زندگی در کنار جسد!
پنج پرونده جنایی از قاتلانی که کنار جنازه مقتول زندگی کردند
هفت صبح| زندگی در کنار جسد مقتول یا گذراندن چند ساعت کنار فردی که مرده است. جرقه این پرونده هم از اینجا آغاز شد که خبر آمد عید امسال مرد سالمند تویسرکانی پنج روز کنار جسد همسرش که فوت کرده بود ماند. همسر متوفی بهدلیل بیسوادی و عدم توانایی استفاده از وسایل ارتباطی مانند تلفن همراه نتوانسته فوت او را به پلیس اطلاع دهد که در نهایت خواهر متوفی برای سرکشی وارد خانه آنها شده و از فوت خواهرش مطلع و موضوع را به پلیس اطلاع داده است.
مورد بعدی هم که چند روز پیش خبری شد، زندگی 11 ماهه یک زن متکدی در کنار جسد متعفن یک مرد در آبادان بود. 21 فروردین ماه اهالی خیابان امام آبادان در تماس تلفنی با ماموران پلیس از بوی تعفن که از خانه مرد تنها منتشر میشد خبر دادند.
ماموران وقتی که وارد خانه شدند با جسد مرد تنها که بوی تعفن از آن بلند شده بود و بدنش نیز کرم زده بود مواجه شدند. مرد به تنهایی درون خانه شیکش زندگی میکرده که تقریبا 11 ماه بود که هیچکس ازخانواده و بستگانش که ساکن استان اصفهان بودند از او خبر نداشتند و گمان میکردند که او از آبادان نقل مکان کرده است. فقط یک پیرزن فقیر که در اطراف خانه این مرد تکدی گری میکرد در ماههای گذشته به خانه این مرد تنها رفت و آمد داشت.
پیرزن گفت: «چند وقتی است به دلیل نداشتن جا و مکان، این فرد در زمان حیاتش به من جا ومکان برای زندگی داده بود و زمانی که فوت کرد از ترس اینکه خانوادهاش خانه را بفروشند و آواره خیابان نشوم مرگ او را به کسی اطلاع ندادم و 11ماه با جسد او درون خانه زندگی کردم و هرکس از بوی تعفنی که از خانه بیرون میآمد چیزی میپرسید ادعا میکردم که موش درون خانه مرده است.»
حالا این گزارش درباره پرونده قاتلانی است که با جسد مقتول زندگی کردهاند.
یک سال زندگی زن شیرازی با جسد مومیایی شوهر
مرداد سال 99 این خبر غوغا کرد. زن 43 ساله اهل شیراز، مرتکب قتل شوهر 45 سالهاش شده و بعد جسد او را با نمک و پارچه و به قول خودش کمی تحقیق در اینترنت مومیایی کرده و زیر تختخواب در خانه ویلاییشان پنهان میکند.
زن همسر دوم مرد بود. مرد از همسر اولش پسری داشته و جدا میشود. چند وقتی که از مرد خبری نبوده خواهرش نگران شده و ماجرای مفقودی او را به ماموران اطلاع میدهد. پسر مرد هم میگوید به همسر دوم پدرش مشکوک است چون همیشه با هم درگیری داشتند.
در این میان زن هم حرفهای ضد و نقیضی زده و چند وقت بعد از مفقودی مرد، مجدد ازدواج میکند تا اینکه در جریان بازپرسیها برای پیگیری مفقودی مرد، بعد از یک سال همسر دوم او به قتل و پنهان کردن جسد شوهرش اعتراف میکند.
این زن گفت: همسرم به مخدر شیشه اعتیاد داشت و من با این قضیه مشکل داشتم. یکی از شبهای مرداد سال 99 بود که او بهدلیل مصرف زیاد مواد بدحال شد و چون از دست او عصبانی بودم، مقداری قرص را در آب حل کردم و به او خوراندم و صبح که بیدار شدم، فهمیدم که همسرم فوت شده است. چون خیلی ترسیده بودم و از طرفی نمیدانستم با جسد شوهرم چه کنم، تصمیم گرفتم همانجا دفنش کنم. مقداری نمک و پارچه آوردم و جسد را مومیایی کردم. بعد تختخوابمان را کنار زدم و شروع به کندن زمین کردم. چون خانهمان ویلایی است، کسی متوجه ماجرا نشد و بعد جسد مومیایی شده شوهرم را همانجا و زیر تختخواب دفن کردم و رویش را پوشاندم.
مدتی بعد، وقتی احساس کردم که دیگر پلیس پیگیر ماجرا نیست، با فرد دیگری ازدواج کردم و این در حالی بود که روی همان تختخوابی که شوهرم کمی پایینترش دفن شده بود، استراحت میکردیم. البته شوهر زن هم بازداشت شد که مشخص شد اصلا از ماجرا خبر نداشته و وقتی فهمیده یک سال روی تختخوابی استراحت میکرده که زیرش جسد دفن بوده خیلی هم میترسد. این زن در زندان است.
۳ ماه زندگی در کنار جسد دفن شده!
بهمن سال 1393 بود که خبر آمد زن جوانی که همسرش را به قتل رسانده، در حالی برای گمراه کردن پلیس ماجرای گم شدن وی را گزارش کرده بود که حدود ۳ ماه در کنار جسد دفن شده شوهرش زندگی میکرد! زن 30 ساله مربی ایروبیک در مشهد دارای دو فرزند بود.
چندی قبل از همسرش به دلیل اختلافات طلاق گرفته اما برای فرزندانش دوباره رجوع میکند. یک شب در ماشین باز همسرش او را کتک میزند. زن هم عصبانی شده آخر شب در چایی شوهرش قرصهای خوابآور میریزد.
نیمه شب که مرد بیحال میشود به شوهرش ضربات چاقو میزند و برای اطمینان از مرگش شالی هم دور گردنش میپیچد تا خفه شود. بعد هم جسد را روی پلاستیکی بزرگ گذاشته دور از چشم بچهها داخل زیرزمین کشانده و زمین را حفر کرده و جسد شوهر را چال میکند. سه ماه اجازه نمیدهد فرزندانش به زیرزمین نزدیک شوند. در نهایت در حالی خودش پیگیر مفقودی شوهرش بود ماموران به او مظنون شده و به قتل اعتراف میکند و سه ماه با جنازه شوهرش زندگی میکرده است.
سه روز زندگی پدر با جسد پسر!
خواهر پسر جوان به پلیس مراجعه کرده و خبر مفقود شدن برادرش را میدهد.ماجرا به مرداد 1402 بازمیگردد. زن از اختلاف پدر و برادرش هم سخن میگوید. تا اینکه سرنخها به خانه ویلایی پدر در ساوجبلاغ میرسد. مفقودی در تیرماه سال قبل رخ داده و قتل 13 ماه بعد افشا میشود. پدر اعتراف کرده و میگوید سه روز با جسد پسرش زندگی کرده است.
او در اعترافاتش گفت: من یک خانه ویلایی در ساوجبلاغ دارم که پسرم قرار بود بخشی از آنجا را تبدیل به مغازه کند. او قبلا یک مغازه آرایشگری در تهران داشت اما چون معتاد شد، کارش را تعطیل کرد. شیشه و گل میکشید. مدام با هم بر سر این موضوع درگیری داشتیم و خیلی تلاش کردم تا ترکش بدهم اما نشد. تصمیم گرفتم برایش کاسبی راه بیندازم تا شاید مواد را کنار بگذارد.
روز حادثه او به ساوجبلاغ آمد تا با هم درباره شرایط کاری صحبت کنیم اما جر و بحثمان شد. به او گفتم باید درست کار کنی و مواد را کنار بگذاری. او عصبانی شد و فحاشی کرد. درگیریمان که بالا گرفت او هلم داد و من هم که بهشدت عصبانی بودم او ر ا هل دادم.
چون روی راه پلهها و در پاگرد ایستاده بودیم، او تعادلش را از دست داد و از پلهها افتاد. وقتی بالای سرش رفتم متوجه شدم که او سرش بهشدت با زمین برخورد کرده و جان باخته است.
3روز تمام در خانه ویلایی ماندم و با جسد پسرم زندگی کردم. 3روز تمام نتوانستم بخوابم و بالای سر جسد پسرم اشک ریختم. روز سوم احساس کردم جسد بوی تعفن گرفته است و تصمیم گرفتم آن را بیرون ببرم اما هرچه تلاش کردم نتوانستم آن را تکان بدهم.جسد را مثله کرده و در کیسه زباله در سطل انداختم.
جسد خانه وحشت!
این پرونده را دیگر همه دربارهاش میدانند. ماجرای خانه وحشت در خیابان کمیل. مردی که خودش را مامور قلابی جا زده دختران فراری یا مسافران زن راهآهن را به بهانه جا دادن و کرایه ارزان اتاق به خانهاش سمت کمیل میکشاند و دو دختر را ماموران با وضعی آشفته در این خانه پیدا کردند.
خواهر این مرد هم با او زندگی میکرد. اما ماجرا از جایی آغاز شد که آذر 1400 ماموران به خانه سعید 33 ساله تحت عنوان مالخر مواد مسروقه رفتند و در آنجا با دو دختر محبوس با وضعی آشفته روبهرو شدند. در حمام آن خانه کوچک جسدی هم بود که با کیسههای زیاد زباله پیچیده شده بود. حدود چهارماه از مرگ مقتول که یک دختر بود میگذشت.
طبق گفته دختران محبوس در خانه سعید، دختر اهل مشهد بوده و حین فرار به دست سعید کشته شده است. در این چهارماه هم جسد در حمام بوده و دچار فساد نعشی شده بود. هرروز سعید یک کیسه دور جسد میکشیده تا بوی تعفن درنیاید و عود روشن میکرده است! این دختران همراه با خواهر سعید،برادرش و خود قاتل در کنار این جسد چهارماه زندگی کرده بودند!
جسد دختر 6 ساله در یخچال
۲ آبان ماه سال 1401 در حالی که مأموران مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری یک فروشنده مواد مخدر به خانهاش واقع در شهرک علائین شهرری مراجعه کردند، این فرد از خانه فرار کرد اما در یخچال خانهاش جسد طفل خردسالی کشف شد و این در حالی بود که شواهد ابتدایی حکایت از این داشت که مدت زمان زیادی از قتل گذشته است.بعد از یک ماه مرد موادفروش به همراه مادر دختربچه داخل یخچال یعنی باران دستگیر شدند.
مادر در اعترافاتش گفت: در خانههای مردم کار نظافت انجام میدادم. آن شب هم حالم خوب نبود و خسته بودم.مردی که با او زندگی میکردم با ماشینش کار میکرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه میگرفت، میگفت با من بازی کن، موادمخدر مصرف کردم. بهانهگیری باران کلافهام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمیکردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمیکشد. خیلی شوکه شده بودم و یک روز کامل بالای سرش نشستم. بعد از افشین خواستم جسد را داخل یخچال بگذارد تا در موقعیت مناسب دفنش کنیم.
مادر باران هشت ماه جسد فرزندش را داخل یخچال گذاشته بود و جلوی در یخچال میخوابید!