معمای ناپدید شدن کارگر مبلسازی در یافتآباد
مرد سابقهدار مظنون به قتل جوان گمشده تحت بازجویی قرار گرفت
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| اواسط شهریور ماه امسال رسیدگی به پرونده مفقود شدن ناگهانی جوانی 25 ساله به نام حمید در منطقه یافتآباد تهران با اعلام از سوی خانوادهاش در دستور کار پلیس قرار گرفت.
خانواده حمید در نخستین اظهارات خود گفتند:«حمید در مغازه مبل فروشی داییاش کار میکرد و شب حادثه مثل همیشه در ساعت تعطیلی مغازه راهی خانه شد اما وقتی سر ساعت مقرر به خانه نرسید و موبایلش را هم جواب نداد نگران او شدیم. سابقه ندارد که او جایی برود و به ما خبری ندهد.»
ردیابی موبایل پسر گمشده
در حالی که تلاش برای یافتن ردی از حمید آغاز شده بود دایی او به پلیس اعلام کرد که موبایل حمید روشن بوده و وقتی او بارها تماس گرفته بالاخره مرد جوانی پاسخ داده است. این مرد به خانواده حمید گفته بود گوشی او را پیدا کرده است.
در همین حال ماموران با طرحریزی نقشهای این مرد جوان به نام سهراب را سر قراری با خانواده حمید کشانده و دستگیرش کردند. به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار محمدمهدی براعه، بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.
در اولین تحقیقات مشخص شد که سهراب 18 فقره سابقه ضایعات و سرقت لوازم خودرو دارد. از خانه سهراب گوشی حمید کشف شد که همسر مظنون در برخورد ابتدایی با پلیس گفت گوشی را از محلهای در دماوند پیدا کردهاند در حالی که سهراب به پلیس گفته بود گوشی را از گرمسار کشف کرده است.
حرفهای متناقض مرد مظنون به قتل
سهراب در ابتدا اذعان داشت که گوشی را از کنار یک جسد پیدا کرده است:«جسدی در کنار لولههای گاز گرمسار رها شده بود که نیمی از آن توسط حیوانات خورده شده بود. من برای سرقت شیر آتشنشانی به آنجا رفته بودم که چشمم به جسد افتاد و از جیب پشت شلوارش گوشی را برداشتم.»
زمانی که ماموران از سهراب خواستند آنها را به محل رها شدن جسد ببرد، آدرسی در حوالی گرمسار داد که به دلیل وجود سنگلاخ امکان عبور ماشین نبود و حدود 4 کیلومتر پیادهروی داشت اما وقتی به آن مکان رسیدند جسدی در آنجا وجود نداشت بنابراین سهراب حرف خودش را عوض کرد و اینبار گفت:«من جسدی ندیدم و گوشی را از زیر لوله گاز برداشتم.
میخواستم آن را به دست صاحبش برسانم.» ماموران در گزارش خود به بازپرس جنایی اعلام کردند با توجه به اینکه در این محل پوشش گیاهی وجود ندارد احتمال اینکه گوشی چند ساعتی زیر آفتاب سالم بماند وجود ندارد اما گوشی حمید سالم است.
در ادامه تحقیقات خودروی تیبای سهراب تحت بررسی قرار گرفت و چند قطره خون در آن کشف شد که دستور انجام آزمایش روی آن داده شد تا مشخص شود این خون متعلق به چه کسی است. به این ترتیب روز گذشته متهم در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت اما همچنان منکر قتل است. در ادامه این گزارش گفتوگوی خبرنگار هفتصبح با متهم پرونده را بخوانید.
من فقط دزدم نه قاتل!
چند سال داری؟
35 سال.البته 35 سالی که نیمی از آن را در زندان بودم!
گوشی را از کجا پیدا کردی؟
قبلا هم گفته بودم گوشی را از زیر لولههای گاز پیدا کرده بودم.
چرا آنجا بودی؟
من راننده تاکسی اینترنتی بودم. آن روز یک مسافر برای گرمسار به تورم خورد. اما برای برگشت هیچ مسافری وجود نداشت. نه به تهران مسافر بود و نه به فیروزکوه، نه به سمنان. برای همین تصمیم گرفتم آن حوالی چرخی بزنم و شیر آتشنشانی پیدا کرده و سرقت کنم.
اما در آن منطقه صعبالعبور بیابانی که پا گذاشته بودی اصلا شیر آتشنشانی وجود نداشت!
من فکر کردم شاید باشد!
تو دارای سوابق متعدد کیفری هستی چطور توانستی به عنوان راننده در شرکت تاکسی اینترنتی ثبتنام کنی؟
آن زمان که من ثبتنام کردم هنوز تاییدیه سوءسابقه نمیخواستند.
بررسیهای پلیسی نشان میدهد تو از یک ماه قبل از مفقودی حمید هیچ مسافری سوار نکردی!
بله اشتباه گفتم که مسافر داشتم. به گرمسار رفتم شاید مسافر پیدا کنم.
چند روز قبل از گم شدن حمید هم یکبار به گرمسار رفتی.علت آن چه بود؟
رفته بودم شیر آتشنشانی سرقت کنم.
چرا در خودروی تو قطرات خون ریخته شده بود؟
چند روز قبل از اینکه دستگیر شوم خون دماغ شده بودم.
اما این خون زیر صندلی عقب خودرو بود!
آن خون به خاطر این بود که چند روز قبل از حادثه با خانواده به شمال رفته بودیم و مقداری گوشت و مرغ خریدیم که تا رسیدن به مقصد زیاد در ماشین ماند و خونابه از زیر کیسه خارج شد.
چرا همسرت به ماموران گفت که گوشی را در دماوند پیدا کردهاید؟
شاید اشتباه کرده است.
از تماست با خانواده حمید بگو.
من وقتی گوشی را پیدا کردم تصمیم گرفتم آن را سرقت کنم.من با 18 بار سابقه سرقت؛اگر مال مفت ببینم و از آن بگذرم عجیب است! اما بعد پشیمان شدم و میخواستم هر طور شده گوشی را به صاحبش برگردانم برای همین نزد یک تعمیرکار موبایل رفته و از او خواستم قفل گوشی را باز کنم که نشد. بعد سیمکارت را در آورده و در گوشی خودم انداختم که سه شماره روی آن سیو بود.به یکی از آنها زنگ زدم و پدر حمید گوشی را برداشت.
اما دایی حمید گفته که او با تو تماس گرفته و بعد از بارها تماس ناموفق بالاخره جواب دادی.بعد از آن هم از قرار ملاقات با این خانواده طفره میرفتی!
اصلا اینطور نیست.گوشی دست من بود و روشن هم بود اما تا چند روز هیچکس با آن تماسی نگرفت.
چرا ابتدا گفتی گوشی را از کنار یک جسد پیدا کردی اما بعدا حرفت را عوض کردی؟
من فکر میکردم اگر بگویم گوشی را از کنار جسد برداشتهام اتهام سرقت به من نمیخورد و زود آزاد میشوم.اگر میدانستم که صاحب این گوشی گم شده است اصلا چنین حرفی نمیزدم.
فکر نکردی جسد پیدا میشود و خیلی زود دروغت رو میشود؟
فکر میکردم اگر به آن محل برویم به پلیس میگویم که جسد توسط حیوانات به سمت رودخانه کشیده شده و آب آن را برده است!
بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن راز ماجرا در دستور کار تیم جنایی قرار دارد.