شهراد شاهرخی طهرانی| با بالا رفتن قیمت ها  از جمله دلار و طلا و گرانی کالاها و اجناس ضروری و‌ مورد نیاز مردم، فشار روانی و‌ اقتصادی بر افراد جامعه بیشتر شده و مردم دیگر نمی توانند و‌ حقیقتا توانایی آن را ندارند که از پس تأمین مخارج اولیه خود بر آیند. اقتصاد کشور عملا در حالت کُما قرار گرفته و با وجود تورم بالا و‌ افزایش خط فقر در جامعه، مردم در یک وضعیت پوچی و بحران قرار گرفته اند و گرانی ها امان مردم را بریده و دمار از روزگار جامعه و مملکت در آورده است.
براستی آقایان مسؤول در کجای این میدان ایستاده اند؟؟
مسؤولان در این برهه از زمان و در این بحران چه می کنند؟
آیا به هوش هستند یا خیر؟!
این را باید در نظر بگیریم که جامعه تا زمانی که در فقر و نداری سپری می کند نمی تواند به سوی تعالی و رشد حرکت کند ، جامعه تا زمانی که دچار کمبود و ناتوانی ست نمی تواند به دست آورد ها و پیشرفت های علمی ، اقتصادی ،فرهنگی ، هنری و حتی معنوی دست پیدا کند،چرا که جامعه نیاز دارد به اینکه تغذیه شود و نیاز به نفس کشیدن دارد؛ اگر فضای جامعه چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی و‌حتی مذهبی بسته باشد چه‌گونه می تواند ادامه حیات یابد؟!
قشر فرودست و متوسط جامعه در حال ویران شدن و نابودی هستند و دچار آشفتگی فکری و‌روحی و روانی شده اند و اگر مسؤولان و مدیران اقتصادی و‌ قوه مجریه کاری نکنند و فکر خود را برای رفاه و آسایش مردم به کار نگیرند کشور دچار آنارشی و هرج و‌مرج خواهد شد و دیگر نمی توان جلوی فاجعه ای بزرگتر را گرفت! همانطور که هم اکنون ما شاهد این آنارشی در جامعه هستیم و در واقع مردم به وضعیت موجود (بیشتر افتصادی)در این مملکت اعتراض دارند و باید با احترام با مردم برخورد کرد و بایستی حرف هایشان را شنید و به مشکلاتشان با رأفت و مهربانی رسیدگی کرد، و بایسته و شایسته است که به دغدغه هایشان با دلسوزی و محبت رسیدگی کرد.
مگر مردم ما چه می خواهند؟؟ یک زندگی شرافتمندانه و با عزت و به دور از جنگ روانی و اقتصادی و نیز آرامشی که از امنیت و رفاه نشأت گرفته باشد. مردم ما از فقر و‌ نداری و تبعیض و از نبود و عدم رفاه و آسایش خسته اند، مردم ما از جنگ و‌ تحریم ها خسته اند، مردم ما از گران شدن روز به روز کالا ها و اجناس و ..... خسته اند، مردم ما از زندگی مداوم در شرایط سخت خسته اند.
اینها همان مردمی هستند که در زمان جنگ هشت ساله و تحریم ها با همه ناملایمات روزگار ساختند و‌ حالا وقت آن است که زندگی کنند نه این که دغدغه نان و آب و هوا را داشته باشند!
نیاز جامعه به امنیت، رفاه و آسایش یک‌ضرورت است و بایستی به دغدغه های یک جامعه اندیشید و نیاز افراد آن جامعه را تأمین کرد. بدون تردید فقر و نابرابری های اقتصادی پیامدهای ناگواری را به دنبال خواهد داشت؛ چرا که فقر اقتصادی یکی از گسترده ترین و بزرگترین معضلاتی است که متأسفانه برخی از جوامع انسانی از جمله ایرانِ عزیزمان با آن دست و پنجه نرم می کنند و این معضل و‌مشکل، نیاز به یک برنامه ریزی دقیق با کمک کارشناسان دلسوز و مدیران و مجریان و قانون گذاران مملکتی دارد.
تا زمانی که دست سودجویان و کارشکنان اقتصادی و‌دلالان بزرگ از اقتصاد کشور قطع نشود، جامعه همچنان در بحران و آسیب گرفتار خواهد بود و استخوان مردم زیر بار فشارهای اقتصادی خورد خواهد شد. معیشتِ مردم بایستی در اولویتِ برنامه های مدیران مملکتی باشد، مسؤولان  بایستی در سیاستگذاری های خود تجدید نظر کرده و هر چه سریع تر به فکر فرو کرده و مردم را دریابند‌ و این را بدانند که معیشتِ سالم و‌ اقتصاد خوب برای جامعه و یک کشور یک ضرورت است.