صحبت از درد است| درباره سریال غربت با روایت دراماتیک زندگی حاشیهنشینان پایتخت
این سریال از قصهگویی صرف عبور کرده و تبدیل به اثری شده که عواقب یک معضل را هشدار میدهد
هفت صبح| چه خوب که دست نگه داشتیم تا یک قسمت دیگر از سریال «غربت» پخش شود. زمان اثر جدید نماوا در نقطه شروع طولانی بود و حجم دادهها و اطلاعاتش بالا. این اتفاق باعث شکلگیری نوعی از بدبینی نسبت به موفقیت «غربت» در ادامه راه شد اما روز گذشته با تماشای قسمت دوم سریال، نظر خیلیها و خود ما تغییر کرد. بالطبع خود سازندگان نیز نمیتوانند منکر ضعفها باشند ولی باید اذعان کرد گامهای «غربت» در رسیدن به هدف اصلی خود اصولی است و تا همین جا تاثیری که باید را گذاشته.
مورد اول| قصه چیست؟
سریال «غربت» قصهای درباره حاشیهنشینان پایتخت است که در جایی به نام غربت زندگی میکنند. در این جغرافیا، هر کدام از آدمها مسئلهای دارند که فعلا داستان برخی پررنگتر بوده. مثل فرهاد با بازی مهدی حسینینیا که گندهلات غربت است. موضوع سرقت از کمیته امداد به سرکردگی محبوبه (آناهیتا درگاهی) و همراهی دیگران نیز ذهن مخاطب را به خود مشغول کرده. آنها میخواهند بعد از سرقت بزرگ از ایران فرار کنند.
مورد دوم| رویکرد چیست؟
ویژگی مهم «غربت» در قسمت دوم، روایت سرراست و بدون لکنت از غربتنشینها است. یعنی قصه اوج و فرود و گرهافکنی و گرهگشایی دارد و مخاطب با یک زندگی خاص و عجیب و تاسفبرانگیز همراه میشود. چه مردی که روی همسر صیغهای خود غیرت دارد و با کتک میخواهد او را همراه سازد و چه دختری که از دست جوان دلباخته عاصی است.
سوای همه این قصهها و خرده داستانها، وجه مهمتر «غربت» همانی است که ابتدا سریال بر آن تاکید میشود: «حاشیهنشینی همواره یکی از معضلات جوامع شهری به حساب میآید که با خود مشکلات بیشماری در حوزه امنیت، اشتغال، مسائل فرهنگی و اجتماعی به بار میآورد و میتواند به عنوان پایگاهی برای تولید آسیبهای اجتماعی مانند قاچاق، سرقت و ... باشد.»
مشابه این هشدار را از کلام جامعهشناسان شنیدهایم و برخی آثار نمایشی نیز به آن اشاره داشتهاند و کیست نداند که حاشیهنشینان استعداد فراوان برای انجام کارهای خلاف دارند و سودجویان در کمین آنها نشستهاند. بنابراین نفوذ دوربین «غربت» در یک زندگی نکبتبار و نمایش عریان پلشتیها اتفاق مهمی است.
چون در خلال یک قصه سرگرمکننده، دست به آسیبشناسی میزند؛ آن هم نه در قالب بیانیه بلکه از طریق بازنمایی وضعیت آدمهایی مفلوک. این معجزه فیلم و سریال است که میتواند با نمایش زشتی، به مخاطب نهیب بزند که مثلا عاقبت اعتیاد چیست. وانگهی اثری چون «غربت» پیامی دلسوزانه به مسئولان دارد تا برای اصلاح معضلات، تلاش بیشتری داشته باشند.
مورد سوم| ساختار چگونه است؟
ریسک بزرگ «غربت» تا اینجا، تمرکز کامل بر روایت زندگی حاشیهنشینان بوده است. شاید در نگاه اول، این حجم از تلخی و نازیبایی نسبتی با اصل اقتصاد هنر نداشته باشد. چون به نظر میرسد مخاطب دوست دارد شمایل زیبای بازیگران و فضاهای دلپذیر و رویایی را به تماشا بنشیند.
«غربت» اما بعد از دو قسمت ثابت کرده که با روایت کوبنده و ساختار مناسب، میتوان پیشفرضها را به هم ریخت. از سوی دیگر، فضاسازی سریال به باور مخاطب مینشیند چون در طراحی و نیز گریم بازیگران، درست عمل شده. با تماشای «غربت» گویی خودمان وارد حاشیه شهر شدهایم و این یک امتیاز مهم ساختاری برای سازندگان است. این سریال در زیرژانر اجتماعی قرار میگیرد که مدتهاست سینما و شبکه خانگی سراغ آن نرفته.
مورد چهارم| سابقه سازندگان
امیر پورکیان نویسنده و کارگردان «غربت» است که پیشتر «ممنوعه» را برای شبکه نمایش خانگی ساخته بود. این دو سریال فضایی کاملا متفاوت از یکدیگر دارند و «غربت» برای پورکیان پرچالشتر بوده است. صادق یاری تهیهکنندگی سریال را برعهده دارد و مهدی یاری تهیهکننده اجرایی و مجری طرح است. «گلشیفته»، «ممنوعه»، «کرگدن»، «سیاوش»، «دیو و ماه پیشونی»، «پسرکشی»، «هشتگ خاله سوسکه» و... آثاری هستند که برادران یاری تولید کردهاند.
ویژگی سریالهای خانگی آنها برخورداری از تنوع است؛ مثلا «گلشیفته» یک سریال فانتزی با رگههای پررنگ کمدی بود و «سیاوش» داستانی اجتماعی داشت. مهدی حسینینیا که هر بار با نقشی متفاوت مخاطب را غافلگیر میکند، در «غربت» تجربهای ویژه به ثبت رسانده و در قسمت دوم قدرت بازیگری خود را به رخ کشید. آناهیتا درگاهی، بهاره کیانافشار، ترلان پروانه، حسین مهری، سوسن پرور و ... نیز در موقعیتی تازه قرار گرفتهاند که در آینده درباره آنها و دیگر بازیگران «غربت» خواهیم نوشت.