قاب تاریخ| باکری در اوج خستگی، تفریح لاکچری قاجاریها، اردشیر و شهرآزاد و شهباز

عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکسهای فوتبالی و...
هفت صبح| با تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته میکنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.
قاب مشاهیر 1
مهدی باکری در اوج خستگی؛ در میان آلبومهای عکسی که از شهدا به یادگار مانده است، هر عکسی یک دنیا خاطره را برای همسران شهدا تداعی میکند که گاهی این تصاویر کمتر دیده شدهاند. یکی از این عکسها مربوط به شهید مهدی باکری است؛ باید دقت میکردیم تا آقا مهدی را با سر و صورت خاکی و پوتینهای کهنه بشناسیم. بعد از دیدن این عکس، چند خطی که این رزمنده برای فرماندهاش نوشته بود، توجهمان را جلب کرد.
«قربان گرد و خاک سر و صورتت بروم؛ آقا مهدی! دلمان خیلی برای تو تنگ شده؛ قربان چشمان خستهات بروم؛ پلکهایت از خستگی افتاده؛ آقا مهدی بلند شو و سر از دجله یا اقیانوسها در بیاور؛ نمیدانم کجایی؛ ولی خیلی نبودنت را حس میکنیم. تو روح مایی؛ سردار مایی و نمادی از غیرت مردم آذربایجانی.» میزان درباره این عکس نوشت: برای اینکه شناسنامه این عکس را تهیه کنیم با خانم مدرس همسر شهید باکری تماس گرفتیم تا نشانه عکس را دادیم، لبخندی زد و گفت: آقا مهدی که جوان 28 ساله بود در این عکس مثل یک پیرمرد 50 ـ 60 ساله افتاده است.
چند سال پیش در برنامهای فردی که الان به خاطر ندارم، این عکس را به من داد و نام عکاس و موقعیت آن را هم نمیدانم. این عکس تمام خستگی آقا مهدی را بعد از عملیات نشان میدهد؛ معلوم است که 3 ـ 4 شب و روز استراحت نکرده؛ طوری که دیگر چشمهایش از خستگی باز نمیشود. با توجه به زمینه این عکس فکر میکنم منطقه غرب و عملیات حاج عمران باشد.
قاب نوستالژی
بریده جراید؛ تبلیغ جالب نوشابه کانادادرای - دهه 50
قاب تاریخ
تفریح لاکچری خانوادهای مرفه را در یک روز برفی در زمان قاجار میبینید. زمان و فصل این عکس به روزهای گرم امروزمان ارتباطی ندارد اما دیدنش هم خالی از لطف نیست.
قاب مشاهیر 2
اردشیر زاهدی را در کنار شهرآزاد پهلبد، دختر شمس پهلوی میبینید؛ در پشت سر آنها شهباز پهلبد پسر شمس پهلوی هم حضور دارد. داستان ازدواج شمس با فریدون جم را هم که میدانید؛ وقتی که رضا شاه در لحظه آخر تسلیم هوس او میشود و علی قوام را که برای همسری شمس در نظر گرفته بود در لحظه آخر با فریدون جم عوض میکند و اشرف با علی قوام ازدواج میکند.