صدای افراط | درباره سخنان تند و ساختارشکنانه غلامرضا قاسمیان

درباره آتشافروزی کلامی غلامرضا قاسمیان در میانه صلح شکننده تهران و ریاض
هفت صبح| سخنان تند و ساختارشکنانه غلامرضا قاسمیان در موسم حج، نهتنها مناسک عبادی را آلوده به سیاست کرد، بلکه امنیت ملی و روابط دیپلماتیک ایران و عربستان را به بازی گرفت. آن هم درست در میانه روابط تازه و شکننده ایران و عربستان که باید مراقبت شود دوباره این روابط پیچیده دچار تنش و حاشیه نشود.
از این زاویه بازداشت غلامرضا قاسمیان در خاک عربستان را میتوان یک زنگ خطر مهم در نظر گرفت. زنگ خطر و هشداری که اگرچه در ظاهر از سوی یک فرد و در قالب یک سخنرانی در حاشیه مراسم حج اتفاق افتاده است، اما در واقع انعکاس یک بحران عمیقتر در ساختار سیاستورزی ایران یعنی تندروی و هزینهتراشی برای کشور و نادیده گرفتن منافع ملی است.
غلامرضا قاسمیان چهرهای شناختهشده در میان جریانهای خاص سیاسی به شمار میرود. او در حالی در عربستان بازداشت شد که پیشینه مدیریتی قابلتوجهی دارد. او رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی بود. او با چنین سابقهای خود را آگاه به ظرایف سیاست، دیپلماسی و اقتضائات منطقهای میدانست. اما سخنانی که در موسم حج از او منتشر شد، حیرتانگیز و نگرانکننده بود. اظهاراتی پرخاشگرانه، ستیزهجویانه و بیملاحظه علیه مقامات عربستان سعودی که نهتنها با شأن مراسم حج و رفتار مورد انتظار از یک زائر مسلمان ناسازگار بود، بلکه در تضاد کامل با منافع ملی و سیاست خارجی ایران قرار داشت.
از این زاویه اگر سخنان قاسمیان را بررسی کنیم، نمیتوانیم به کاری که او انجام داده خوشبین باشیم. درواقع حرفهای قاسمیان صرفاً یک لغزش شخصی یا اشتباه کلامی نیست. بلکه نشانهای است از عادیسازی یک رفتار پرهزینه در ساختار سیاسی ایران که برای کشور هزینه ایجاد میکند.
رفتاری که میتواند امنیت ملی را به خطر بیندازد. اینکه یک روحانی در خاک کشوری دیگر آن هم در یکی از حساسترین موقعیتهای دیپلماتیک یعنی موسم حج، به خود اجازه میدهد چنین تعابیر سخیف، تند و تحریکآمیزی علیه کشور میزبان بهکار ببرد، یک کنش ساده نیست. بلکه یک حرکت حسابنشده است که میتواند آتش زیر خاکستر روابط ایران و عربستان را دوباره شعلهور کند.
در این میان پرسشهای متعددی مطرح است. آیا او اجازه داشت چنین مواضعی را در انظار عمومی بیان کند؟ اگر نه، چرا و چگونه او به خود اجازه داد با چنین لحنی یک فصل حساس از دیپلماسی منطقهای ایران را تخریب کند؟ قاسمیان نهتنها مرز میان «حج بهمثابه عبادت» و «حج بهمثابه ابزار ستیز سیاسی» را مخدوش کرد، بلکه نشان داد هنوز برای برخی افراد و گروهها، منافع شخصی، دیدهشدن و رادیکالیسم رسانهای، مهمتر از منافع ملی و عقلانیت دیپلماتیک است.
تکرار این مدل رفتارها، مردم را به یاد حادثه تلخ حمله به سفارت عربستان در تهران در سال ۱۳۹۴ میاندازد. هنوز این حادثه را افکار عمومی به خاطر دارد. حملهای که نهتنها باعث قطع روابط دیپلماتیک دو کشور شد، بلکه چندین سال هزینههای سیاسی و اقتصادی برای کشور در پی داشت. آیا قرار بود همان مسیر خطا دوباره احیا شود؟
فراموش نکنیم که هر ساله مسئولان کشور از حجاج ایرانی میخواهند که «نمایندهای شایسته» برای ایران باشند. اما آیا فردی که با لباس روحانیت و در پوشش مراسم حج، سخنانی سخیف بر زبان میآورد و دیگر کشورها را تکفیر و تحقیر میکند، میتواند نمایندهای شایسته برای ملت ایران باشد؟
از زاویه دیپلماتیک نیز این رفتار بهشدت محکوم است. در سالهای اخیر پس از واسطهگری چین، ایران و عربستان قدمهای مهمی برای بهبود روابط برداشتهاند. بازگشایی سفارتها، دیدار وزرای خارجه، توافقهای اقتصادی و مذهبی و برنامهریزی برای مناسبات گستردهتر، همگی نشانههایی از تلاش برای ترمیم اعتماد از دسترفته بود. اما به نظر میرسد جریانهایی پنهان با رفتارهای رادیکال و غیرمسئولانه در پی برهمزدن این روند هستند.
چرا این جریانهای تندرو، همواره در نقطه اوج روابط دیپلماتیک ایران با جهان اسلام، شروع به بحرانسازی میکنند؟ چرا همیشه در زمانهایی که آرامش نسبی برقرار است، عدهای با رفتارهای ساختارشکنانه و تحریکآمیز، فضا را متشنج میکنند؟ آیا واقعاً اینافراد دغدغه دین و انقلاب دارند یا دغدغه دیدهشدن و قدرتطلبی؟ آیا نقش آنها در تداوم تنش در منطقه نباید بررسی شود؟
غلامرضا قاسمیان نماینده بخشی از ساختاری است که با توهم «رسالت انقلابی» به خود اجازه میدهد منافع ملی را قربانی مصلحتهای گروهی و رقابتهای درونجناحی کند. چرا چنین افرادی تا این اندازه رشد میکنند؟ چرا در پستهای مهمی قرار میگیرند؟
و هیچ نظارتی بر عملکرد آنها وجود ندارد؟ چرا هیچ سازوکاری برای جلوگیری از تکرار این هزینهها نیست؟ خوشبختانه در این مورد، مقامات کشور بهموقع و هوشمندانه وارد عمل شدند. مسئولان وزارت خارجه، سازمان حج و زیارت و نهادهای امنیتی با واکنش سریع و مدیریت درست از تبدیلشدن این حادثه به یک بحران تمامعیار جلوگیری کردند. این مدیریت قابل تحسین است، اما کافی نیست. برخورد با معلول، بدون توجه به علت ما را دوباره در دور باطل تجربههای پرهزینه خواهد انداخت.
جامعه ایران دیگر تحمل تکرار اشتباهات گذشته را ندارد. دیگر هیچ مجوزی برای سوءاستفاده از تریبونهای سیاسی در جهت منافع جناحی نباید وجود داشته باشد. رفتار قاسمیان و امثال او باید با نقد صریح و شفاف همراه باشد. نهادهای دینی، رسانهها، نخبگان و حتی نهادهای سیاسی باید روشن کنند که خط قرمز منافع ملی است، نه منافع جناحی. سکوت در اینگونه موارد قطعا نشانه مصلحتاندیشی نیست، بلکه نشانه ضعف است. امروز اگر این رفتارها نقد و محکوم نشود، فردا این رادیکالیسم به شکلهای شدیدتر و با هزینههای بیشتر تکرار خواهد شد. فراموش نکنیم که سکوت در برابر رفتارهای افراطی راه را برای پروژههای مبهم آینده باز میگذارد.