زنجیره پیروزی راستگراها، زنجیره بیم و ترس
آیا باید از ظهور چهرههای راستگرا در راس امور کشورهای اروپایی ترسید؟
هفت صبح| اگر امروز به کل قاره اروپا، از شمال تا جنوب و شرق تا غرب نگاه کنید، خواهید دید که احزاب راست افراطی با شعارهای گوناگون - ملیگرایی نوستالژیک، ملیگرایی عوامگرایانه، محافظهکاری دوآتشه با ریشههای فاشیستی و گرایشهای دیگر- از بازگشت چشمگیر خود به صحنه سیاسی به وجد آمدهاند.
تابوهای گذشته که به جنگ ویرانگر اروپا با نازیها و فاشیستها در قرن بیستم باز میگشت، به تدریج در حال رنگ باختن است. بعد از جنگ، اکثریت رایدهندگان باور داشتند که دیگر هرگز نباید به راست افراطی رای داد و سیاستمداران احزاب اصلی هم از همکاری با گروههای راست تندرو خودداری میکردند. سال ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که در وین زندگی میکردم، حزب اصلی راست میانه اتریش تن به ائتلاف با «حزب آزادی» از جریان راست افراطی داد. در آن زمان کار به جایی رسید که اتحادیه اروپا وین را با تحریمهای دیپلماتیک تنبیه کرد.
بیایید سری به اروپای امروز بزنیم. نخستوزیر ایتالیا، سومین اقتصاد بزرگ اتحادیه، جورجیا ملونی، رهبر حزبی با ریشههای نئو فاشیستی است. در فنلاند هم بعد از سه ماه مذاکره ملیگرایان افراطی اخیرا به دولت ائتلافی پیوستند. در سوئد حزب به شدت ضد مهاجرت و ضد تکثر فرهنگی «دموکراتهای سوئد» دومین حزب بزرگ پارلمان شده و در حال تدارک ائتلافی از راستگراها برای تشکیل دولت در آینده است.
در یونان به تازگی سه حزب راست افراطی توانستند کرسیهای کافی برای ورود به پارلمان را به دست بیاورند. همزمان در اسپانیا، حزب ملیگرا و جنجالی وکس -اولین حزب راست افراطی موفق از زمان مرگ دیکتاتور فاشیست، فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵- توانست در انتخابات منطقهای به مراتب بهتر از پیشبینیها رای بیاورد.
در لهستان و مجارستان هم دولتهایی به رهبری احزاب فوق محافظهکار و متمایل به دیکتاتوری سر کار هستند. این فهرست همینطور ادامه پیدا میکند. حتی آلمان را هم شامل میشود که هنوز حساسیت زیادی نسبت گذشته فاشیستی خود دارد. دو روز پیش هم راستگراها توانستند در دور اول انتخابات پارلمان به پیروزی برسند و این پیروزی برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون رخ داده است.
جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا پس از پیشتازی راستگرایان در دور نخست انتخابات فرانسه گفت: «تلاشها برای شیطانسازی از راست افراطی دیگر اثر خود را از دست داد است.» به گزارش خبرگزاری فرانسه، ملونی در نخستین موضعگیری خود پس از انتخابات فرانسه ضمن تبریک به مارین لوپن و حزب راستگرای اجتماع ملی گفت: «تلاش برای شیطانسازی و به حاشیه راندن افرادی که به چپها رای نمیدهند، تلهای است که روز به روز افراد کمتری در آن میافتند.»
ملونی، راستگراترین رهبر ایتالیا از جنگ جهانی دوم به این سو بهشمار میرود. او پیروزی مارین لوپن که در دور نخست انتخابات فرانسه 1/33درصد آرا را به دست آورد، تبریک گفته است. ملونی با اشاره به اینکه حزب لوپن برای پیدا کردن متحدانی در بین جمهوریخواهان محافظهکار تلاش خواهد کرد، گفت: «در سطح سیاسی به حزب اجتماع ملی و متحدانشان برای این پیروزی واضح در دور نخست تبریک میگویم.»
او با اشاره به اینکه چیزی با شکل متفاوت در ایتالیا نیز در حال اتفاق افتادن است، تاکید کرد تلاشها برای در انزوا قرار دادن و شیطانسازی از افرادی که به چپها رای نمیدهند، دیگر فایده ندارد. برخی چپگرایان، حامیان احزاب راست را به تندروی متهم میکنند و یا لقب «فاشیست» به آنها میدهند.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا واقعا میلیونها میلیون رایدهنده اروپایی به راست افراطی متمایل شدهاند؟ یا اینکه این روند نتیجه رای اعتراضی آنها است؟ یا نشان از شکاف میان رایدهندگان لیبرال شهری و دیگرانی است که محافظهکارتر شدهاند؟ و بالاخره اینکه وقتی میگوییم حزبی راست افراطی است، منظور چیست؟ از یک سو بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر مواضع یا شعارهای راست افراطی را در پیش گرفتهاند با این امید که طرفداران آنها را به سوی خود بکشانند.
هر چند با این کار باعث شدهاند که احزاب راست افراطی، میانهروتر به نظر بیایند. از سوی دیگر تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا عمدا خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک میکنند به این امید که رای بیشتری از سبد رایدهندگان میانهرو کسب کنند. برای نمونه رویکرد گروههای مختلف به مسئله روسیه را در نظر بگیرید.
بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمال در ایتالیا، حزب مارین لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش، به طور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند. این نزدیکی بعد از حمله تمام عیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد رهبران این احزاب لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند.
مارک لئونارد روابط احزاب راست افراطی با اتحادیه اروپا را هم مثال دیگری از «مرکزگرایی» آنها میداند. شاید به خاطر داشته باشید که بعد از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ (برگزیت)، بروکسل نگران یک واکنش زنجیرهای بود؛ اینکه فرگزیت (خروج فرانسه)، دگزیت (خروج دانمارک) و ایتالگزیت (خروج ایتالیا) به واقعیت تبدیل شود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی احزاب پوپولیست به شدت بدبین به اتحادیه فعال هستند که اتفاقا در آن زمان هم وضع خوبی داشتند، اما این احزاب طی چند سال اخیر به این نتیجه رسیدند که تحریک و تشویق مردم به خروج کشورهایشان از اتحادیه و حتی حوزه اقتصادی آن (یورو) را متوقف کنند. چنین موضعی برای بسیاری از رایدهندگان اروپایی رادیکال و افراطی محسوب میشد. آنها شاهد پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برگزیت در بریتانیا بودند و بسیاری به این نتیجه رسیدند که خروج از اتحادیه اروپا باعث بیثباتی بیشتر کشورشان در دنیایی میشود که به همین صورت هم بسیار شکننده و ناپایدار به نظر میرسد.
نظرسنجیها نشان میدهد که در حال حاضر اتحادیه اروپا بیشترین محبوبیت را طی سالهای اخیر در میان اروپاییها دارد. به همین دلیل است که احزاب راست افراطی اکنون به جای ترک اتحادیه دم از اصلاح آن میزنند. پیشبینی میشود که این گروهها در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قدرتمندی داشته باشند. از این رو میتوان امیدوار بود که راست و راست افراطی امروز، تفاوتی بسیار با راست و راست افراطی دیروز داشته باشد که شعله جنگ و اختلافات نژادی را به جان دنیا انداخت و جان بسیاری را در سراسر گرفت. (بیبیسی و ایندیپندنت)