کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۱۵۶۷
تاریخ خبر:

ستون فقرات| بارش پراکنده ۱۵

ستون فقرات| بارش پراکنده 15

خیالی نیست. هنوز دو تا جون یدکی توی کشوی آشپزخونه دارم

هفت صبح| یک: ‌یک روز معلوم می‌شه نقش و نگار شگفت‌انگیز روی پوست حیوانات و بال حشرات، طبیعی نیست و کار تتو آرتیستشونه. چشم انتظار روزی هستم که بتونیم مچ حشره‌ها( نیروهای نفوذیِ دیگر سیارات) رو بگیریم و دیگه نتونن آزادانه و با ژستِ «من فقط یه مور کوچولوی دانه کشم و اصلاً حواسم به تو نیست» جاسوسی مون رو بکنن.

دو: کاش ماشین لباسشویی اینقدر برونگرا نبود و کارهاشو در سکوت انجام می‌داد. بریز تو خودت لباسشویی. تودار باش.

سه: موتورسوارها موقع خریدن موتور یک پکِ سه تاییِ جون هم اشانتیون می‌گیرن؟ توی بزرگراه در حالی که بدون کلاه کاسکت می‌پیچن جلوی ماشین‌ها به خودشون می‌گن: «خیالی نیست. هنوز دو تا جون یدکی توی کشوی آشپزخونه دارم.»

چهار: جریان اون لباسه که بعضی‌ها سفید و طلایی می‌دیدینش و عده‌ای سیاه و آبی چی شد؟ دچار از خود بیگانگی شد، سر به بیابون گذاشت و فریاد زد: «من کیستم؟ به راستی حقیقت چیست؟»

پنج:  ولی من اگر جای سیاره زمین بودم همون سال 2012 که همه منتظر پایان جهان بودن نابود می‌شدم. این همه آدم شمع و چادر و کنسرو خریده بودن که بتونن یکی دو روز پس از آخرالزمان دووم بیارن. مسخره ما که نیستن.

شش: گاهی به آبی که از شیر بیرون میاد خیره می‌شم و فکر می‌کنم چه پدیده زیبا و عجیبیه. نه می‌شه طعمش رو توصیف کرد، نه رنگش، نه جنسش.

هفت:   این که جایی زندگی کنی که هر روز مجبور نباشی به سرعت اینترنت فحش بدی هم باید تجربه جالبی باشه. 

هشت: بچه همسایه دقایقی طولانیه که داره گریه می‌کنه. من اگه جاش بودم اشکامو پاک می‌کردم و می‌گفتم: «از شما آبی برای ما گرم نمی‌شه.»  و چهار دست و پا زندگیم رو ادامه می‌دادم.


 

کدخبر: ۵۶۱۵۶۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر