داستانی خواندنی از فرانسوا تروفو؛ عاشقان سینما آدمهای بیماری هستند
«سه فیلم در روز، سه کتاب در هفته و موسیقیهای بزرگ» برای خوشحال نگه داشتنم کافی است
هفت صبح| پروفایل امروزمان متعلق است به فرانسوا تروفو؛ کارگردان پیشگام موج نوی فرانسه که اولین اثر سینمایی او یعنی فیلم چهارصد ضربه در زمره سه فیلم بلند آغازین موج نو بهشمار میرود.
از او چه میدانیم؟
فرانسوا تروفو هنوز هم چیزهای زیادی برای گفتن دارد، درباره خودش، زندگیاش، کودکیاش و حتی ما. نزدیک به 41سال پس از مرگش، کارگردان پیشتاز موج نوی فرانسه کماکان یکی از نامهای بزرگ و تاثیرگذار عالم هنر است. 41سال پس از درگذشت فرانسوا تروفو، کارگردان پیشگام موج نوی فرانسه، میراث او همچنان در دنیای سینما میدرخشد.

تروفو، نهتنها یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان قرن بیستم بود، بلکه با دیدگاههای عمیقش درباره سینما و زندگی، الهامبخش نسلها شد. تروفو با نقلقول معروفش، «عاشقان سینما آدمهای بیماری هستند»، دیدگاهی کنایی و تأملبرانگیز درباره رابطه میان سینما و زندگی ارائه داد. او معتقد بود کسانی که از زندگی رضایت ندارند، به سینما پناه میبرند، جایی که خود او نیز عمیقا در آن غرق بود.
شیفتگی به سینما
در مصاحبهای در سال 1961 با تلویزیون فرانسه، تروفو گفت که سینما تمام زندگیاش را پر کرده و هیچ علاقه دیگری ندارد. او حتی گفته بود «سه فیلم در روز، سه کتاب در هفته و موسیقیهای بزرگ» برای خوشحال نگه داشتنش کافی است. این شیفتگی به سینما در آثارش که به موضوعات نوجوانی، بیگانگی، روابط ناکام و مرگ میپردازند، بهوضوح دیده میشود.
زندگی پر از مشقت تروفو
تروفو در سال 1932 در پاریس بهعنوان تنها فرزند یک مادر مجرد متولد شد. کودکیاش پر از دشواری بود؛ تحت مراقبت پرستار و سپس مادربزرگش بزرگ شد و در 10 سالگی با اکراه به خانوادهای در پاریس پیوست. اخراج از مدرسه در 14سالگی و زندانی شدن به دلیل جرایم کوچک، او را به سوی سینما سوق داد، جایی که در دوران طلایی سینمای پاریس، روزانه سه فیلم تماشا میکرد. این تجربیات در اولین فیلمش، «چهارصد ضربه» (1959)، یک شاهکار خودزندگینامهای، بازتاب یافت که داستان نوجوانی طردشده را روایت میکند.
خودکشی و فرار از ارتش
زندگی تروفو در جوانی با مشکلات ادامه یافت؛ دو بار اقدام به خودکشی در سال 1940، فرار از ارتش و گذراندن زمان در زندانهای نظامی و بخشهای روانپزشکی، بخشی از مسیر پر فراز و نشیب او بود. تروفو به روزنامهنگاری روی آورد و با انتشار حدود 700 مقاله در نشریاتی چون «کایهدو سینما»، بهعنوان حامی نظریه مؤلف شناخته شد که معتقد بود کارگردان، نویسنده واقعی فیلم است.
زندگی عاشقانه و شکستهایش
فیلمهای تروفو، از «به پیانیست شلیک کن» (1960) تا «مردی که زنان را دوست داشت» (1977)، همگی ردپای زندگی او را دارند. «ژول و ژیم» (1962) با الهام از مثلث عشقی واقعی، روابط پیچیده عاطفی را کاوش کرد، در حالی که «شب آمریکایی» (1973)، برنده اسکار بهترین فیلم خارجی، عشق او به فیلمسازی را به نمایش گذاشت. چرخه «آنتوان دوینل» او که از «چهارصد ضربه» آغاز شد، زندگی عاشقانه و شکستهایش را بازتاب میداد. عشق آخر تروفو، فانی آردان، بازیگر دو فیلم آخرش بود که در سال 1983 دختری از او به دنیا آورد.

شیفته هیچکاک
تروفو که وینسنت کنبی از نیویورک تایمز او را «یکی از شگفتانگیزترین کارگردانان دوران خود» نامید، با تصویرسازیهای لطیف از کودکان، زنان و احساسات عاشقانه، بهعنوان احساسیترین عضو موج نو شناخته شد. او که شیفته آلفرد هیچکاک بود، سینمایی خلق کرد که احساسات را تا نهایت پیش میبرد. امروز، تروفو همچنان الهامبخش سینماگران و عاشقان سینماست، مردی که زندگیاش فیلمنامهای نانوشته اما پرشور بود.
پایان تلخ تروفو
تروفو در 21 اکتبر 1984 در سن 52 سالگی بر اثر تومور مغزی در بیمارستان آمریکایی پاریس درگذشت.