الاغت را قورت بده!
راشل به آخر خط رسیده؛ اقتصاد دچار رکودی بزرگ شده و کسبوکارش کمرونق شده
هفت صبح| درست لحظهای که هیچ امیدی به ادامه زندگی نیست، ناگهان سروکله یک الاغ پیدا میشود! ماجرا از این قرار است که راشل به آخر خط رسیده؛ اقتصاد دچار رکودی بزرگ شده و کسبوکارش کمرونق شده. راشل گرچه یک هنرمند موفق بوده با آثاری پرطرفدار اما حالا احساس شکست دارد. زندگی را چطور بگرداند؟ بدهیهای خانواده را چطور پرداخت کند؟ چه آیندهای در انتظارشان است؟
اما درست زمانی که هیچ کورسوی امیدی دیده نمیشود، سروکله یک الاغ در ملک روستایی راشل و همسرش در تگزاس پیدا میشود. البته اصلاً زمان مناسبی برای رسیدگی به یک الاغ نیست؛ آن هم الاغی زخمی و ترسیده و بیمار! هرچند راشل نمیتواند این خر بیچاره را به حال خود رها کند. بنابراین به همراه همسرش یک هفته به دنبال صاحبش میگردد و باز هم بیفایده است.
حالا اسمی هم برای الاغ انتخاب کردهاند؛ فلش! گرچه نگهداشتن فلش در چنین شرایطی اصلاً منطقی نیست اما خیلی زود پس از آنکه راشل و خانوادهاش تصمیم به نگهداری خر میگیرند، معلوم میشود این الاغ دقیقاً همان موجودیست که خانواده به آن احتیاج دارد! چون حضور فلش باعث تغییراتی عجیب بین روابط خودشان و دیگران میشود. حالا خواننده باید خودش را آماده کند برای تغییر موقعیتها.
چون نویسنده قرار است شما را عاشق یک الاغ کند! درست است که با رمان انگیزشی مواجه خواهید بود اما به هر حال این نوع رمانها هم بخشی از نیاز مخاطب است. ضمن اینکه قهرمانی که نویسنده انتخاب کرده، جالب است. چون عشق و اشتیاق به یک الاغ در خانوادهای درگیر فقر، بیماری و ناامنی، قرار است زندگی را به سمت دیگری ببرد. راشل این اتفاق را با شوخطبعی خاص خودش تعریف میکند؛ طوریکه دلتان میخواهد قوانین شهری را نادیده بگیرید و دستکم یک بار هم شده بین روزمرگیها، الاغ داشته باشید!
نویسنده در این رمان که نامش «فلش» است، بدون آنکه بخواهد موعظه کند یا متکبرانه حرف بزند، به نظر میرسد همراه با شوخطبعی توانسته جهانبینی سادهاش را بسط بدهد. او خودش در 35 سالگی یک نقاش حرفهای بوده و تاکنون 6 کتاب نوشته و از 50سالگی گویندگی را آغاز کرده. در 56 سالگی هم مربی مهارتهای زندگی و خلاقیت شده.
خانم راشل آنه ریچ بر این باور است که هیچگاه برای رفتن به سمت تحقق رؤیاهایی که در سر داریم دیر نیست. فلش هرگز راشل را ترک نکرد و راشل با الهام از او توانست کسبوکار هنری خود را رونق داده و هنر داستانگوییاش را تقویت کند. او از بینشهایی که در قلمرو حیوانات کشف کرده، برای درک و تقویت ارتباطات میان کارکنان در محیطهای سازمانی بهره میبرد.
از درسهایی که راشل به آنها اشاره میکند میتوان به این موارد اشاره کرد: «خدمتگزار باشید»، «دنبال کردن هدف، ترس را از بین میبرد»، «جایی که میوه ریخته توقف کنید»، «راز فراوانی در شکرگزاری است». «فلش» همچنین مورد نظر سینماگران هم قرار گرفته و امسال خبر رسیده قرار است بر اساسش فیلمی سینمایی بسازند. رمان «فلش» از سوی انتشارات هیرمند با ترجمه عطیه سادات میرخانی ترجمه و منتشر شده است.