مشت مرگبار به خاطر زن عمو
خودم شنیدم که حتی در تماس تلفنی هم قرار دعوا گذاشتند. متهم دروغ میگوید
هفت صبح| شهریور ماه سال قبل اهالی یکی از محلههای تهران شاهد درگیری مرگباری بودند که میان دو نفر از اهالی محل به نامهای صادق و مازیار درگرفت. در این درگیری صادق 52 ساله بر اثر ضربهای که مازیار با دست به او وارد کرد تعادلش را از دست داد و به زمین خورد.
اصابت سر صادق با جدول کنار خیابان سبب شد خون از سر و صورتش جاری شود و همان موقع بود که فرزند صادق که خانهشان همان نزدیکی بود سر رسید. در ادامه امدادگران اورژانس از راه رسیدند و صادق را به بیمارستان منتقل کردند. صادق که از ناحیه مغز آسیب جدی دیده بود تحت معالجه و درمان قرار گرفت اما شدت ضربه وارد شده به حدی زیاد بود که مقتول دچار مننژیت مغزی شده و پس از اینکه حدود ده روز با مرگ دست و پنجه نرم کرد سرانجام جان خود را از دست داد.
به این ترتیب رسیدگی به پرونده با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان بهارلو در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و نخستین کسانی که تحت تحقیقات قرار گرفتند همان اهالی محل بودند که درگیری منجر به قتل را دیدند.
شاهدان عینی چه گفتند؟
یکی از شاهدان عینی ماجرا در نخستین اظهارات خود به ماموران گفت:«من همیشه موقع ظهر مغازه خود را تعطیل میکنم و برای استراحت چند ساعتی به خانه میروم. روز حادثه هم در حال رفتن به خانه بودم که از دور دیدم صادق با جوانی به نام مازیار درگیر شده بودند. ناگهان صادق با دست ضربهای به صورت صادق زد که او نقش زمین شد. من فقط دیدم که همه جا پر از خون شد و همان موقع پسر صادق از راه رسید و با مازیار درگیر شدند.»
یکی دیگر از شاهدان نیز گفته بود که مازیار را دیده که به صورت صادق مشت کوبیده و بعد صادق زمین خورده. او در ادامه گفته بود:«متهم آمده بود بالاخواه زن عمویش دربیاید.» در حالی که تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران برای یافتن ردی از عامل جنایت ادامه داشت، رد متهم در یکی از شهرهای شمال کشور زده شد و بالاخره در دام قانون افتاد.
اظهارات ابتدایی
متهم در برخورد اولیه با ماموران جنایی در شرح ماجرا گفت:«روز حادثه من در حال گذر از خیابان بودم که با صادق شانه به شانه شدیم.ما قبلا چند بار با همدیگر درگیری داشتیم و برخوردآن روز باعث شد در حالی که من میخواستم عبور کنم؛ صادق بار دیگر فحاشی به من را آغاز کند و حرفهای قبل را از سر گرفت.
من با دست راست به زیر چانهاش ضربهای زدم که او را از خودم دور کنم و رد کارم بروم اما ناگهان تعادل او بر هم خورد و زمین خورد.من فورا سر او را روی پایم گذاشتم و یک رهگذر در همان حال کمی آب دستم داد که روی صورت صادق ریختم.همان موقع پسر صادق سر رسید و او هم به من فحاشی کرد.»
متهم 44 ساله در مورد سابقه درگیری با صادق گفت:«صادق با عمو و زن عموی من درگیری و اختلاف داشت.عموی من متوجه رابطه او با زن خود شده و از او شکایت کرده بود.در جریان این اختلاف صادق برای همه اعضای خانواده ما دردسر درست میکرد و حرفهایی را به دروغ از اهالی خانواده به همدیگر میرساند. او به برخی از آشنایان ما گفته بود که زن عمویم به نام شیرین را صیغه کرده با اینکه شیرین شوهر داشت و شوهر او عموی من بود. حتی شایعه کرده بود که پسر کوچک عمویم از عموی من نیست و فرزند فرد دیگری است.»
متهم ادامه داد:«عمویم متوجه شده بود که صادق تعدادی عکس و فیلم از شیرین در گوشی خود دارد که تهدید به انتشار آنها کرده بود. شیرین نیز میگفت صادق گوشیاش را سرقت کرده و به گالری گوشی دست پیدا کرده است. من در این درگیری دخالتی نمیکردم ولی صادق در تماسهای مکرر به خانواده من فحاشی میکرد و برایم مزاحمت درست میکرد.حتی چند وقت پیش که برای کار به عراق رفته بودم آنجا هم دست از سرم برنمیداشت و باز هم در فضای مجازی به من اهانت میکرد. روز حادثه من او را اتفاقی دیدم که منجر به درگیری شد اما ضربه من مرگبار نبود.»
در بررسیهای بعدی مشخص شد که صادق با شیرین ارتباط عاطفی داشته و در محتویات تلفن همراه مقتول رد این روابط وجود داشت.با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست از شعبه اول دادسرای جنایی تهران توسط بازپرس محسن اختیاری، پرونده برای رسیدگی به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
ولی دم چه گفت؟
در ابتدای جلسه رسیدگی، چهار پسر صادق به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص قاتل پدرشان را کردند.سپس یکی از آنها که در صحنه درگیری متهم و مقتول حضور پیدا کرده بود توضیحاتی به دادگاه ارائه داده و اظهار داشت:«متهم و وکیلش در مراحل تحقیقات دادسرا اظهار کردهاند که پدر من بیماری زمینهای داشته و تنها ضربه متهم عامل مرگ پدرم نبوده است.در این مورد باید بگویم که پدرم چند ماه قبل عمل فتق انجام داد و قبل از آن جراحی چکاپ کامل کرد. نتیجه آن آزمایشات که برای جراحی لازم بود و سلامتی پدرم را تائید میکرد در اختیار ماست که به دادگاه تقدیم میکنم.»
ولی دم افزود:«یکی دیگر از ادعاهای مازیار در تحقیقات این بوده که آثار شکافتگی روی سر پدرم به خاطر قمه زنی در مراسم عزاداری امام حسین بوده و به ضربه وارد شده از سوی او ربطی ندارد. برای اثبات این ادعا نیز فیلم قمه زنی پدرم را ضمیمه پرونده کردهاند. در این مورد نیز باید بگویم که در آخرین محرم که پدرم زنده بود به دلیل انجام کاشت مو نتوانست قمه بزند و پزشکش به او اجازه این کار را نداده بود.فیلم ارائه شده مربوط به سالهای قبل است که پدرم کچل بوده و با همین نشانه قدیمی بودن فیلم قابل اثبات است، بنابراین آثار شکافتگی تازه ایجاد شده روی سر پدرم نمیتواند به قمه زنی چند سال قبل مربوط باشد.»
فرزند مقتول ادامه داد:«مازیار چندین سال قبل از محله ما اسبابکشی کرده بود و اینکه ادعا میکند اتفاقی پدرم را در کوچه دیده و در حال گذر بوده دروغ است. پیامکهای رد و بدل شده میان او و پدرم حکایت از قرار دعوا دارد و مازیار از محل کارش که در بازار آهن بود به محله ما آمده بود تا با پدرم دعوا کند. پیامکهای آنها نیز به دادگاه ارائه میشود.
همچنین مازیار مدتی قبل در واتساپ با شماره فیک پدرم را به قتل و اسیدپاشی و آتش زدن خودرو تهدید کرده و گفته بود چرا برای شیرین مشکل درست کردی.حالا دروغ میگوید که در اختلاف عمو و زن عمویش دخالت نداشته است. پدرم با عموی مازیار اختلاف داشت و هر دو از همدیگر شکایت کرده بودند. این موضوع به مازیار ربطی نداشت و با دخالتهای بیجای خود کار را به اینجا کشید.»
پسر صادق در آخر گفت:«مازیار میگوید فقط یک ضربه به پدرم زده اما فک و گونه پدرم تا انتهای جمجمه آثار شکستگی داشت. زمانی که من به صحنه رسیدم مازیار شوکه از ضربه مرگبار منتظر فرصت برای فرار بود. من در آن لحظات حواسم پرت احوال پدرم و انتقال او به بیمارستان شد. برای همین نفهمیدم مازیار چطور فرار کرد.»
دفاعیات متهم
سپس نوبت به مازیار رسید که از خود دفاع کند و گفت:«روز حادثه باز هم صادق با من تماس گرفت و گفت تو دنبال کارهای شیرین هستی؟من گفتم در جریان این ماجرا نیستم و موضوع به من ربطی ندارد اما او باز شروع به فحاشی کرد و بین ما مشاحره درگرفت.بعد از آن تماس من در پیامک به او ساعت تمام شدن کارم را گفتم اما این به معنی قرار دعوا نبود.
خانه مادر من از سی سال قبل در آن محله است و من آن روز برای دیدار با مادرم آن محل رفته بودم که اتفاقی صادق را دیدم.او مست بود و وقتی او را هل دادم تعادلش بر هم خورد و نقش زمین شد.من هیچ اختلافی با صادق نداشتم و انگیزهای برای درگیری با او نداشتم.مشکل او با شیرین و عمویم نیز به خودشان مربوط میشد.»
در این قسمت از صحبتهای متهم، بار دیگر پسر صادق گفت:«صبح آن روز وقتی پدرم با مازیار تلفنی حرف میزد در خانه کنار من بود و خودم شنیدم که حتی در تماس تلفنی هم قرار دعوا گذاشتند. متهم دروغ میگوید.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.