کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۹۵۰۴
تاریخ خبر:

قصه‌های گمشده - ۱۵ | شمایل کیوان

قصه‌های گمشده - ۱۵ | شمایل کیوان

قصه مرتضی کیوان، راهبر جامعه روشنفکر ایرانی دهه بیست

هفت صبح|‌ دهه بیست جامعه روشنفکری ایران، ‌یک راهبر داشت. یک  نقطه کانونی که نه آل‌احمد بود و نه گلستان. هیچکدام از این دو بزرگوار هنوز اسم و رسمی برای خود در نکرده بودند. طوسی حائری نیز نقش حمایتگرانه خود را بروز نداده بود. راهبر و جریانساز فرهنگی و روشنفکری ایران جوانی خوش خلق و کاریزماتیک و اصفهانی بود. مرتضی کیوان در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در اصفهان زاده شد. پدرش دکان سقط فروشی داشت و پدر بزرگش از شیوخ به نام صوفیه بود که بعدها از صوفیان جدا شد. شانزده سالی بیشتر نداشت که پدرش مرد. عمویش واعظ‌زاده قزوینی بود که شهرتی در سرسپردگی به شوروی داشت و عاقبت توسط ماموران رضاخان ترور شده بود. در سال 1304.

 

با مرگ پدر، مرتضی عهده‌دار سرپرستی خانواده شده بود. درس دبیرستانی را که تمام کرد به خدمت دولت درآمد و در وزارت راه مشغول به کار شد. پس از گذراندن یک دوره تخصصی راهسازی به همدان منتقل شد و چند سالی را به سختی در آن شهر زندگی کرد.

او در واقع اولین کسی بود که با اشتیاق محافل ادبی و هنری را سازماندهی می‌کرد و به عنوان یک منتقد پرشور در عرصه ادبیات خود را آشکار کرده بود. او به شکل خانوادگی سمپات جریان‌های چپ بود و  وقتی که در سال 1324 به حزب توده پیوست وظیفه ایجاد حلقه‌های متصل در میان روشنفکران و نویسندگان و شعرا را بر عهده گرفت و با تکیه بر شخصیت کاریزماتیک خود، چندین حلقه قدرتمند نزدیک به حزب توده را شکل داد و نقش پدرخوانده مهربان و نکته‌سنج جریانات روشنفکری را بر عهده گرفت.

نزدیک‌ترین یارانش سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج بودند و در مرحله بعد احمد شاملو و نجف دریابندری  و حتی نادر نادرپور و مهدی اخوان ثالث به این حلقه متصل شده بودند و سن همه‌شان کمتر از کیوان بود. باز هم هستند. اسلامی ندوشن و جعفر محجوب و ناصر نظمی هم خود را مدیون راهنمایی‌ها و درک استعدادشان توسط کیوان دانسته‌اند.

 

این توصیف دریابندری را بخوانید:‌ « من آن روزها جوان شهرستانی خام و گمنامی بودم و حتی خودم چندان چیزی در جبین خود نمی‌دیدم. کیوان بود که دست مرا گرفت و راهی که بعد از او طی کردم پیش پایم گذاشت.»

 

کیوان به شکلی نامحسوس ریتم حرکت شعر نوی ایرانی را تنظیم می‌کرد‌. او را اولین ویراستار ایرانی  نام داده‌اند و پایه‌گذار انجمن ادبی شمع سوخته که تقریبا مهم‌ترین اعضای حلقه کیوان درآن عضو بودند:‌ نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه)، احمد شاملو، سیاوش کسرایی ومهدی اخوان ثالث.

 

سردبیر چند مجله ادبی درآن سال‌ها بود و مقدمه‌های آتشینش در ابتدای اولین مجموعه شعرهای این شاعران جوان منتشر می‌شد‌. مدیریت داخلی مجله «بانو»، دبیری مجله  «جهان نو» و عضویت در هیات تحریریه مجله «کبوتر صلح» در دهه  ۱۳۲۰ و آغاز دهه  ۱۳۳۰ از عمده  مسئولیت‌های فرهنگی و روزنامه‌نگاری او بود.

 

کیوان به ادبیات روسیه تسلط کامل داشت و نوشتارهای بسیاری درباره‌ آن نوشت. وی همچنین کارمند و بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود. او نقشی را که آل احمد و گلستان در یکی دو دهه بعد ایفا می‌کردند به تمامی در ید خود داشت‌. میزان محبوبیت او نزد ابتهاج و  کسرایی و دریابندری و شاملو در توصیفات آنها از او  مشخص است‌. او همه این بزرگان را مفتون خود ساخته بود‌. این تاثیر ژرف آنجا عجیب‌تر می‌شود که کیوان به صراحت از واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی حمایت می‌کرد و از پایان گرفتن غائله پیشه‌وری هم دلخور بود‌. اما درآن اتمسفر خاص‌،‌ و در سیطره فرهنگی حزب توده که بخشی ازآن به خاطر فعالیت‌های خود کیوان بود‌، ‌این مواضع نقطه منفی خاصی محسوب نمی‌شدند.

 

بعد از کودتا شرایط برای او و دوستانش به طور کامل در هم ریخته شد‌. او در خرداد 1333 به جرم پناه دادن به سه افسر فراری حزب توده در خانه خود دستگیر شد و سه  ماه بعد تیرباران شد. در 27 مهرماه 1333. در 33 سالگی. 

 

مرگ او با واکنش سوگوارانه دوستانش روبه‌رو شد و شاملو و نیما و ابتهاج برای او شعر سرودند و دریابندری که یکسال بعد از تیرباران کیوان به زندان افتاده بود و در همان سلول کیوان حبس شده بود‌، ‌روایتی تاثیرگذار از دیوار نوشته به یاد مانده از کیوان نقل کرد و بر اعتبار او در میان کولونی روشنفکران چپ ایرانی بیش از پیش افزود.

 

شمایل کیوان بر عکس شمایل فروریخته دیگر اعدامی بزرگ حزب توده یعنی خسرو روزبه همچنان استوار باقی مانده است.

 

هوشنگ ابتهاج در مجموعه خاطرات خود که در دهه نود منتشر شد و تک نگاری شاهرخ مسکوب در سال 1383 ، بر قوام این شمایل نقش داشته‌اند. اما مهم‌ترین یادگار او همسرش بود. پوری سلطانی که تنها سه ماه زندگی مشترک با مرتضی کیوان داشت و بعد به همراه همسرش به زندان افتاد. مسیر زندگی پوری سلطانی خودش آن قدر پرفراز و نشیب است که در شماره بعد به او خواهیم پرداخت. به او و توران میرهادی.

 

کدخبر: ۵۵۹۵۰۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر