فلسفه با طعم بیمسئولیتی| نقدی براظهارات جنجالی بیژن عبدالکریمی درباره آبادان

عذرخواهی عجیبی که بیشتر به فرافکنی شباهت داشت تا پوزش
هفت صبح| در فضای عمومی کشور، یکی از وظایف روشنفکران و اساتید دانشگاه، کاستن از التهابهای اجتماعی و افزودن بر عمق نگاههاست. اهالی علم و ادب باید ستونهایی باشند برای بالا نگه داشتن سقف گفتوگو، اخلاق و آگاهی. اما گاه همین افراد به جای این که نقش روشنگر داشته باشند، خود بهطور ناخواسته یا از سر غفلت، آتش به انبار باروت میزنند.
دکتر بیژن عبدالکریمی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد، در یکی از میزگردهای اخیر خود، جملهای بر زبان راند که شعلههای خشم و آزردگی را در میان مردم آبادان و بسیاری دیگر روشن کرد. او در جملهای عجیب و ناپسند گفت: «آبادان فاحشهخانه سربازان آمریکایی بود!»
این جمله، حتی اگر در بستر تحلیلی خاص و با نیت نقد تاریخی به حضور آمریکا در ایران دوران پهلوی مطرح شده باشد، از نظر اخلاقی و اجتماعی بهشدت قابل نقد و ناپذیرفتنی است. تعبیر بهکار رفته نهتنها شأن و کرامت یک شهر بزرگ و فرهنگی را لگدمال میکند، بلکه با هیچ منطق علمی، تاریخی یا فلسفی قابل توجیه نیست. این تعبیر سادهترین اصول حرمتگذاری به حافظه جمعی و هویت بومی یک ملت را زیر پا گذاشته است.
عبدالکریمی در ادامه در ویدیویی که به نوعی واکنش به موج انتقادها بود، نه تنها از بیان خود پوزش صریح و بدون قید نکرد، بلکه رسانهها را متهم به «شیطنت» و «ترور شخصیت» کرد و گفت که این هجمهها در چارچوب «آپاراتوس تبلیغاتی نظام سلطه» صورت میگیرد. این مدل واکنش دقیقاً همان الگوی فرافکنانهایست که سالهاست گریبان تفکر روشنفکری ما را گرفته است.
به جای پذیرش مسئولیت، توپ را در زمین دیگران انداختن است. اینکه همیشه رسانه را مسئول اشتباههای شخصی بدانیم، به عادتی ناپسند در گفتار عمومی برخی از دولتمردان و شخصیتهای فرهنگی و سیاسی بدل شده است. در این نگاه، گویی رسانه وظیفه دارد جملات شتابزده، نسنجیده یا حتی توهینآمیز را تلطیف کند یا زمینهاش را برای مردم توضیح دهد. اما این درست در نقطه مقابل وظیفه رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی است. وظیفهای که ایجاب میکند حقیقت را آشکار کند، آنهم وقتی پای حرمت یک شهر و مردم آن در میان است.
عبدالکریمی در بخش دیگری از توضیحاتش با مقایسهای ناروا، پرسیده که چطور کسی میتواند به مردم شریف ترک، اصفهانی، شمالی، جنوبی یا آبادانی بیاحترامی کند. پاسخ روشن است، دقیقاً همین کار را کردهاید، استاد محترم. جمله شما، ولو در متنی تحلیلی و تاریخی، انتخابی بد، غیرحرفهای و بیملاحظه بود. چه خوب که خود اذعان دارید «حتی یک احمق» هم نباید چنین بیاحترامی کند. بنابراین، اگر واقعاً این حرف از سر لغزش بیان شده، باید صریح و بیحاشیه، همان ابتدا عذرخواهی میکردید.
اما عذرخواهی عبدالکریمی، بیش از آنکه مرهمی بر زخم باشد، خود زخمی دیگر بود. او در حالی میگوید «اگر احیاناً سخن من مردم آبادان را تحریک کرده، عذر میخواهم» که هنوز هم بر کلیگویی و توجیهات تاریخی و توطئهمحور خود پافشاری دارد. در این نوع عذرخواهی به جای روشنسازی و توضیح درباره جمله دقیقاً گفتهشده، مخاطب در دل بازیهای زبانی و تقصیراندازیها گم میشود.
این سبک عذرخواهی را میتوان «عذر بدتر از گناه» نامید. چون نهتنها مسئولیت را نمیپذیرد، بلکه با ایجاد لایههای دفاعی پیچیده از خود و با مظلومنمایی در برابر «نظام سلطه» و «رسانههای مغرض»، مخاطب را از اصل موضوع منحرف میسازد. اینکه گفته میشود «من را میخواهند ترور شخصیت کنند چون با امپریالیسم و اسرائیل مخالفم»، یک مغلطه شناختهشده است. پاک کردن صورتمسئله و جایگزینی آن با دشمنیهای کلیشهای.
باید به آقای عبدالکریمی یادآور شد که شأن استادی دانشگاه، صرفاً در دانستن فلسفه یا سخن گفتن از نقد قدرت نیست. بلکه در اخلاق گفتوگو، شجاعت پذیرش خطا و هنر ترمیم زخمهای اجتماعی است. اگر استاد فلسفهای نمیتواند زبان خود را کنترل کند یا در برابر لغزش زبانیاش مسئولانه بایستد، چگونه میتوان از او انتظار داشت آموزگار تفکر و آگاهی باشد؟
عذرخواهیهای موثر سه ویژگی دارند: صراحت، پذیرش مسئولیت و اصلاحپذیری. هیچکدام از این سه در رفتار عبدالکریمی دیده نشد. او بهجای اینکه جمله خود را به صراحت توضیح دهد و از آن عدول کند، تلاش کرد با چیدن طوماری از تعابیر سیاسی، خود را در جایگاه قربانی و قهرمان مقاومت قرار دهد. چنین رفتاری نه تنها به ترمیم فضای ملتهب کمکی نمیکند، بلکه شکاف میان روشنفکران و مردم را عمیقتر میسازد.
شاید مهمترین مسئله این باشد که اصلاً چرا یک استاد فلسفه با این سطح از ادعا و تجربه، باید جملهای تا این حد سخیف و تنشزا را بر زبان آورد؟ مگر شناخت از بار معنایی واژگان، فهم حساسیتهای قومی و اجتماعی و درک تبعات سخن در بستر رسانه، بخشی از مسئولیت اجتماعی او نیست؟ وقتی یک استاد دانشگاه خود را معاف از این بدیهیات میداند، باید نگران شد، هم برای وضعیت گفتار عمومی، هم برای سطح تفکر نخبگانی.
در نهایت، عبدالکریمی گفته است: «حقیقتاً از همه مردم شریف ایران، کنشگران سیاسی و مردم آبادان میخواهم که اسیر بازیهای احمقانه رسانه نشوند». اما واقعیت این است که رسانه، آیینهایست که تنها آنچه را گفتهایم، بازتاب میدهد. مصداق خود شکن، آیینه شکستن خطاست.