کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۳۴۶۷
تاریخ خبر:

نسل ما و عطش کلاس خصوصی

نسل ما و عطش کلاس خصوصی

از کلاس زبان و پیانو تا دوره فتوشاپ؛ چرا مدام باید چیزی یاد بگیریم، حتی وقتی قرار نیست از آن استفاده‌‌ کنیم؟

مهدی خاکی‌فیروز دبیر گروه اقتصاد

هفت صبح| در میانه‌ گردباد بی‌قراری‌های عصر مدرن، نسل ما به قایق‌هایی می‌ماند که هرگز لنگر نمی‌اندازند؛ قایق‌هایی که مدام در جست‌وجوی افق تازه‌ای از دانایی، در اقیانوسِ بی‌انتهای آموزش شناور مانده‌اند. از کلاس زبان و پیانو گرفته تا دوره‌های دیجیتال مارکتینگ، فتوشاپ، تحلیل داده، مدیتیشن، نویسندگی خلاق و هزاران مهارت دیگر؛ گویی آرامشِ ما نه در عمل‌کردن‌ که در آموختنِ مداوم نهفته است. حتی اگر هرگز از آن آموخته‌ها بهره‌ای نبریم. چرا چنین شده‌ایم؟

 

چرا نسل ما اینچنین شیفته‌ کلاس خصوصی است؟ آیا ما واقعا «دانش‌طلب»‌ایم یا درگیر نوعی وسواسِ دانایی؟ آیا میلِ ما به آموزش، از بطن یک کنجکاوی اصیل می‌جوشد یا سایه‌ اضطرابی‌ است که جامعه و زمانه بر سرمان گسترده‌اند؟ در روزگاری که اعتبار اجتماعی، اغلب بر شانه‌های آنچه می‌دانیم استوار است، و نه آنچه می‌فهمیم یا به‌کار می‌گیریم، دانایی به کالایی مصرفی بدل شده است.

 

همان‌گونه که در سوپرمارکت ذهن، دوره‌های متنوع و مهارت‌های متکثر را برمی‌داریم و به سبد شخصیت خود می‌افزاییم، بی‌آنکه مجال هضم یا تجربه‌ عمیقی برای‌شان فراهم شود. در چنین فضایی، یادگیری به هدفی در خود تبدیل شده است. کلاسی تازه، مدرکی جدید، مهارتی دیگر. ما بی‌وقفه، در حال انباشتن هستیم؛ انباشتی که بیش از آنکه به کارمان بیاید، برای‌مان نقش زرهی روانی را بازی می‌کند.

 

محافظی در برابر ترسِ جا ماندن، دیده نشدن، یا بی‌ارزش تلقی شدن. از سویی دیگر، زیست در جامعه‌ای که آینده‌اش چون افق کویر، مبهم و دور از دسترس است، ما را به این توهم دلخوش کرده که با هر مهارتی شاید «راهی» باز شود. در نبودِ امنیت شغلی، اجتماعی و حتی معنوی، یادگیری به نوعی پناهگاه بدل شده است؛ پناهگاهی موقت اما دلگرم‌کننده.

 

با این‌همه، شاید وقت آن رسیده باشد که نگاهی دوباره به این عطش بی‌پایان بیندازیم. آیا واقعا باید برای هر مهارتی ثبت‌نام کنیم؟ آیا هر دانشی، بی‌تأمل و بی‌کاربرد، شایسته‌ صرف زمان و انرژی ماست؟ آیا به جای فرار از اضطراب، نباید کمی با آن بنشینیم و گفت‌وگو کنیم؟ یادگیری، اگر از دل نیاز واقعی یا عشق به فهمیدن بجوشد، بی‌تردید شریف‌ترین کار بشر است‌ اما وقتی به چتر نجاتی بدل شود برای پرهیز از زندگی واقعی، یا ابزاری برای رقابت و تفاخر، شاید لازم باشد لحظه‌ای درنگ کنیم. شاید لازم باشد، همچون باغبانی دانا، به‌جای کاشت بی‌وقفه‌ بذرهای تازه، گاه به آبیاری آنچه قبلا کاشته‌ایم بپردازیم.

 

در جهانی که همه می‌دوند، ایستادن و فکر کردن، خود نوعی بلوغ است.

 

کدخبر: ۵۹۳۴۶۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر