سوژه هفته؛ جریمه| قاچاق طلای ستارههای نگونبخت تیم ملی فوتبال
ماجرای جریمه بازیکنان تیم ملی فوتبال در جام ملت های ۱۹۶۰
هفت صبح|۱- هیچ چیز غمانگیزتر از جریمه ستارههای نجیب دهه سی فوتبال ایران نبود که وقتی برای شرکت در مقدماتی جام ملتهای آسیا 1960، با خود شمش و سکه طلا به هندوستان بردند توسط پلیس شهر کرالا دستگیر شدند و نه تنها تمام سرمایه قرضی خود را از دست دادند بلکه بعد از بازگشت به تهران نیز با محرومیتهای غریبی مواجه شدند. ستارههایی که میشد به سرشان قسم خورد و مشخص نبود چرا در این بلاگه فاجعه افتادهاند.
آن نسل تهیدست چنان در فقر فوتبال خویش زیسته بود که وقتی با تیم ملی به هندوستان رفت تمام فکر و ذکرش را گذاشت روی اینکه چگونه بتواند به جای ارز معمول با خود طلا ببرد و با فروش آن در بازار آزاد هند که سود بسیاری هم داشت اوضاع اقتصادی زندگی شخصی خود را کمی بهتر کند و چمدانی سوغاتی نیز با خود برای اقربای خویش بیاورد. اما آنها از شانس بدشان در کرولا، بز آوردند و به دست پلیس سختگیر هند گرفتار شدند و در بازگشت به ایران نیز رئیس فدراسیون فوتبال که پیش از سفر، گویا در جریان قاچاق طلای آنها بود حکم کرد که «چون بدون اجازه بنده طلا به هند بردهاند باید محروم شوند!» در میان آن طلابردگان، مردانی بودند که یک عمر باعث فخر تاریخ فوتبال ایران شدند و قاچاقچیگری و سودای سیاه هرگز به کاراکترشان نمیآمد. تیمی مرکب از منصور امیرآصفی و پرویز دهداری و کامبیز جمالی و غلامحسین نوریان و عارف قلیزاده و مصطفی عرب. آدم میتوانست به سرشان قسم بخورد.
مردمی که پس از شنیدن داستان قاچاق شمش طلا توسط توپچیهای شرمروی خود در مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا در هند (آذرماه 1338) شوکه شده بودند بعد از آنکه خبر محرومیت سنگین 9 بازیکن تیم ملی را به اتهام حمل و قاچاق طلا شنیدند بر جای خود مات و مبهوت ماندند. از قضا سنگینترین محرومیت شامل حال جعفر نامدار شد با 6 سال دوری از فوتبال و طفلی منصورخان امیرآصفی 5 سال، مهدی اخوی 4 سال و بازیکنانی چون مصطفی عرب، محمد بیاتی، ناصر نوآموز، غلامحسین نوریان، عباس حجری و ناصر حاجیمختار که هر کدام یک سال محروم شدند.
داستانی مرموز که هرگز روشن نشد که برخی از این چهرهها که از اخلاقگراترین و تمیزترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران بودند چگونه و از سوی چه کسی در این پروژه فریب خوردند که پایشان به چنین معاملهای کشیده شد.
هشت ماه بعد از بازیها در تیرماه 1339 بود که وقتی جعفر نامدار در نامه بلندبالای افشاگرانهاش تلاش کرد از خود و رفقایش اعادهحیثیت کند جامعه فوتبال ایران به این درک رسید که آنها قربانیان یک بدفهمی برونمرزی شدهاند. آن روزها ورزشکاران ملی معمولا در سفرهای خارجی خود برای کمک به اقتصاد خانوادگی، دست به واردات و صادرات چمدانی (از حنا و جوراب و ساعت تا آدامس و دوربین عکاسی) میزدند تا از آن فوتبالی که یک پاپاسی سود نمیبردند دستکم یک درآمد حداقلی به جیب بزنند و اوضاع مالی خود را سامان ببخشند. اما این بار نیز آنها به کاهدان زده بودند.
در نامه دلسوزانه نامدار که دیگر به سیمآخر زده بود آمده بود که «او و همتیمیهایش، خود را قربانی جاهطلبی سرهنگ مصطفی مکری رئیس فدراسیون فوتبال وقت میدانند و بازیچه او شدهاند.» نامدار اخبار ارائه شده درباره قاچاق شمش و مسکوکات طلا را گمراهکننده خواند و نوشت «در نسخههایی از گزارشها در دفتر گمرک شهر مدرس و گزارش هندیها آمده که شمشهای طلا ارتباطی به او نداشتهاند و هندیها رای به اثبات حقانیتش دادهاند.» او حتی شکایت خود از رئیس فدراسیون فوتبال ایران را به مراکز متعدد قضایی و ورزشی فرستاد؛ و نیز به دفتر و دستک رئیس سازمان تندرستی جوانان و تیمسار دفتری رئیس ورزش عارض شد اما نتیجهای نیافت تا اینکه محرومیتش ابتدا به چهار سال کاهش یافت و سپس در روز 10 مرداد 1339 به دست شاه مملکت، مورد عفو قرار گرفت و آقای نامدار بالاخره توانست در بازی با کاستاریکا به میدان برود.
۲-خدا پدر عبدالرحمن نخستوزیر ورزشدوست مالزی را بیامرزد که وقتی در راس اتحادیه فدراسیونهای فوتبال کشورهای آسیا قرار گرفته بود ده سال زودتر از آغاز جام ملتهای اروپا توانست شالوده جام ملتهای این قاره کهن را بریزد و هر چهار سال یکبار. کرهجنوبی در اولین دوره این جام که در سال 1956 و فقط با شرکت 4 تیم در هنگکنگ برگزار شد به قهرمانی رسید اما تیم ملی ایران از دوره دوم این بازیها پا به این جام گذاشت و موفق نشد از مرحله مقدماتی این مسابقات به مرحله نهایی آن که در سئول 1960 برگزار میشد صعود کند.
این تیم لایق را داستان قاچاق طلا و اختلافات شدید بین بازیکنان و رئیس فدراسیون فوتبال از پا انداخت. تیمی که هشت سال بعد به آسانی قهرمان شد و دو دوره دیگر هم جام را روی دستان کاپیتان خود بالا برد (1968، 1972 و 1976). در جام 1960 که یازده تیم در مرحله مقدماتی آن شرکت داشتند ایران در غرب آسیا با تیمهای هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی همگروه شد.
بازیهای این گروه به صورت دودورهای و در شهر کرالای هند برگزار شد. این در حالی بود که تیم ایران یکسال قبل از آن، در بازیهای آسیایی 1958 توکیو با دو شکست پرگل از رژیم صهیونیستی و کرهجنوبی، از دور بازیها حذف شده و مستر مساورش مربی مجاری تیم ملی مجبور شده بود این بار دست به یک جوانگرایی کامل بزند.
تیم جوان ایران در اولین بازی خود در ورزشگاه 20 هزارنفری «آرناکولام» هند که مملو از تماشاگر بود با سه گل برمکی، حجری و دهداری از سد مدعی اول بازیها (رژیم صهیونیستی) گذشت و بسیار مورد ستایش رسانهها قرار گفت. اما این تیم در ادامه راه چنان در دامچاله تکبرهای خود اسیر شد که در بازی بعدی 4-1 از پاکستان خورد و در ورزشگاه مهاراجه کرالا 3-1 مغلوب هندوستان شد و لاجرم به عنوان آخرین تیم جدول در مرحله رفت، تهنشین شد. ایران در دور برگشت ابتدا با اسرائیل 1-1 مساوی کرد، سپس پاکستان را 4-1 شکست داد که عباس حجری در این دیدار نخستین هتتریک تاریخ فوتبال را به نام خود کرد و در آخرین بازی نیز هندوستان را 2-1 بردیم. تیمی لایق که با یک امتیاز کمتر از رژیم صهیونیستی، در مکان دوم ایستاد و موفق به صعود به مرحله نهایی جام ملتها که در کرهجنوبی برگزار شد و میزبان برای بار دوم به قهرمانی رسید نشد.
3-داستان قاچاق طلا، ابتدا از همان اولین ساعتهای ورود تیم ملی به شهر مدرس هندوستان کلید خورد که آنها دنبال قاچاقچی طلا میگشتند و خفگیر شدند. بر همین اساس بود که وقتی تیم به تهران بازگشت یکی از جنجالیترین پروندههای تاریخ فوتبال ایران در نشریات باز شد. پلیس هند در همان روز اول، مقداری طلا که توسط چند تن از بازیکنان تیم ملی ایران از تهران به آنجا حمل شده بود را کشف و موضوع را صورتجلسه کرد.
مصطفی مکری وقت رئیس فدراسیون فوتبال بعد از بازگشت تیم به رسانهها اعلام کرد که از موضوع بیاطلاع است و همه تقصیرها را گردن بازیکنان انداخت. در جبهه مقابل اما گروهی از بازیکنان تیم ملی با امضای نامهای مشترک تقصیرها را به گردن رئیس انداختند که «این کار با اطلاع و حتی توصیه او صورت گرفته است» و آنها به جای ارز، با خود طلا به هندوستان بردهاند. موضوع قاچاق طلا تا مدتها تیتر یک روزنامههای ایران بود و بعد از چند ماه سازمان ورزش تصمیم به محرومیت 9 بازیکن تیم ملی از پنج تا یکسال گرفت. جعفر نامدار که به عنوان متهم درجه یک، بیشترین محرومیت و مجازات نصیبش شده بود چند ماه بعد نامهای از پلیس شهر مدرس هند ارائه کرد که در آن گواهی شده بود «نام وی اشتباها و به جای یکی دیگر از فوتبالیستهای ایرانی در صورتجلسه پلیس قید شده است.»
کمی بعد بازیکنانی که دارای یکسال محرومیت بودند بخشیده شدند و محرومیت سایرین نیز تقلیل یافت اما هرگز معلوم نشد اتاق فکر و تصمیمسازی این داستان جنجالی، مرکب از کدام چهرههای سادهدل بودند که نمیدانستند حمل طلا در هندوستان قاچاق محسوب شده و داستان دارد. از آن تیم 19 نفره، اکنون فقط 5نفر زندهاند. غلامحسین نوریان، ناصر نوآموز، حسنآقا حبیبی در داخل ایران و مصطفی عرب و محمد بیاتی در آمریکا. همه هم تقریبا در اواخر دهه نهم زندگی. چه تیم شکیل اما نگونبختی بود.