کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۷۲۹۲
تاریخ خبر:

شش ماه بعد نامیرایی یا معمولی؟

شش ماه بعد نامیرایی یا معمولی؟

وقتی وسط بهار باید پاییز آینده را ببینی

آنجایی که منشی دندان‌پزشک دفترش را ورق می‌زند، به شش ماه بعد می‌رسد و می‌پرسد «پنجم آبان خوبه بهت وقت بدم؟» لحظه‌ عجیبی‌ست. در حالی که وسط بهار ایستاده‌ای باید تبدیل به پیشگویی با عینکی ذره‌بینی بر صورت شوی و پاییز آینده را ببینی.

 

۶ ماه بعد کجایی و چه بر سرت آمده؟ خانه‌ات در زلزله‌ای ۷ ریشتری خراب شده اما تو توانسته‌ای از زیر آوار زنده بیرون بیایی و تن خونی‌ات را کف شهری ویران بکشی؟ سیل‌ خیابان را گرفته و ماشین‌های شناور مثل قایق‌هایی از کار افتاده این ور و آن ور می‌روند؟  مهاجرت کردی و داری در شهری تازه، دوباره از نو الفبای زیستن را تمرین می‌کنی؟ ویروسی جدید جهان را در آغوش گرفته و زندگان در قرنطینه نان می‌پزند و انتظار می‌کشند؟ به جرمی مرتکب نشده زندانی شدی و داری روی دیوار سلولی نمور چوب‌خط می‌کشی؟ دانشمندان موفق شدند راز سلامتی را فاش کنند و دیگر انسان با اندام‌های سالم و غبطه‌برانگیزش بی‌نیاز از پزشک و هر درمانی است؟ در بخت‌آزمایی برنده شدی و داری با پولی بادآورده دور جهان می‌چرخی؟ گلوله‌ای درست وسط سینه‌ات خورده و داری آرام و آهسته پا به تونل مرگ می‌گذاری؟ خبر داده‌اند آخرین روزهای حیات سیاره زمین است و باید خود را برای مهاجرتی بزرگ و بین سیاره‌ای آماده کنی؟

 

جداً ۶ ماه بعد کجایی؟ مایی که هر روزمان به واقع روزی تازه است، چطور می‌توانیم برای ماه‌های ندیده‌ برنامه‌ریزیِ رفتن به مطب دندان پزشکی کنیم؟

 

فکر گوری سیاه و‌ تاریک را از سر بیرون می‌کنی، لبخند می‌زنی و جواب می‌دهی: «پنجم نیستم، اگر اشکالی نداره برای ششم آبان بهم وقت بدین.»

کدخبر: ۵۵۷۲۹۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر