باشگاه مشتزنی| قهرمانهایی که دوستشان ندارم
تکنفرهترین موفقیت و قهرمانی در لیگ برتر را متعلق به فرهاد مجیدی میدانم
هفت صبح| عجیب است که با بیشتر کسانی که گاهی یکتنه بار تیمشان را در قامت سرمربی به دوش کشیدهاند، زاویه دارم. یا از توانایی فنیشان اطمینان ندارم یا شخصیتشان را دوست ندارم. البته ماجرا درباره علی دایی فرق میکند. او در لیگ ششم بعد از یک جام جهانی فاجعهبار، به عنوان بازیکن با سایپا قرارداد بست اما از هفته ششم و بعد از جدایی غیرمنتظره ورنر لورانت آلمانی، در نقش سرمربی-بازیکن قرار گرفت و نتیجه حیرتانگیز بود!
او سایپا را در رقابتی تنگاتنگ با استقلال اهواز قهرمان کرد؛ آن هم در شرایطی که خودش در بیشتر بازیها روی نیمکت مینشست و گاهی در نقش یک تعویضی طلایی به زمین میرفت. دایی در آن فصل بهترین گلزن تیمش هم بود و آخرین گل تیمش را هم زد. البته انصافا با بازیکنانی مثل سیدجلال حسینی، ابراهیم صادقی، داریوش یزدانی و محسن خلیلی، تیم خوبی در اختیار داشت اما نقش اول آن قهرمانی بدون شک خود دایی بود که انگیزههای زیادی داشت.
یکی دیگر از کسانی که تیمش را در فرصتی کوتاه متحول و در نهایت شگفتی قهرمان کرد حسین فرکی بود. به نظرم در همان مقطع مربیان زیادی بودند که از او بهتر بودند اما سرنوشت این بود که او در لیگ چهاردهم و در فاصله 6 هفته تا پایان فصل به سپاهان بیاید و این تیم را قهرمان کند. آن هم در شرایطی که سپاهان در زمان استعفای زلاتکو کرانچار فقید، در رده چهارم قرار داشت و اصلا نمیشد این تیم را مدعی قهرمانی دانست.
با این حال تیم اصفهانی هر 6 بازی پایانی فصل را با پیروزی پشت سر گذاشت و با استفاده از امتیازاتی که دیگر مدعیان مثل تراکتور و نفت از دست دادند و البته اتفاقات عجیب هفته آخر در تبریز، ناباورانه قهرمان لیگ برتر شد. در این قهرمانی اما نباید نقش محرم نویدکیا را هم نادیده گرفت. او تا همان هفته بیست و چهارم مصدوم بود اما در 6 بازی آخر برگشت و به فرکی کمک کرد تا سپاهان قهرمان شود.
اما تکنفرهترین موفقیت و قهرمانی در لیگ برتر را متعلق به فرهاد مجیدی میدانم. او که یک بار در دوران بازی استقلال را در میانه فصل رها کرده و به امارات رفته بود و دو سه بار هم به عنوان سرمربی جانشین موقت سرمربیان قبل شده بود، در لیگ بیست و یکم برای اولین بار از ابتدای فصل به عنوان سرمربی روی نیمکت استقلال نشست. در چند فصل گذشته، استقلال یا نایب قهرمان شده بود یا در رده سوم ایستاده بود و هواداران از او فقط یک چیز میخواستند: قهرمانی!
او به خوبی این را میدانست و با تجربهای که در چند سال قبل کسب کرده بود، راه و چاه قهرمان شدن را شناخته بود. او در آن فصل، همه چیز را در اختیار گرفت و قدم به قدم تیمش را در مسیر قهرمانی پیش برد. تیمش زیبا بازی نمیکرد اما این در مقابل خواسته هواداران چه اهمیتی داشت؟ او تیمی را ساخت که گل نمیخورد و بالاخره زهرش را به هر تیمی میریخت.
در یکی دو بازی هم شانس با او یار بود و در لحظات آخر برنده شد و در نهایت، به قولی که در اواسط فصل داده بود عمل کرد و تیمش را بعد از ده فصل، قهرمان لیگ برتر کرد. البته این یک قهرمانی معمولی نبود. تیم او در این فصل حتی یک بار هم نباخت و برای اولین بار در لیگ برتر، یک قهرمانی بدون شکست را ثبت کرد. چند روز بعد هم فیلش یاد هندوستان کرد و با وجود قراردادی که داشت، جدا شد و به امارات رفت!
قهرمانها البته همیشه کسانی نیستند که تیمشان را قهرمان میکنند. گاهی کسی میآید و تیمی را از ورطه قطعی سقوط نجات میدهد و تبدیل به قهرمان میشود. اکبر میثاقیان نمونه بارز همین قهرمانهاست. او چند بار تیمهایش را از سقوط به لیگ یک نجات داد اما باورنکردنیترین مورد، نجات ابومسلم از سقوط در لیگ شانزدهم بود. ابومسلم فصل را با فرهاد کاظمی شروع کرد و با خداداد عزیزی ادامه داد. اما در پایان هفته بیست و دوم خداداد تیم را در رده پانزدهم تحویل مدیران داد.
در آن مقطع سقوط ماشینسازی قطعی بود و در میان سایر قعرنشینان، وضعیت ابومسلم از همه بدتر بود. تقریبا هیچ امیدی به بقای این تیم وجود نداشت اما اکبر اوتی کارش را بلد بود. او آمد و از استقلال و سپاهان مساوی گرفت، استقلال خوزستان و پیکان و ماشینسازی را برد و در هفته آخر با بردن پرسپولیسی که قهرمان شده بود، تیمش را از سقوط به لیگ یک نجات داد. بازی که تمام شد، به همراه او، تمام مشهد از خوشحالی گریه میکرد!
خیلی دلم میخواست در این فهرست مربیان و بازیکنانی باشند که دوستشان دارم. مثل آندرهآ استراماچونی، وینفرد شفر، علیرضا منصوریان و کارلوس کیروش. اما اولی تیمی را که ساخته بود و قدرت قهرمانی آسیا را هم داشت، در نیمه راه به خاطر پول رها کرد، دومی را در اواخر فصل، با زشتی تمام کنار گذاشتند و به تمرین تیم راه ندادند، سومی در مربیگری ناامیدم کرد و آخری با وجود همه تلاشهایش نتوانست مزد زحماتش را بگیرد.
موسیمانه را هم دوست دارم. میدانم در این فصل کار از کار گذشته اما مطمئنم اگر بماند، فصل بعد میتواند مثل فرهاد مجیدی، استقلال را قهرمان کند. اما میترسم مثل همه آنهایی که دوستشان دارم، فرصت قهرمانی را یا به دست نیاورد یا از دست بدهد!