لباسهای کاموایی خیس روی بخاری وسط یک روز برفی
ترکیب بوی ماهیصبور و قلیان و اسپند بوی جمعههای آبادان ...
هفت صبح| نمی دانم باقی مردم دنیا هر چند وقت یکبار سنگینی غمی پهن و چسبنده روی تنشان را حس میکنند اما این جانورِ سیاه تند تند سراغ ما میآید و هربار گوشهای از روحمان را میمکد. شاید شما هم ترجیح میدهید این روزها راهی برای فرار از آنچه گرفتارش هستید پیدا کنید و دقایقی را آرام، کم غم، بی ترس و امیدوار بگذرانید. مثلاً برگردید به سالهای کودکی؛ به روزهایی که احتمالاً روشناییاش بیشتر از امروز بود. پرسیده بودم چه بویی پرتتان میکند به روزهای بچگی؟ جواب داده بودند:
بوی سبزی خرد شده، نعنا خشک پاشیده شده روی سالاد شیرازی، بوی دیوارهای آجر بهمنی خیس خورده از آب دادن گلدانها، بوی پوست پرتقال روی بخاری، بوی ویفر توت فرنگی و نفتالین و بادمجان در حال سرخ شدن و برنج دم نکشیده. بوی رنگ و تینر قبل از عید، بوی یاس، بوی نوار لاستیکی روی بدنه دوچرخه، فرنی داغ صبح های جمعه، بوی کاغذ کاهی و خودکاری که رنگ پس داده، بوی پارچه از بقچه بیرون آمده، گلپر روی باقالی، بوی خیار و سیب توی کیسه مانده برای زنگ تفریح.
بوی سرلاک و پلاستیک سفره نو، بوی پاک کن، گل مریم، پرتقال نارس، بوی زنجبیل و شیرینی، ماکارونی توی راه پله ها، کرم ویکس دور سوراخ های بینی، بوی بخار لباسهای کاموایی خیس روی بخاری وسط یک روز برفی، بوی توالتی که توی چاهش نفت ریختهاند و دیوارهایش نم زده، بوی دیوار سیمانی خیس، بوی گل رز مینیاتوری باغچه که بابا کنارش برایم تاب بسته بود، بوی کرم نیوا که بوی دست های مامان را می دهد، بوی درخت کاج وقتی باران می بارد و بوی برگهای زرد درخت چنار وقتی رویشان راه می روم.
ترکیب بوی ماهیصبور و قلیان و اسپند بوی جمعه های آبادان بود که از همه خانهها میآمد، بوی آب نبات چوبی نوشابه ای، بوی فتیله نمداری که خوب نمی سوزد، بوی موهای عروسک، لقمه های کره با پودر قند و هل، سبزی پلو با مرغ ربی، رطوبت رختخواب ها، جوراب خشک شده روی بخاری، تی تاپ له شده توی کیف مدرسه، بوی تاید توی تابستان موقع شستن فرش ها توی حیاط، بوی مداد رنگی تازه تراشیده، بوی گند اتوبوس های بین جاده ای، بوی چمن و بلال، کیک وانیلی، سفیدآب، ترکیب بوی تافت و موز و خیار و اسفند
بوی کولر آبی سر ظهر، حیاط آبپاشی شده، بوی کتلت توی اتوبوس، کشک سابیده شده توی تغار با صدای النگوهای مامان بزرگ، بوی سالن سینما مخلوط بوی تخمه آفتاب گردان با ساندویچ کالباس، بوی هندوانه توی گرما و شرجیِ مردادِ بوشهر، گوجه خیس خورده تو ساندویچ وسط زنگ مدرسه، بوی بنزین و سال های پیکان و تهوع، بوی داغ شدن شوفاژ، کلر استخر، بوی چمن و سوختن کنده
فرش خیس، آهن تاب های پارک، برنج تازه آبکش شده، بوی درخت انجیر، بوی نان سوخته اول صبح، بوی ماست چکیده و نان خیس و دود، بوی پاک کن مثلثی، بوی طالبی مانده در یخچال در عصرهای تابستان، ترکیب بوی چمن و کالباس و گوجه، بوی باقالی پلو از خانه مردم، بوی آبلیموی چکیده در چای، بوی وایتکس و پنجره های بی پرده قبل از عید، بوی فلس ماهی و لاستیک دوچرخه نو.
شما با چه بویی بچه میشوید و از امروز فرار میکنید؟