کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۷۳۷۹
تاریخ خبر:

یادداشت| نادیا، فرنگیس، مینا و چند زن دیگر

یادداشت| نادیا، فرنگیس، مینا و چند زن دیگر

از قدیمی‌ترها منیرو روانی‌پور با کتاب «نازلی» در ذهنم مانده که مهجور است اما داستان غریبی دارد

هفت صبح| اگر یادتان باشد با ظهور زویا پیرزاد در ادبیات ایران با شروع دهه‌ ۸۰ و در اوج دوران اصلاحات که فضای ادبی و هنری و فرهنگی کشور بازتر شده بود، نویسندگان زنی داشتیم با رمان‌ها و مجموعه داستان‌های کوتاه که محوریت کارهایشان زن معاصر بود.

 

به جز خود پیرزاد با دو کتاب فوق‌العاده‌ «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» و «عادت می‌کنیم»، نویسندگان زنی بیشتر توسط جایزه‌ گلشیری به ادبیات ایران معرفی شدند که برای اولین‌بار زنانی را تصویر می‌کردند که بعضی‌هایشان از زندگی خانوادگی‌شان خسته و دلزده می‌شدند، برخی مادرانی بودند که دچار عذاب وجدان می‌شدند که چرا از بچه‌هایشان کلافه می‌شوند یا زنانی که عاشق می‌شدند.

 

بعد از انقلاب تصویر زنی که وسط جریان زندگی روزمره باشد اما گاهی خلاف عرف و جامعه حرکت کند، در رمان‌های معدودی مثل «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور وجود داشت که تازه قهرمان آن قصه و داستان‌هایش هم مربوط به بحبوحه‌ انقلاب بود. سودابه اشرفی را با رمان «ماهی‌ها در شب می‌خوابند» از میان نویسندگان زنی که در دهه‌ ۸۰ به ادبیات معرفی شد به خاطر دارم و روح‌انگیز شریفیان را با مجموعه داستان «روزی که هزار بار عاشق شدم» که البته قبل از آن با رمان «چه کسی باور می‌کند رستم؟» و جایزه‌ گلشیری مطرح شده بود.

 

از قدیمی‌ترها منیرو روانی‌پور با کتاب «نازلی» در ذهنم مانده که مهجور است اما داستان غریبی دارد و به شکل حیرت‌انگیزی توانسته روان زنان را در رابطه با عشق و حسادت در یک قصه‌ کوتاه تصویر کند. از اواخر دهه‌ ۸۰ تقریبا ادبیات ایرانی که با مجموعه داستان‌های کوتاه و چند چهره‌ شاخص پیشرو قدیمی مثل گلی ترقی پا گرفته بود، رو به افول گذاشت.

 

تک و توک نویسندگان زن ایرانی داشتیم که به آن سنت پرداختند از عطیه عطارزاده تا نسیم مرعشی. حالا اما می‌خواهم از نویسنده‌ای بگویم که جدید نیست اما آخرین کتابش، «لمس میمون» که نشر چشمه چاپ کرده در وادی جدیدی است که دلم برایش تنگ شده بود. همان وادی سیر در جهان زنانه‌ای که دهه ۸۰ ما را مجذوب خودش کرد.

 

شما که خواننده‌ هفت صبح هستید نویسنده را به خوبی من می‌شناسید. خودم هم اولین‌بار اسم آنالی اکبری را اینجا پای «ستون فقرات» دیدم. بعدتر در فضای مجازی و در دو کتاب اولش «کار من جادو کردن است» و «دروازه‌یکشنبه» ادبیات فانتزی مخصوص به خودش را ساخت که طرفدار هم زیاد پیدا کرد. «لمس میمون» اما از نظر من شروع یک دوران جدید برای نویسنده است.

 

جایی که آن فانتزی ذهنی و واقعیت جهان به هم می‌رسند و هوشمندانه در ذهن کاراکترها، پیوندشان را می‌بینیم. زن مسنی که کف خانه‌اش جنازه‌ای افتاده که خودش او را کشته. زن دیگری که از بیمارستان روانی فرار کرده و قصه‌ای برای خودش ساخته که ما و بقیه شخصیت‌های فیلم باور می‌کنیم.

 

خودم از این مجموعه داستان «زن عاشق بدترین زن دنیاست» را انتخاب می‌کنم. چه روایت زنده و پویایی از حس و حال زنانه به دست می‌دهد. این قصه بخصوص مرا یاد همان دوران اوج ادبیات زنانه‌ اوایل دهه‌ ۸۰ می‌اندازد. بعد از مدت‌ها با زنانی در کتاب ملاقات کردم که شبیه خودمان بودند.

 

کدخبر: ۵۷۷۳۷۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر