کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۸۷۱۶۰
تاریخ خبر:

رویای ‌اهالی پرشور‌ کافه ‌فیروز در تیر ماه ۱۳۲۵

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | پنج سال از سرنگونی رضاشاه نگذشته بود که سفارت شوروی و یا به شکل دقیق‌تر انجمن روابط ایران و شوروی بانی کنگره بزرگ نویسندگان و شاعران ایرانی شد‌. در تیرماه ۱۳۲۵٫ به این ترتیب می‌شد پیش‌بینی کرد که این انجمن به شکلی نامحسوس در سیطره حزب توده قرار می‌گیرد. البته به شکلی خودکار نویسندگان و روشنفکران ایرانی به سمت حزب توده گرایش داشتند و حضور نیروهای روسی در ایران به آنها اعتما‌د به نفس لازم را نیز بخشیده بود.

به هرحال در این تیرماه در محل خانه فرهنگ ۸۰ چهره ایرانی گردهم آمدند که نام‌هایی بسیار پرطنین و باشکوه دارند. بزرگ‌ترین گردهمایی فضلای ادب ایرانی در تاریخ معاصر این گونه شکل می‌گیرد: ملک‌الشعرای بهار، فروزانفر، صادق هدایت، نوشین، نیما یوشیج، ناتل خانلری، علی اصغر حکمت، علی‌اکبر دهخدا، بزرگ علوی، جلال آل احمد، صادق چوبک، جلال‌الدین همایی‌، محمود اعتماد زاده و…. هرچه بود این کنگره بی‌نظیر به شکلی واضح ادبیات نمادین و دو پهلو و ایدئولوژیک را وارد ادبیات ایران کرد و مسئله «هنر متعهد به خلق» همچون ابری سیاه و پرباران بر فراز رمان و شعر ایرانی قرار گرفت.

دوران خوش و پررونق و پرتکاپوی نویسندگان و شعرا با کودتای ۲۸ مرداد به پایان رسید و کار به آنجا رسید که بسیاری ازآنان در دهه سی تجربه زندان رااز سر گذرانده بودند. در ابتدای دهه چهل سیستم سانسور، نویسندگان ایرانی را به ستوه آورده بود. آنچنان که چاپخانه‌ها تعطیل و کارگران بیکار شده بودند و سانسورچی‌های ساواک و وزارت فرهنگ با کوچک‌ترین بهانه‌ای کتاب را غیر قابل چاپ اعلام می‌کردند. در این میان دو اتفاق توامان کمی نویسندگان و روشنفکران را به آینده امیدوار ساخته بود.

یکی آغاز تحرکات فرهنگی فرح دیبا و حلقه دوستان دوران دانشجویی‌اش و دیگری به قدرت رسیدن امیر عباس هویدا که علنا خودرا روشنفکر می‌دانست و دوست صمیمی صادق چوبک بود و برادر کوچک‌ترش از منتقدان کایه دو سینما محسوب می‌شد‌. در همین زمان هویدا با ناتل خانلری (پسرخاله فرهیخته نیما یوشیج که جاه‌طلبی‌های سیاسی خود را نیز دنبال می‌کرد و دوره‌ای هم وزیر فرهنگ بود) دیدار می‌کند و از او می‌خواهد که به فکر ایجاد یک باشگاه برای نویسنده‌ها باشد تا ارتباط حاکمیت و نویسنده‌ها به شکل سیستماتیکی برقرار شود و نویسنده‌ها و شعرا از این سانسورهای سلیقه‌ای ساواک و دیگر نهادها خلاص شوند.

ناتل خانلری این ایده را رد می‌کند. طبیعتا ادیب و سیاستمدار جاه‌طلبی مثل ناتل خانلری ایجاد چنین باشگاهی را در منافات با نقش آفرینی‌اش در فضای حاکمیتی آن دوران می‌دانست. به‌خصوص که دست اندرکار« بنیاد فرهنگ ایران» هم بود و کلا جریان روشنفکری چپگرای ایران را تحقیر می‌کرد. اما هویدا این ایده را دنبال کرد. همزمان و آن طور که براهنی نقل کرده است او(براهنی ) به همراه غلامحسین ساعدی به ایده ایجاد تشکلی برای نویسنده‌ها و شعرا نزدیک شده بودند و جلساتی را به شکل مستمر در خانه آل احمد و سیمین دانشور برگزار می‌کردند.

ساعدی و براهنی جوانانی ۲۹ساله بودند وبرایشان آل احمد نقش بزرگ‌تر و راهبر فکری داشت. در همین زمان غلامحسین ساعدی به شکلی اتفاقی و در دفتر انتشارات نیل با مردی به نام داوود رمزی آشنا می‌شود که قول می‌دهد ملاقاتی مابین نویسنده‌ها و هویدا را برای حل مسئله سانسور برگزار کند. در نهایت در سال ۱۳۴۵ هفت نفر شامل آل‌احمد، براهنی، ساعدی، رویایی، شاملو، طاهباز و درویش شریعت، به ملاقات با هویدا می‌روند.

ملاقات محترمانه‌ای که هویدا سعی می‌کند اعتماد این هفت نفر را جلب کند. اما خاطره مهم از این ملاقات صراحت و شجاعت آل‌احمد است وقتی که می‌گوید: «شما نماینده امرید و من نماینده کلام. امر وقتی می‌تواند بر کلام مسلط شود که در این مملکت دو نفر حکومت کنند: ‌یا محمد بن عبدالله(ص) یا ژوزف استالین. شما کدامش هستید؟»

و یا وقتی هویدا می‌گوید که اصلا هیاتی به انتخاب خود نویسنده‌ها نظارت بر چاپ کتاب‌ها را برعهده بگیرند باز این آل‌احمد است که می‌گوید‌: «ما برای اعتراض به سانسور به اینجا آمده‌ایم حال شما می‌خواهید از ما مشتی سانسورچی درست کنید؟» آل احمد حتی پیشنهاد آشتی جویانه هویدا برای جلسات خودمانی هفتگی در خانه صادق چوبک را رد می‌کند. در نهایت حاصل این دیدار ملاقات‌های پیوسته نماینده نویسنده‌ها یعنی غلامحسین ساعدی با نماینده‌های طیف روشنفکر حکومت یعنی احسان نراقی و ایرج افشار می‌شود و ایده ثبت هرکتاب پیش از چاپ در کتابخانه ملی آفریده می‌شود.

در واقع یک سیستم نظارتی سیستماتیک باب طبع حکومت از این ملاقات‌ها زاده می‌شوند‌! یک سال بعد در زمستان ۱۳۴۶ دولت با ابتکار فرح درصدد برگزاری کنگره شاعران و نویسندگان ایران برآمد. و خب بلافاصله ایده تحریم این نوع کنگره‌ها در همان هسته نویسندگان و شاعران جوان دور و بر جلال آل‌احمد که در منزل جلال و یا در کافه فیروز در خیابان نادری جمع می‌شدند شکل گرفت. جلسه‌ای بین چهره‌های ادبی در منزل محمد علی سپانلو برگزار می‌شود و ختم می‌شود به جلسه دوم و نوشتن اولین بیانیه کانون نویسندگان در تحریم هرگونه کنگره فرمایشی تا لغو نظام سانسور. این اعلامیه امضای ۹ نفر را بر پای خود داشت .

۹ نفر اولیه عبارت بودند از‌: جلال آل‌احمد‌، نادرابراهیمی، بهرام بیضایی، داریوش آشوری، محمدعلی سپانلو، اسماعیل نوری علا، هوشنگ وزیری، فریدون معزی‌مقدم و اسلام کاظمیه‌. به سرعت امضا کنندگان به ۵۲ نفر بالغ شدند و حتی طیف نویسندگان و شعرای نزدیک به حزب توده نیز این بیانیه را امضا کردند. شامل به آذین و کسرایی و ابتهاج. و به این ترتیب کانون نویسندگان ایران با فراگیری قابل توجهی در ابتدای سال ۱۳۴۷ شکل می‌گیرد‌. غایبین مهم در امضای این اعلامیه دو نفر بودند: ابراهیم گلستان و صادق چوبک.

کدخبر: ۳۸۷۱۶۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر