه و سفید ونابالغی رشد می‌کنند و متوجه نخواهند شد آدمها خوب یا بد مطلق نیستند. آیا بهتر نیست به جای چنین رفتارهایی برای دانش آموزان این مرزو بوم، حکایت عاشقی که از دست عسس گریخت مولانا را نقل کنید تا بیاموزند که خوب و بد این جهان به هم آمیخته است ،همه‌ی آدمهایی که با آنها در ارتباط هستند خوبی و بدی را با هم دارند و خیر وشر مطلقی وجود ندارد. در چنین فضایی است که دانش‌آموز خود را هم همین‌گونه می‌بیند و می‌پذیرد، وقتی متوجه شد که همه آدمها نقص‌هایی دارند از جمله خود او، بدون اضطراب و انکار سعی در رفع آنها خواهد کرد واینگونه است که انسانها رشد می‌کنند، نه اینکه همیشه هر حرفی را توهین به خودشان بدانند و تحمل نکنند.

 

 

کدخبر: ۵۵۸۴۲۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر