۱۰۰قصه دیگر از لابهلای تاریخ| نامهای آشنا در صف منصورون
درباره گروه منصورون که در خوزستان فعالیت میکرد ...
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | تجربیات گروههای مذهبی مخالف حاکمیت پهلوی در استفاده از اسلحه تا اواخر دهه چهل بسیار محدود بود. فدائیان اسلام و هیات موتلفه عموما در جریان ترورهایی که با استناد به فتاوی برخی از روحانیون انجام میدادند، از اسلحه استفاده میکردند.
اما در دهه چهل با اوجگیری تحرکات مسلحانه از سوی گروههای مارکسیستی در تهران و همینطور دست به اسلحه شدن مجاهدین خلق، گروههای مذهبی و سنتی هم به فکر حرکتهای مسلحانه افتادند و تشکیل گروههای چریکی و حلقههای ترور و بمبگذاری. هفته پیش از گروه صف برایتان نوشته بودیم.
گروهی که از میان بچههای مذهبی از یکسو و رانده شدهها و ناراضیهای مجاهدین خلق از سوی دیگر تشکیل شده بودند. عملیاتهای مسلحانهای مثل بمبگذاری در رستوران خوانسالار و حمله به اتوبوس آمریکاییها را انجام دادند و از پاییز 57 از انجام عملیات مشابه توسط آیتالله خمینی نهی شدند. گروه صف مسئولیت محافظت از آیتالله خمینی در روز 12 بهمن را هم به عهده گرفت در حالی که پیشبینی میشد مجاهدین خلق این عملیات را متقبل بشوند.
یک گروه مسلحانه مذهبی دیگر هم در این سالها وجود دارد به نام گروه منصورون. اگر حوزه فعالیت گروه صف در اصفهان و قم و تهران بود، گروه منصورون در خوزستان فعالیت میکرد و از ائتلاف گروههای پراکنده مسلح در دزفول و اهواز و خرمشهر شکل گرفته بود.
گروه دزفول را روحانی جوانی به نام سبحانی شکل داده بود و چهرههایی مثل حمید صفری، غلامعلی رشید (از فرماندهان فعلی سپاه) و حمید آوایی (نماینده مجلس) در آن عضو بودند. گروه خرمشهر با نام برادران جهانآرا مشهور هستند. از جمله محمد جهانآرا (فرمانده سپاه خرمشهر در دوران جنگ که در مهر سال 1360 در سقوط هواپیما به همراه جمعی دیگر از فرماندهان نظامی شهید شد)،
سردسته گروه خرمشهر در قبل از انقلاب چهرهای بود به نام فرزاد قلعهگلابی که از قرار بعد از انقلاب به دلایلی به خارج از ایران میگریزد (در مورد او چنین توصیفاتی در دست است: او به زبان عربی و متون اسلامی تسلط داشت و بـا مـطالعه کتب کمونیستها به شبهات آنان پاسخ میداد...)
و بالاخره از همه جالبتر گروه اهواز و مسجد سلیمان که چهرههایی مثل محسن رضایی و احمد شمخانی و اسماعیل دقایقی و مجید بقایی در آن عضو بودند. البته چهرههایی خارج از این سه گروه هم بودند که به عضویت صف در آمده بودند. مثلا باقر ذوالقدر ( از فرماندهان سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت) که اهل فسا در استان فارس بود.
از این سه گروه، دو گروه اول که سابقه مبارزاتی بیشتری داشتند و از میانه دهه چهل فعالیتهای خود را شروع کرده بودند، حوالی سال 1350 دستگیر شدند و در زندان اهواز همدیگر را پیدا کردند. وقتی در سال 54 اکثر اعضا از زندان آزاد شده بودند با اعضای گروه اهواز و مسجد سلیمان در هم آمیختند. اما اشراف ساواک بر آنها به دلایلی نامکشوف بسیار بالا بود طوری که طی سالهای 55 و 56 بسیاری از اعضای گروه در هجومهای مختلف ساواک کشته شدند.
عبدالله شهبازی درباره این گروه مینویسد: در سالهای فوق، اشراف اطلاعاتی ساواک بر گروه منصورون تا بدانجاست که یکی از کارشناسان سرشناس اطلاعاتی، که در جمهوری اسلامی ایران به مقامات عالی نظامی و انتظامی رسید، بهطور جدی به حضور یک یا چند عامل نفوذی مؤثر و فعال ساواک در محفل فوق اعتقاد دارد. این کارشناس در سالهای اوّلیه پس از پیروزی انقلاب پرونده گروه منصورون را با دقت مطالعه کرده است.
بقایای گروه در روزهای مشرف به پیروزی انقلاب به جذب نیروی بیشتر دست زدند و چند مأمور شهربانی دونپایه را ترور کردند. مهمترین این قربانیان سرگرد عیوقی، رئیس گارد دانشگاه جندیشاپور بود که دوشنبه 2 بهمن 1357 در مقابل خانهاش کشته شد. گروه منصورون با انتشار اعلامیهای در اهواز مسئولیت این ترور را به عهده گرفت.
محسن رضایی خاطرهای از فعالیت گروه منصورون در سال 57 نقل کرده که خواندنش خالی از لطف نیست: «ارتش در اهواز حکومت نظامی اعلان کرده بود و تانکها وارد خیابان شده بودند. روی تانکها تعداد زیادی چماق به دست نشسته بودند و جاوید شاه میگفتند. آنها برای ایجاد رعب و وحشت از روی خودروهایی که در کنار خیابان پارک شده بود، رد میشدند؛
جلوی برخی از خودروهای سواری را میگرفتند و از مردم میخواستند که جاوید شاه بگویند و به امام توهین کنند. من و شهید جهان آرا در یکی از خیابانها مقابل حرکت تانکها آرایش گرفتیم و به محض آن که در ابتدای خیابان ظاهر شدند، با کلاشینکف به آنها حمله کردیم. آنها غافلگیر شده بودند و نمیدانستند چه کار کنند ...
ما تیراندازی میکردیم و همزمان شعار الله اکبر، درود بر خمینی و مرگ بر شاه میدادیم. پس از تیراندازی سوار خودرو شدیم و از منطقه فاصله گرفتیم. این اقدام روحیه انقلابی مردم را افزایش داد. همان روز اطلاعیهای به نام منصورون در خصوص حمله به تانکها و چماق به دستها صادر کردیم. در عملیات گروه منصورون آقایان علی شمخانی، غلامعلی رشید، محمدباقر قاضیانی و محمد فلاح حضور فعال داشتند.»