کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۳۸۶۸
تاریخ خبر:

روایت هولناک قتل دو دانشجو بعد از مصرف ماشروم

 روایت هولناک قتل دو دانشجو بعد از مصرف ماشروم

متهم قتل دختر جوان را برعهده گرفت اما گفت پسر دانشجو را من نکشتم

روزنامه هفت صبح| رسیدگی به قتل دختر و پسر جوان دانشجوی رشته برنامه‌نویسی در خانه‌ای واقع در محله جنت‌آباد تهران، ظهر روز 23 بهمن ماه امسال در دستور کار امیرحسین علیمردان، بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.

 

در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد که پنج جوان دانشجو که گیمر هم بودند؛ از چند روز قبل خانه‌ای را برای یک هفته اجاره کرده تا در این مدت آنجا با هم بازی طراحی کنند. در یکی از همین شب‌ها آنها جشن تولدی برای یکی از دانشجویان گرفتند که مقتول یک شمشیر و چند چاقوی کوچک به دوست خود هدیه داد ؛

 

چراکه دوست‌شان عاشق یکی از باز‌ی‌های کامپیوتری با این مضمون بود. شب حادثه آن پنج نفر اقدام به مصرف مخدر ماشروم کردند که همین باعث شد توهم زده و با هم درگیر شوند که در جریان درگیری یک دختر 20ساله و پسری 21 ساله به قتل رسیدند.


 کشف جسد دو جوان در خانه جنت‌آباد 
در حالی که دو دختر دانشجو قبل از وقوع جنایت به خاطر ترس از جمع دوستان خود جدا شده بودند؛ بعد از اینکه از اتفاق هولناک برای دوستان خود با خبر شدند موضوع را به پلیس اطلاع دادند. در همین حال پیکر نیمه جان پسر جوان که او نیز به شدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد

 

و این پسر بعد از انجام اقدامات درمانی تحت بازجویی قرار گرفت. متهم در برخورد ابتدایی با بازپرس جنایی به قتل دختر دانشجو به نام محیا اعتراف کرد اما ادعا کرد قتل پسر جوان کار او نبوده و محیا قبل از قتل آن پسر را کشته است.


در ادامه این گزارش جزئیات این ماجرا را در گفت‌وگوی خبرنگار ما با متهم پرونده بخوانید.

 

من فقط یک نفر را کشتم!


چند وقت بود با مقتولان آشنا شده بودی؟
مدت زیادی از آشنایی ما نمی‌گذشت. ما همگی دانشجو بودیم البته در یک دانشگاه درس نمی‌خواندیم و در جریان طراحی بازی با همدیگر آشنا شده بودیم.


چه شد که در یک خانه با هم جمع شدید؟
می‌خواستیم بازی طراحی کنیم. بچه‌ها هر کدام از  یک شهرستان بودند. فقط یکی از دخترها خانه‌اش در تهران بود. برای همین جایی نداشتیم تا بتوانیم چند روزی کنار هم باشیم و بازی‌مان را طراحی کنیم.


از شب حادثه بگو. چه شد که کار به چنین جنایتی کشید؟ 
آن شب ما تصمیم گرفتیم مخدر ماشروم مصرف کنیم. می‌خواستیم یک‌بار مصرف این ماده را تجربه کنیم اما من و محیا و رامین در مصرف ماشروم یا همان قارچ سیاه افراط کردیم. ساعتی بعد از مصرف مخدر بود که محیا شروع کرد به خندیدن! بی‌دلیل و بی‌وقفه می‌خندید و خنده‌هایش رامین را عصبی کرده بود. می‌گفت نخند! انگار محیا توهم دیداری و شنیداری داشت.


از کجا می‌فهمیدی توهم دیداری دارد؟چیزی می‌گفت؟ 
محیا هم می‌گفت صداهایتان عجیب و غریب شده است. در آن لحظات فاز او خوشحالی بود اما من فاز غم داشتم. در حال خودم آهنگ گوش می‌دادم و دلم می‌خواست صدای باران در گوشم باشد تا آرامش بگیرم. هر لحظه اثرات مخدر بدتر می‌شد تا حدی که تشخیص واقعیت از توهم برایم سخت شده بود و با مشقت می‌توانستم تشخیص دهم وقایعی که رخ می‌دهد واقعی است یا نه!


بعد چه شد؟ 
محیا مدام یک عبارت را تکرار می‌کرد. مثلا چندین بار پشت سر هم می‌گفت ساعت چند است؟ رامین هم روی فاز عصبانیت بود و سرش داد می‌زد و می‌گفت آرام باش.یکدفعه رامین از اتاق با عصبانیت بیرون آمد و پایش روی عینک محیا رفت.

 

محیا جیغ کشید و گفت چه کار می‌کنی؟ درست از زمانی که محیا جیغ کشید حال رامین خیلی بدتر شد. عصبانیتش به حدی زیاد شده بود که دیگر آرام و قرار نگرفت. از همان موقع بود که دو دختر دیگر که با ما بودند ترسیدند.


همان موقع از خانه بیرون رفتند؟ 
می‌خواستند بروند اما محیا مانع آنها می‌شد. می‌گفت به پلیس چیزی نگویید. محیا دختر خوب و نجیبی بود. به گمانم از ترس آبرویش نمی‌خواست آنها بیرون بروند.


از چه رفتارهایی می‌ترسیدند؟
رامین تلو تلو می‌خورد و حالت چشمانش عوض شده بود. خیره به نقطه‌ای نامعلوم نگاه می‌کرد و یکدفعه شروع کرد با عصبانیت لباس‌های خود را پاره کرد. فریاد می‌زد و لباس‌هایش را می‌درید. بعد که عریان شد دخترها خیلی ترسیدند.


تو چه کردی؟ 
من دستش را کشیدم و او را به چارچوب در چسباندم. می‌گفتم چه کار می‌کنی؟و نامش را به او می‌گفتم تا شاید هوشیار شود اما نمی‌توانستم زیاد تلاش کنم چون خودم هم چندان هوشیار نبودم. یکدفعه رامین سمت محیا رفت و می‌خواست به او تجاوز کند.

 

محیا جیغ می‌کشید و دو دختر از ترس گریه می‌کردند. من به زور توانستم رامین را از محیا جدا کنم. وقتی از اتاق بیرون آمدم دو دختر رفته بودند. همان موقع محیا با لگد محکم به شکم رامین ضربه‌ای زد و او از عصبانیت به حالت جنون رسیده بود. شروع کرد به شکستن وسایل.


این حال او باعث نشد تو هم عصبانی شوی؟
نه من حالت عرفانی داشتم! احساس می‌کردم به مقام خیلی بالا از آگاهی رسیده‌ام. فکر می‌کردم همه چیز را در مورد زندگی می‌دانم. رامین از عصبانیت حتی تلویزیون را برداشت و می‌خواست به سر محیا بکوید اما من با خونسردی در آشپزخانه ایستاده بودم.

 

رامین به آشپزخانه آمد و از پشت یخچال یک دسته تی برداشت تا من را هم بزند که من هلش دادم. از عصبانیت نفس نفس زد و به اتاق برگشت. وقتی رفت من حس کردم اینقدر آگاهی‌ام بالاست که زندگی برایم پست و ناچیز است.

 

من هم مقداری از وسایل داخل کابینت را شکستم تا با خرده شیشه‌ها رگم را بزنم و خودم را از زندگی پست خلاص کنم. چند زخم هم به خودم زدم اما درد داشت. یکدفعه صدایی شنیدم. بیرون رفتم و دیدم شمشیر در دست محیاست. صدایی که شنیدم صدای افتادن رامین بود. دستش قلم شده بود و غرق در خون بود!


شمشیر را از کجا آورده بود؟ 
رامین آن را به همراه چند چاقوی طلایی کوچک برای تولد من خریده بود.


چرا شمشیر را از محیا نگرفتی؟ 
شوکه شدم. یکی از چاقوهای طلایی ریز را از زیر کاناپه برداشتم و در دستم گرفتم اما روی کاناپه نشستم و فقط محیا را نگاه می‌کردم. او یک ضربه هم به گردن رامین زد بعد سراغ من آمد.گفت دستت را بده. به حدی شوکه بودم که دستم را به او دادم. ضربه‌ای به دستم زد و می‌خواست من را هم بکشد. اول هیچ مقاومتی نکردم اما یکدفعه از جایم بلند شدم و چاقو را در گردن محیا فرو کردم.


یعنی تو فقط قتل محیا را قبول داری؟ 
بله من رامین را نکشتم. قتل رامین کار محیا بود.
 

چرا روی دیوار با چاقو حرف انگلیسی اس را نوشتی؟
به خاطر زخم‌هایی که با شیشه به خودم زدم و به خاطر ضربات محیا خونریزی داشتم. فکر می‌کردم می‌میرم. دیدم محیا روی زمین افتاده و می‌خواستم قبل از مرگم معذرت خواهی کنم. داشتم روی دیوار می نوشتم «surry»! اما توان نوشتن نداشتم.

تصمیم گرفتم موضوع را به یکی از دوستانمان یعنی همان دختری که از خانه رفته بود بگویم. به اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم. در پیام نوشتم من یک کاری کردم اما حتی نتوانستم آن پیام را ارسال کنم و دیگر چیزی یادم نیست. بیهوش شدم و چند روز بعد در بیمارستان به هوش آمدم.
 

  بنابراین گزارش رسیدگی به این موضوع تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران قرار دارد.

 

کدخبر: ۵۵۳۸۶۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر