کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۳۸۸۲
تاریخ خبر:

یادداشت| ما داریم قصه‌هایمان را در کامنت‌ها تعریف کنیم، نه کنار آتش

یادداشت| ما داریم قصه‌هایمان را در کامنت‌ها تعریف کنیم، نه کنار آتش

قصه‌ها دیگر گفته نمی‌شوند، تایپ می‌شوند. نه در حضور دیگران، که در حضور یک صفحه‌ درخشان

آزاده ابوطالبی روزنامه نگار

هفت صبح| روزی روزگاری، انسان‌ها شب‌ها گردِ آتشی کوچک جمع می‌شدند، سکوت می‌کردند و به قصه گوش می‌سپردند. قصه‌ها در گرمای شعله، در نور لرزان و سایه‌های درهم، جان می‌گرفتند. واژه‌ها نفس داشتند، صدا معنا داشت و هر مکث، حامل حسی پنهان بود. اما اینک، عصر دیگری‌ست. عصری که در آن، قصه‌هایمان در میان کامنت‌ها دفن می‌شوند؛ سرد، کوتاه، بی‌صدا.
 

قصه‌ها دیگر گفته نمی‌شوند، تایپ می‌شوند. نه در حضور دیگران، که در حضور یک صفحه‌ درخشان. نه برای انتقال معنا،  برای جلب توجه. آن شور جمعی، آن گوش سپردنِ بی‌وقفه، جای خود را داده است به جملاتی نیم‌بند در زیر پست‌های شتاب‌زده. قصه‌ها پیش از آنکه شنیده شوند، اسکرول می‌شوند. پیش از آنکه به پایان برسند، نادیده گرفته می‌شوند.
 

در گذشته، اگر کسی قصه‌ای را می‌گفت، دیگران سکوت می‌کردند. حالا پیش از آنکه کسی به پایان جمله‌اش برسد، پاسخ‌ها زیر آن انباشته می‌شود. کسی نمی‌پرسد «ادامه‌اش چه شد؟»، بلکه می‌نویسد: «من هم همین را تجربه کرده‌ام»، یا «این‌که چیزی نیست، بدتر از آن سر من آمده». قصه‌گویی به رقابت دردها تبدیل شده است، نه همدلی.
 

در آن روزگار، آتش قضاوت نمی‌کرد. نه لایک می‌خواست، نه بازنشر. اکنون اما هر واژه‌ای سنجیده می‌شود: چند واکنش گرفت؟ چند نفر تأییدش کردند؟ چند نفر آن را نادیده گرفتند؟ و اگر قصه‌ای به اندازه‌ کافی «بازدید» نداشته باشد، شاید دیگر گفته نشود. خاموش بماند. محو شود.
 

قصه‌گوها دیگر صدا ندارند. نه تُن صدایی هست، نه طنین، نه لرزش. فقط واژه‌های بی‌جان در میانه‌ تصاویر. و مخاطبان نیز دیگر نمی‌شنوند. فقط می‌خوانند؛ گاه حتی نه با دقت، که با عجله. اگر بیش از چند خط باشد، کنار آن می‌نویسند: TL;DR  مخففِ «خیلی طولانی بود، نخواندم.»
 

دیگر شب‌نشینی نیست. آتشی روشن نیست. فقط صفحه‌ سردی‌ست که هرکدام از ما پیشِ روی خود داریم. قصه‌هایمان را با چشم در چشمِ دیگری نمی‌خوانیم، آنها را به سوی فضایی بی‌چهره پرتاب می‌کنیم. شاید دیده شود، شاید نه. شاید برای لحظه‌ای کسی واکنشی نشان دهد، اما پاسخ‌های آن، تنها واژگانی هستند که هرگز با گرمای یک نگاه همراه نیستند.
 

این روزها، قصه‌های ما، پیش از آنکه پایان یابند، فراموش می‌شوند. نه به خاطر کم‌اهمیتی‌شان، چون در جهانی گفته می‌شوند که حافظه‌ای برای شنیدن ندارد. جهانِ ما پر از گفتار است، اما خالی از گوش. پر از روایت، اما بی‌مجالِ روایت شدن.
 

و ما، هنوز در تلاشیم چیزی را به یاد بسپاریم. چیزی را منتقل کنیم. اما چه بسا باید پیش از همه، آتشی دوباره روشن کنیم. نه برای گرما، نه برای روشنایی، برای آنکه بتوان در سکوتی کوتاه، داستانی را شنید. کامل، بدون وقفه، بی‌واسطه.

 

 

کدخبر: ۵۹۳۸۸۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر